دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

سر مقاله229

نمی دونم!

 

آخرین گل زندگی من کودکی است که کمتر از چهار سال دارد و پسر بچه شیرین زبانی است مثل همه ی کوچولو ها با نمک .اما این کودک مثل تمام بچه ها یک کلمه را بیشتر از هر چیزی به کار می برد و هر وقت جایی در می ماند می گو ید نمی دانم.

برای نمونه می پرسم چقدر من را دوست داری می گو ید سیصد تا . و وقتی می گم چرا؟ او می گو ید نمی دانم. این نمی دانم گاهی وقتها ساعت ها من را در فکر فرو می برد . چرا که بیشتر وقتها ما آدم بزرگ ها جایی که باید بگو ئیم نمی دانم مفصل توضیح      می دهیم و گاهی وقتها که می دانیم و یقین هم داریم می گو ئیم نمی دانیم! سئوال این است آیا برای شما چنین شرایطی پیش آمده که بدانید و بگو ئید نمی دانم و یا برعکس ندانید و بگو ئید می دانم؟بی شک اگر این کو دک می گو ید نمی دانم در بیان احساس خود توانایی لازم را نمی بیند ولی خیلی وقت ها ما بزرگ تر ها  مانند این کو دک می شویم ومی گوییم نمی دانم. کمی عقب تر که می رویم به کودکی خود می نگریم و  همان بازی های کودکانه برای نمونه درخصوص فرهنگ کار تیمی- بازی بهترین آموزشه

 

در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو  هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.

با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه.

در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که  كل تيم  10 نفره  روي 9 تا صندلي جا بشن و كسي بي صندلي نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلي، بعد 10 نفر روی 7 صندلي و  همینطور تا آخر.

با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد میدن.

شما بگو ئید آیا پاسخی بهتر از نمی دانم سراغ دارید؟من فکر می کنم باید از کمی قبل از تولد کودکانمان ،روی خودمان کار هایی بکنیم که شاید نسل بعد از فر زندان ما هم پاسخ بسیاری از نمی دانم ها را بدانند، در غیر این صورت من همین  حالا می گو یم       نمی دانم!

جعفر صابری

[ سه شنبه بیست و هشتم دی ۱۳۸۹ ] [ 19:54 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب