دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

جعفر صابری/مناجات نامه

جمعه 21 اردیبهشت 1397

جعفر صابری/مناجات نامه

 

 

بسم الله ارحمن ارحیم

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد ،

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

واو یکریز و پی در پی دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد

وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را

 

 

                عاشقانه ها

دکتر علی شریعتی

 

 

 

 

عنوان کتاب : عاشقانه ها

نویسنده جعفر صابری

چاپ اول : زمستان 86

تیراژ : 2000 نسخه

قیمت : رایگان

حروفچینی : آشتی

انتشارات : موسسه فرهنگی هنری آموزشی و انتشاراتی آشتی

آدرس فلکه دوم صادقیه  - اشرفی اصفهانی – باغ فیض –خیابان قربانی شریف – خیابان مفتح – پلاک 15 – تلفن  44608672  www.ashti.ir

خواننده گرامی :

این کتاب صرفا برای کسانی مفیداست که احساس می کنند

رابطه ای که با مولایشان داشته اند کم رنگ شده و از این بابت دچار فراق و نگرانی گشته اند .

راز و نیاز و مناجات با پروردگار چیزی نیست که در طول عمر بتوان از آن گذ شت  و آن را نادیده گرفت چرا که ذکرش باعث لطافت روح و آرامش قلب ها شده و برای کسانی که با توجه و اخلاص با او سخن می گویند لذتی بی انتها خواهد بود .

در این کتاب تنها مناجاتی که در گوش انسان نجوا دارد برگرفته از محبت معشوق است که عشق

انسانی را با صفای علی (ع) تجلی می بخشد و مهربانی را برای زندگی ابدی انتخاب می نماید .

                                  بسم الله ار حمن الرحیم       

بارالها از تو مسِئلت می کنم به رحمتت که همه چیز را فرا گرفته است وبه قوتت که با آن همه موجودات را مقهور گردانده ای ودر مقابل آن هر چیزی سر تواضع پیش نهاده وهر موجودی ذلیل و خوار گردیده است وبه جلال و جبروتت ،که با آن بر هر چیزی غلبه یافته ای وبه عزتت که چیزی را در برابر آن یارای مقاومت نیست وبه عظمتت که همه چیز را فرا گرفته است و به سلطنتت که از هر چیزی برتر آمده است

وبه ذات حضرتت که بعد از فنای موجودات همچنان باقی وبرقرار است به اسم هایت که ارکان همه موجودات را فراگرفته است وبه نور ذاتت که هر چیزی از آن روشنی جسته است .

ای منبع نورانیت وای منزه از هر عیب و منقضت ، ای ابتدای اولیان وای واپسین آخریان .

بارالها بر من ببخشای آن گناهانی را که پرده عصمتم می درد بارالها بر من ببخش آن گناهانی را که باعث نزول عذاب می گردد.

بار الها بر من ببخشای آن گناهانی را که سبب بی اثر ماندن دعاهایم می شود .بارالها بر من ببخشای آن گناهانی را که باعث نزول بلایت می شود .بارالها بر من ببخشای آن گناهانی را که باعث نزول بلایت می شود .بارالها برمن ببخشای آن گناهانی را که قطع امید من میکند .

بارالها بر من ببخشای هر گناهی را که مرتکب شده وهر خطایی را که عامل گردیده ام .

بارالها من با یاد کردن تو به شما تقرب ونزدیکی می جویم وبه وسیله تو از حضرتت شفاعت می طلبم وبه اتکای وجود تو از حضورت استدعا میکنم که مرا به بارگاه تقربت نزدیک فرمایی وتوفیق سپاسگزاری عطا کنی و ذکر خود به اندازی .

بارالها مانند یک بنده خاشع وخوار و بی مقدار از تو مسئلت میکنم که خطای من بر من نگیری و مرا ببخشایی و به آنچه روزیم فرموده ای خشنود وقانعم سازی ودر هر حال از تواضع و فروتنی ام دور سازی .

بارالها از تو درخواست می کنم ،درخواست کردن کسی که در ماندگیش به غایت رسیده واز هجوم سختی ها ،حاجت به در گاه تو آورده وبر آنچه از عنایت و محبت ،نزد تو سراغ دارد رغبت فراوان نشان داده است .

بارالها سلطنتت بزرگ است و پاییگاه بلند و تدبیرت پنهان است و آمریتت آشکار و قهرت همگان را مسلط است و قدرتت همه جا جاری واحدی را از حوزه حکومتت فرار میسر نمی باشد  .

بارالها بر گناهانم بخشنده ای وبر قبایح اعمالم پرده پوشی و سیئات عملم را به حسنات بدل کننده ای .نمی بینم غیر حضرتت که خدایی جز اونیست .به پاکیت یاد می کنم وبه ستایشت قیام .

خدایا بر نفس خود ستم ها کرده ام وبه نادانی جرات و جسارت ورزیده ، راه خطا رفتم و اعتمادم به این بوده که از قدیمم یاد کرده ای و به نعمت بی منت متنعمم فرموده ای .

خدای من ، مولای من ،چه بسا از افعال بدم را که پرده پوشی کرده ای .وچه بلایای سنگینی که از من دفع فرموده ای و چه بسا گناهانی که مرا از آنها باز داشته ای وچه ناملایماتی که از من دور داشته ای وچه بسا مدح نیکویی که من اهلیت آن را نداشته اما از من بر زبان ها رانده و نقل مجالس کرده ای .

بارالها بلایم بزرگ است وبد حالیم از حدود گذشته وبه افراط پیوسته ودر خور قابلیت خود

 کاری نکرده ام .بندهای نفسانی ام زمین گیرم کرده و آرزوهای دور و دراز از راه بندگی منحرفم نموده وبه دخود مشغولم ساخته اند .

دنیا مرا به غرورش فریبم داده و نفسم به جنایتها و کشش های ناروای خود گمراهم ساخته است .

ای آقای من ،به عزتت از تو مسئلت می کنم .که به خاطر بدی رفتار وکردار من ،دعایم را از اجابت دور نداری وبه دآنچه از اسرار پنهانی من اطلاع داری رسوایم نسازی وبر آنچه از بدی ها در خلوت انجام داده وجز تفریح و جهالت ومتابعت شهوت و تقصیر در خدمت نکرده ام و نادانی وبسیاری شهوات و غفلتم ،به کیفر و عقوبتم تعجیل مفرما .

بارالها به عزتت قسم که در هر حال نسبت به من مهربان باشی ودر کلیه امورم نظر عطوفت از من دور نداری .

خدای من وپروردگار من ،کیست مرا غیر از تو که دفع مضرات ورفع سختی هایم را از او بخواهم و هم از وی استدعا کنم که به کار من در نکرده و سر خودم نگذارد .

خدای من مولای من ،به انجام حکمی مامور وموظفم ساختی ودر اجرای آن غفلت ورزیده ،از تو رو بر تافته ام وتابع هوای نفسم گردیدم واز متابعت چنین دشمنی خودداری ننموده ام ،او هم با لذتهای آنی و خواهش های نفسانی من ،مرا فریب داده ودر این طغیان و تمرد ثابت قد مم گردانید واز این جریان شومی که بر من گذشت از اجرای برخی از احکام تو در گذشتم واز پاره ای اوامرت مخالفت کردم .

پس بر من است که به خود آیم ودر همه این احوال راه تو پویم وستایش تو گویم .

اکنون از حکمتی که درباره من فرمایی وبلایی که از این تمرد بر من لازم دانستی مرا حجت وبرهانی نیست و مستوجب آنم.

اینک ای خدای من ،با این همه تقصیر واسراف بر نفس خود ،رو به تو می آورم ،در حالی که پوزش خواه وپشیمانم ، با عجز وانکار از تو طلب بخشش می طلبم و آمرزش می جویم وبه گناه خود اذعان واقرار واعتراف دارم ،جز پذیرفته شدن عذرم در پیشگاه تو واستدعای در آوردنم در فراخنای رحمت تو برخودفرارگاهی از آنچه در آن گرفتارم وپناه گاهی که بدان رو آورم نمی بینم و نمی یابم .

بارالها پوزشم بپذیر وبر شدت بد حالیم ترحم فرما واز بندهای گرانم رهایی ده . بار پروردگار ا ، بر ناتوانی تنم و نازکی پوست بدنم وبی تابی استخوانم ترحمی فرما .

ای آنکه اول از همه نامم در دفتر آفرینش و صحیفه ایجاد تو افتاد ،خلعت خلقتم بخشیدی ودر کنف عنایت ربانی پرورشم دادی و مشمول احسان خود ساخته از خوان کرم و سفره انعام عام غذایم دادی ،راه خطا رفتم و طریقت غفلت گرفتم .اینک پشیمانم باز بر من بر کرم اولیه و محبتت در گذشته ها باش .

ای خدا و ای مولا وای پروردگار من ،آیا خود چنین می بینی که مرا پس از اقرار به یگانگی تو و معرفتی که از تو در سراسر وجودم پیدا شده است و زبانم گویای ذکر تو گشته و خانه دلم محبت سرای تو گردیده با صدق نیت وحسن عقیده ت اقرار به بندگی تو کرده خاضعا و خاشعا از پیشگاه ربوبیت تو استدعای بخشش می کنم.

باز به آتشت معذبم فرمایی وبه خاکسترخزلانم نشانی ؟هیهات ،تو بزرگتر از آنی که پرورده خود ضایع و باطل گذاری، یا آن را که افتخار تقربش بخشیده ای تبعیدش فرمایی یا آنرا که خانه و مکانش داده ای پراکنده وسرگردانش سازی یا آنرا که در کنف کفایت و سایه رحمتش گرفته ای تسلیم بلایش کنی .

ای کاش می دانستم ای آقای من تو خدای من و مولای من ،آیا آتش را بر روی هایی که در آستان عظمت تو به سجده در آمده اند بر زبان هایی که صادقانه وحدانیت تو را گویا وبه سپاسگزاری تو مد حت افزا شده اند و یا دل هایی که محققا به خدایی تو اقرار کرده اند ویا بر خاطرهایی که پرتو دانش به آنها تابیده و خاشع در گاه تو گردیده اند .

یا اعضایی که در شهرستان بندگی تو افتخار فرمانبرداری داشته وبا اقرار به گناهان خود در رحمت وبخشایش تو کوبیده وقلبا در صدد بازگشت به سوی تو بوده اند مسلط می سازی ؟

نه ای رب بزرگوار ما بر تو چنین گمانی نمی برم و از فضل و کرم تو چنین خبری در نیافته ام .

بار پروردگارا ،تو ناتوانی مرا در مقابل بلای اندک دنیا و عقوبت ناچیز و ناملایمات حادثه آن ،با آنکه دورانش کم است و تحملش آسان و مدتش کوتاه است و زودگذر و ناپایدار ،می دانی .

پس چگونه تاب و تحمل بلای آخرت و نا ملایمات طاقت فرسای آن را خواهم داشت و حال آن بلایی است که مدتش طولانی و دورانش همیشگی و تخفیفی در وی حاصل نخواهد شد .

زیرا که آن نیست مگر از غضب و انتقام و خشم تو ،آن چنان غضب و انتقام و خشمی که زمین و آسمان ها تاب آنرا نیاورند . پس حالم چگونه خواهد بود و حال آنکه من بنده ناتوان خوار و بی مقدار و محتاج زاد و توشه عنایت توام .ای خدای من وای پروردگار من و ای آقای من ،شکایت کدامین کارم به حضور تو آرم وبرای کدامش ضجه وناله دکنم با عذاب درد ناک و سختی آن ،یا به طول بلا و مدت آن پس اگر عقوبت مرا هم دشمنانت گردانیده وبین من و اهل بلا الفت انداخته و میان من و دوستانتان و اولیا ئت جدایی افکند از  من در گذر و این همه خواری و عذاب ها بر من روا مداری .

ای خدا ی من و ای آقای من و پروردگار من ،گیرم بر عذابت تحمل کردم دوری و جدائیت را چگونه تحمل نمایم .گیرم با حرارت آتشینت شکیبایی کنم ،چگونه تحمل آن کنم که نظر به غیر کرامت تو افتد که هر چه دیده ام کرم تو را دیده ام.یا چگونه مسکن و مکان خود در آتش بینم ،حال آنکه امیدواری من به لطف و بخشش تو است .ای بزرگ وای مولای من به عزتت صادقانه قسم میخورم اگر مرا گویا گذاری البته میان دوزخیان مانند خروشیدن امید بخروشم و چون فریاد زنندگان به درگاهت فریادها برآرم وچون بچه مردگان به ناله های جانسوز بنالم و حتما تورا صدا کنم و گویم که کجایی ای دوست مومنان ای منتهای آرزوی عارفان ای کس بی کسان ای فریاد رس فریاد خواهان .

ای که دل دوستان و صداقت پیشگان اشغال شده محبت تو است و ای که جهان و جهانیان تجلی گاه الوهیت تو .ای خدایی که تو را تقدیس وستایش می کند آیا خود را چنین می بینی که از دوزخ صدای بنده مسلمانت را که به عمل مکافات گناهش مزه عذاب را می چشدوبه انتقام معاصی ،بین طبقات آن زندانی مانده و خروشیدن یک بنده آرزو مند به رحمتت می خروشد وتورا به زبان اهل توحیدت می خواند وبه پروردگار ی تو ،توسل می جوید وحال آن که چون گذشته نیز امید بردباری ومهربانی ورافت تورا دارد .یا چگونه اورا آتش درد و شکنجه دهد وحال آنکه امید فضل و گذشت ورحمت تورا دارد.

ودیده به سوی تو دوخته است ؟یا چگونه زبانه های آتش اورا می سوزاند وحال آنکه تو صدای او ر می شنوی وحال ومقالش را می بینی ؟ویا چگونه شعله های آن وی را احاطه خواهد کرد وحال آنکه تو از ناتوانی او با خبری یا چگونه دستخوش طبقات آتش خواهد شد وحال آنکه تو از صداقت وراستی او آگاهی ؟ویا چگونه زبانه های آتش اورا صدمه و آسیب رسانده وحال آن که او تورا می خواند و یا رباه می گوید ؟آنکه در خلاصی خود از آتش به فضل تو امید وار است چگونه اورا وا می گذاری ومتوجهش نمی شوی ؟هیهات ،هیهات،کسی به تو این گمان نبرد واز فضلت این انتظار نرود واین معامله ای نیست که از نیکی واحسان با یکتاپرستان می کنی .

من یقین قطعی دارم اگر نه حکم فرموده بودی منکرانت را عذاب دهی ودشمنانت را جاویدان در دوزخ نگهداری حتما همگی آتش آن را سرد و منبع سلامتیش می کردی و هرگز کسی را در آن نه جایگاهی بود ونه قرار گاهی و ولیکن ای که پاکیزه ومقدس است نام هایت .

قسم خورده ای که آن را از کافرین جن وانس پر سازی و دشمنان را در آن جاودان داری .وتو ای که حمد وثنایت بزرگ است ،ابتدا تا چنین گفته ای و اکراما از راه افضال و انعام فرموده ای :آیا ممکن است آن که ایمان آورده با آن حکم کرده ای .

وتسلطی که بر بنده ات  داشته فرمانت را در باره آن اجرا نموده ای که در این شب واین ساعت بر من ببخشی هر گناهی را که کرده ام وهر معصیتی که مرتکب شده ام وهر عمل زشتی را که در پنهانی انجام داده ام و هر حرکت جاهلانه ای که آشکارا وپنهانی یا هویدا ویا در نهان از من سر زده وکرام الکاتبین را به ثبت آن امر فرموده ای و آنان را بر آن گماشته ای که حافظ حرکات وسکنات وشاهد اعضاوجوارح من باشند وخود از ورای ایشان مراقب من بوده وبا اعمال و نیات که از نظر ایشان پنهان مانده است .

تو توجه داشته ای واز راه رحمت آشکارش نساخته وبه فضل و بزرگواریت پرده پوشی کرده وهم مسئلت دارم از هر چیزی که از آسمان فرو فرستی

یا احسانی که مشمول بندگانت فرمایی یا نیکی هایی که بین خلایق پراکنده سازی یا نعمتی بگسترانی یا گناهی که مورد بخشایش قرار دهی یا خطایی که پرده پوشی فرمایی نصیب مرا فراوان گردانی .

ای پروردگار من وای آفریدگار من ،ای خدای من و بزرگ من و آقای من ،ای صاحب اختیار من ،ای آنکه بر سختی ودرماندگی و زبونی من واقفی وبر فقر و تنگدستی من آگاهی .

ای پروردگار من و کردگار من و آفریدگار من به حق تو و پاکیزگی تو و اعظم صفات ونام های تو ،از تو مسئلت می کنم که اوقات شبانه روز مرا به یاد خودت گذاری وبه خدمتت پیوسته داری وکارهایم چنان گردانی که قبول درگاهت گردد.

وبه مقامی برسانی که کار و بارم تو باشی وذکر وفکرم توگردی وخانه دلم منحصرا از آن تو باشد وبندگی ام در آستان تو دائمی وهمیشگی. ای آقای من ،ای آن که اعتماد من فقط به توست وای آن که شکایت احوالم به آستان تو ،ای خدای من وای آفریدگار من ،اعضا ء مرا برای انجام خدمتت تقویت فرما .

دست و پای مرا در عزیمت به سوی خود مقاوم گردان وثباتشان بخشای ومرادر ترس از حضرتت کمالی ودر پیوستن به خدمتت مداومتی مرحمت فرما تا هم شمار عزیمت کنندگان به سوی تو گردم ودر عدد پیشی گیرند گان به حضرتت قرار گیرم ودر صف مشتقان ،اشتیاق تقرب تو جویم.

ومانند اخلاص مندان به دائره اخلاص تو در آیم واز تو بپرسم وبه حلقه گرویدگان به تو در آیم .

بارالها آن که درباره من اراده سوئی کند تو اراده او کن و آن که نسبت به من حیله و مکر ورزد به حیله خود چاره او فرما ومرا از بهترین بندگانت قرار ده که در پیشگاه تو نصیبی دارند ودر آستانت ودر حضورت اختصاص تقربی.

حقا که کسی به این سعادت ها نرسد جز به فضل وعنایت تو به جودت مرا ببخش وبه بزرگواریت بر من مهربانی فرما وبه رحمتت مرا نگهداری کن و زبانم را به ذکرت گویا فرما ودلم را در محبتت بی تاب گردان ودر حسن قبول و انجام حاجتم منت نه واز لغزش من در گذر وگناهم را بیامرز .

همانا تویی که بندگانت را به بندگی خود حکم کرده ای و امر فرموده ای که تو را بخوانند و ضامن

شده ای که دعای آنان را اجابت فرمایی .پس بار پروردگارا ،رو به آستان تو کرده ام ودست نیاز به درگاه تو درازنموده ام به عزتت قسم که دعای مرا مستجاب فرما ومرا به آرزویم برسان وقطع امیدم منما وشر دشمنانم را از انس وجن ،خود کفایت فرما واز من باز دار. ای که از بندگانت زود خشنود می شوی کسی را که جز به دعا مالک نیست ،بیامرز که تویی فعال مایشاء و بکنی هر چه بخواهی .ای که نامش هر مرضی را دواست و ذکرش هر مریضی را شفا و بندگیش هر بنده را ثروت و غنا ،بر کسی که سرمایه اش امید است و سلاحش زاری ،رحمت کن .ای تمام کننده نعمت ها وبرطرف سازنده زحمت ها ای نور وحشت زدگان از تاریکی ها و ای عالم معلم ندیده .

بر محمد و آل محمد درود فرست وبا من آن کن که در خور اهل بیت تو است و رحمت فرست ای خدا بر رسول و امامان از اولاد او و آنان را درود فرست درودی فراوان .

                                                                                                 التماس دعا

                                               هوالباقی

آن کس که مرا روح و روان بود پدر بود

آن کس که مرا فخر زمان بود پدر بود

افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت

آن کس که برایم نگران بود پدر بود

به مناسبت  سالگرد فوت مرحوم

هوشنگ صابری

مصادف با اربعین حسینی ( ع )

قطعه 224 ردیف 33 شماره 48

 

[ جمعه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 14:39 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/عشق نامه ای دیگر

جمعه 21 اردیبهشت 1397

جعفر صابری/عشق نامه ای دیگر

جعفر صابری


عشق نامه ای دیگر



 

می خواهم حرفهای دلم را برای تو بنویسم تا همیشه بمونه .

وقتی برای اولین بار دیدمش فکر نمی کردم اونقد دوسش داشته باشم که نتونم لحظه ای فراموشش کنم و هر روز بیشتر از روز گذشته جای خالیش برام بیشتر احساس بشه.

دیشب وقتی پشتش به من بود گفتم برگرد رو به من بخواب ،خندید و گفت :روی قلبم فشار میا د ،تو توشی درد میاد !

از امروز جای خواب را طوری درست می کنم که نه به قلبش فشار بیاد و نه پشتش به من باشه!

                                                                                       شنبه نمیدونم چندم.

*************

1440 دقیقه

خدا از من نگذرد،یک بار دیگر دلشو سوزوندم .آخه مگه این بنده خدا چه توقعی داره ،مگه چقدر ما با هم هستیم ،دیروز حساب کردم 1440 دقیقه شبانه روز ، یک روز کامل چقدر از یک روز اون با منه که من دلش را بسوزونم.

باید برم مرغ پختن رو اون طور که اون دوست داره یاد بگیرم . نباید کاری کنم که احساس کسری و یا کمبود کنه .

اون به امید ی میاد به این خونه باید همه دچیز بوی انتظار و دوست داشتن بده تا بفهمه چقدر دوستش دارم .خدایا کمکم کن تا بتونم بهش نشون بدم چقدر دوستش دارم .

یکی از روزهای هفته

**************

راست می گفت :باز هم قبض ها را بده اما من یادم رفته بود ،نباید بحث می کردم ،حالا ناراحت رفت وتا فردا شب همین طور ی ناراحته .می ترسم که زنگ بزنم ،خجالت می کشم .چی بگم حق با اون بود.

اصلا حق هم که با اون نباشه نباید ناراحت از خونه بره بیرون ،روزش خراب میشه .مگه چی کافی من کوتا بیام مرده دیگه ،اگه تو خونه هم برای ما رئیس بازی در نیاره پس چه مردی

گناه داره باید کوتاه می آمدم وبحث نمی کردم ،دلش سوخت هیچی نگفت و رفت .اما نمی دونم که اگه زنگ بزنم حرف نمی زنه ...

عیبی نداره ساعت 5/4 پنج دفتر کارشه ، میرم براش خوردنی می برم هم ازش عذر خواهی می کنم هم می بینمش تلافی شب که نمیاد را هم در میارم.

**************

از سیاست مدار ها بدم میاد زیاد دروغ نمیگن و ساده از روی واقعیت می گذرند اما با نگاه به بعضی واقعیت ها احساس می کنم باید سیاست داشته باشم ،اون عاشق مادرش هست و بی تفاوتی و یابی خیالی من می ترسم کار دستم بده.بهتر هست کمی از خوبی های مادرش بگم و بدی ها را بزرگ نکنم بهتر وساطتت کنم ویه کاری کنم کینه نشه.هر چی باشه من نفر سوم بین مادر و پسر هستم ،بهتر ه نقش مهمی داشته باشم .با این کار علاقه اون هم به من بیشتر میشه ، من بخاطر اون همه کار می کنم .فقط بخاطر عشقمون .

                                                                                           آخرین روز هفته

*************

این طوری بهتر شد ،خودش فهمید که با من چه رفتاری شد.گرچه نمی تونه کاری کنه و خوب من خودم هه چیز را می دانستم واین طبیعی است که همسر اون بخواد از منبدش بیاد ،من هم بودم همین کارها را می کردمبا ناراحتی اون بیشتر شرایط را براش دشوار می کنم ،اون که نمی تونه بچه هاش رو رها کنه باید بسوزه و بسازه و خدای نا خواسته من کم رنگ می شم .پس بهتر ه کوتا بیام ،این طور اون بیشتر دلش برام می سوزه و حق هم به من میده ،چرا ناراحتش کنم و دلش رو بشکنم.اون همه چیز رو به من گفته بود و من این طوری خواستم .

اما دلم خیلی گرفت خدایا کمکم کن که صبور باشم .بخاطر عشقمون.

                                                                                          یه روز خیلی بد

*************شاید من خیلی زشت شدم یا پیر و کمتر به خودم می رسم .

نباید گله کنم باید شرایط را طوری درست کنم که اون همیشه من رو مثل روز اول که دید و خواست دوست داشته باشد ،لباسهایم را باید عوض کنم .حمام برم و آرایشم ملایم و خوب باشد .

از موهای بسته خوشش نمی یاد ،غذا که تمام شد موهایم را باز می کنم و مواظب هستم که داخل غذا مو نباشه .خدایا من چقد شلخته شدم.

مثل زنای ...نه فقط مثل خودم تنبل شدم .

عصر یک روز از هفته

حق با اونه ،چقد باید با این تلفن حرف بزنم .

اگه حوصله م سر میره خب باید کار دیگه ای بکنم .این همه کار ،صبح که میره تا ظهر من ده

تا کار دارم.

به من چه که دیگران چکار میکنن ،اونا مردشون همش مال خودشونه ،مرد من نصفه است ،نمی زارم از دستش بدم.

از ساعت 8 صبح تا یک هر کجا زنگ زدم ،زدم ،ولی عصر تلفن آزاد باید باشد که هر وقت زنگ زد من بتونم صداشو بشنوم.

باید بدونه که من همیشه منتظر صداش

                                                                                           همین امروز

***********

خدایا کمکم کن تمام دیشب به فکر این بودم که چرا شبهای جمعه اون باید اینجا نباشه و کنار من ،خیلی برام سخته تنها وبدون اون .کاشکی زنش نبودم ،شاید کمتر حسادت می کردم ،ولی چه باید کرد امروز شمردم 98 روز دیگر تابستونه ،اونا میرن شهرستان و چند هفته همیشه ،هر شب و حتی جمعه ها اون پیش منه ،مال من ،خود خودم...

یه روز از 98 روز گذشت .

                                                                                صبح یه جمعه دلگیر

****************

حوصله نوشتن ندارمفقط می نویسم که نوشته باشم ، با من اسم اونو رو لبش میاره ،نمی دونم چی من شبیه اونه ...

خودش میگه ناراحت بودم ،اعصابم را خورد کرده 10 ماه ! شاید راست میگه ،شاید آدم ناراحت اینطوری میشه ...

خدا کنه دیگه ناراحت نشه !

                                                                                          یه روز بد

***********

دیشب تولدش بود ،یه شام خوب ،اتاق خوب ،و نباید می زاشتم تلفن زنگ بخوره ،الکی ناراحت شد و دلش شکست .

حرفای زیادی هست من باید بیشتر حواسم را جمع کنم .

همیشه یه چیزایی هستند که می تونند لحظات خوش آدم ناخوشایند و یا به عکس ناخوش را خوش کنند .

*************

سه روزه رفته مسافرت !

خیلی دلم براش تنگ شده .غذا درست کردم میرم دفترش ،پدرش آنجاست با هم می خوریم .پیر مرد خوشحال میشه .وحرفهای خوبی هم برامخ از بچه گی های اون می زنه .

بهتره برم ،از خونه نشستن هم بهتره .

                                                                                   یه روز بدون اون

***************

فکر نمی کردم جریان درست باشه .

باورم نمی شد همه درست می گفتن و اون واقعا ...

به من نگاه کرد و گفت :تو خودت این طور خواستی !

خدایا منو بکش ...

                                                                                روزی که واقعیت فاش شد

************

دیگه با اون بودن مثل سابق واسم لذت نداره .

سرده ،خیلی سرد شده ،شبهایی که هست بیشتر احساس تنهایی میکنم تا وقتی که نیست .

فکر می کنم خودش هم متوجه شده .

                                                                                         روزهای تلخ

***************

وقتی جدی حرف می زنه ازش میترسم ،می دونم یا یه کار خیلی بدی کردمیا

یه کار خیلی بد میخواد بکنه !

اما دیشب فقط گفت :ما باید با هم حرف بزنیم .ولی امشب نه خیلی خسته هستم .و سرم درد می کنه و رفت خوابید .

من هم بعد از اینکه اون خوابید آمدم داخل حال و شروع به نوشتن کردم .

نماز هم خواندم !با خداغ درد دل کردم .ای خدا خودت کمکم کن .

روزهای تنهاییم!

*********

گفتم می خوام چند روز برم خانه مادرم ،چیزی نگفت ،

فقط مقداری پول گزاشت روی تلویزیون و رفت ...

حتی به من نگاه هم نکرد .نمی فهمم من کار بدی کردم یا اون!

**********

تو خونه حوصله م سر میره :بهش گفتم :می خوام برم سر کار ...

گفت برو خوبه .بعد با نات بوکش مشغول شد ،وصل شد به اینترنت و کار کرد ...

تا نزدیک صبح !من هم رفتم خوابیدم .

یعنی خوابم برد ه بود .فهمیدم که حرف بی موردی زدم !

**********

خیابونا خیلی شلوغ بود وهمه برای خرید با همسرانشان بودن.می خندیدن و به وسیله های کنار پیاده رو و یا داخل مغازه ها نگاه می کردن ...

اجناس مختلف از لباس ،کیف ،کفش و همه چیز ...

سفره هفت سین هم بود .من پول داشتم ،اما حال نداشتم .بیشتر مردم را دیدم و برگشتم .چیز زیادی نخریدم ،فقط سفره هفت سین کوچکی خریدم به اندازه خانه و تمام زندگیم ...

                                                                                      یکی از روزای تنهاییم

***************

آمد سعی می کرد نشان ندهد که عجله ندارد .نشست چای خوردیم و شیرینی .لبخد تلخی داشت .

پرسید سال تحویل کجا بودی ؟ بدون توجه به حالش گفتم :توالت !

با خنده تلخی گفت :پس آغاز سال جدید را خیلی خوب شروع کردی !و چند لحظه بعد رفت ...

من هم خوابیدم!

                                                                                         اولین روز سال نو

**************

خیلی وقت بود که باهم  سفر نیامده بودیم .اون عاشق سفر بود ،مثل خود من ...چون ماه تولد هر دومون یکی هست .

هر دو در آذر ماه بدنیا اومدیم . ولی هیچ وقت سفرهایمان خوب تمام نمی شود و یا همیشه در سفر ناراحتی پیش می آید .

خدایا کمکم کن تا خرابکاری نکنم ..

                                                                                          اولین روز سفر

*************

شاید اگر مادرش با ما نبود بیشتر خوش می گذشت ،خیلی کارها را در حضور مادرش نمی توان انجام داد .ولی او مادرش را خیلی دوست دارد ،پس باید بخاطر او مادرش را هم تحمل کرد .

ولی کاشکی یه سفر دوتایی بیایم ،خیلی خوش میگذرد .

                                                                                             دومین روز سفر

**********

نمی دونم چی شد ولی تمام عقده هایم توی گلوم یه دفه باز شد .شاید بخاطر این بود که من در این سفر یه عکس با همسرم نگرفتم و مادرش می گوید :زشته چرا زن اولش را نبرد .وشاید بخواهد این که او در تمام شرایط به فکر بچه هاش است .وحتی در کتابی که به من داده نام بچه هاش را می نویسد .اون بچه ه9اش را دوست دارد .چیزی که از من ریغ کرد و حتما زنش را هم دوست دارد .

خوب کاری کردم سر نهار  اون کار را کردم!

                                                                                        چهار مین روز سفر

***************

بهتش زده بود .زبونش می گرفت و بغض تو گلوش گیر کرده بود .لباس را از تنش در آورد و از مغازه خارج شد ....

من ومادرش دنبالش بودیم .مغازه دار گفت :نمی خرید گفتم نه ... مثل اینکه پدرش فوت کرد ...

عصر جمعه ساعت 5/4  دوازده فروردین 1384 مصادف با اولین امام حسین (ع) سوریه...

***********

سفرمان با مرگ پدرش بد تمام شد .دو روز و نصفی در فرود گاه دمشق منتظر یک پرواز بودیم که بیایم ایران و وقتی رسیدیم او رفت ...

من فکر نمی کردم تا این اندازه پدرش را دوست داشته باشد .

پیر مرد می رود حمام داخل دفتر کار همسرم و بعد از شست و شو ی خودش دم در تمتم می کند.

عجیب بود همان روز همسرم سر نماز به پدرش زنگ زد و همه حتی مادرش با پدرش حرف زدن .

پدر می گفت : برایم یک جفت جوراب بخرید...

وهمسرم برایش کفش خرید ...امروز پدرش را بخاک سپردن .

**********

حرفای فامیل همسرم حالب است .انگار نه انگار یکی از آنها مرده ،می خندند و شوخی میکنن ،سر به سر مادر شوهرم می زارند که عجب عروسی گرفتی .

خیلی ها هم با بهت زدگی به من نگاه می کنند و به همسرم می گویند : راسته !

بیچاره همسصرم هنوز زبانش موقع حرف زدن می گیرد و حرفها یادش میرود .

                                                                          چند روز بعد از مرگ پدر شوهرم

**********

روزها به سرعت می گذرد و خیلی تکراری . او یک شب در میان می آید اینجا و شب سه شنبه و چهار شنبه دو شب را اینجا می ماند ولی هنوز شب های جمعه می رود آن خانه .

من هم هر یکی دو هفته پنج شنبه ها میرم منزل پدر مادرم !

چیزی برای نوشتن ندارم .چیزی نشده .

                                                                                            یک روز تکراری دیگر

خواهرم زنگ زد گفت امسال زودتر میاد .خیلی خوشحال شدم .قرار گزاشتیم بریم مشهد .

اون هم قبول کرد .

**********

به من گفت اگر بچه می خوای باید تمام مهرت را ببخشی ،جز مکه و 14 سکه ،همان چیزی که از اول قرار بود .

اگر چه ناراحت شدم اما مهم نیست .ما از اول بر پایه عشق زندگیمان را شروع کردیم و مادرم سر عقد به او تحمیل کرد که هزار تا سکه باید مهرش باشد .

او فقط مرا نگاه کرد و قبول کرد .

**********

کاغذ را روی میز کارش گذاشتم و گفتم بیا  فقط قول بده بچم مال خودم باشه .

خندید و گفت باشه !

سردم شده بود فکر نمی کردم یه همچین آدمی باشه و فکر کنه من از اون زنها هستم که مهرم را اجرا بزارم و... بازم دلم را شکست!

                                                                                      عصر یک روز دلگیر

**************

خیلی ناراحت بود .

خانه برایش تنها سرمایه بود ونامه از بانک خیلی ناراحتش کرده بود .

به من نگاه کرد و گفت :دیدی چی شد .باید کاری کنیم اما چه کار...

من گفتم صبر کن همه چیز درست میشه.با ناراحتی گفت :بخاطر مادرت و سه میلیون پول

خانه رو گرو ی بانک گذاشتم .حالا دوستت کجاست .

راست می گفت :حق داشت باید کوتاه می آمدم .از خدا می خواهم هر چه زودتر مشکل او حل شود.

                                                                                                یه روز سخت 

***********

این دومین باره که داره میره دبی ،بعد از سال 1380

نمی دونم چی برام می خره ،ولی منتظرم زودتر بیاد ،سه روزه رفته با دوستش.انشالله بهش خوش بگذره...

                                                                         روزی بدون اون ولی در فکر اون

**********

خدای من باورم نمیشه یه دست لباس بچه پسرانه چقد با نمکه ...

گفت :به من الهام شده که بچه ما پسر است و این لباس را برای او از دی تو دی خریدم.

شب خیلی خیلی خوبی بود ...

ومن لباس را روی دستگیره کمد آویزان کرده بودم .باورم نمی شد .

                                                                                           شبی خوش با او

**********

امروز دلم برای پدرش تنگ شده بود .خدا رحمتش کنه .مرد خوبی بود .کاش کی میشد بود.

هر کی میاد پیشش اذیتش می کنه ،حتی عموش!

ودو تا از کارمنداش از اون شکایت کردن و ناراحته...

خدایا این روزا کی تموم میشه...

**************

شب با هم رفتیم بیمارستان اون آزمایش داد و من هم...

اون نمی دونست من برای چی آزمایش دادم ولی من احساس می کنم مسافرم در راه است .

                                                                                     شب خانه با فرزندم

*************

تصمیم گرفتم از امروز نماز بخوانم و

شروع کردم ،خدا هر چی می خواستم به من داده ...شکر.

**********

برگه را داد دستم و گفت تو می دونستی !

گفتم آره و خندید و گفت :مبارک...

من شروع کردم به خواندن سوره یوسف ...شنیدم هر کی سوره یوسف را بخواند پسرش خوشگل میشه ایشالا.

*=================================

امروز وقتی دکتر سنو گرافی کرد گفت :پسره و صدای قلبش رو شنیدم و به اون ایمان دوباره آوردم.

مرد خوب و با خدایی است .وقتی کاغذ را دادم فکر نمی کردم بره و عمل کنه ... با ما آمد مشهد .

ما وقتی رسیدیم هتل او صبح زود رفت و صبحانه نخورد .

فردای آن روز عصر آمد وبه من گفت عمل کردم و 11 ساعت بی هوش بودم .

باور نمی کردم تا دیدم چقدر بخیه و چسب ...

زخم . همان شب با ما آمد پارک بدون این که خانواده من چیزی بفهمد .

فیلم گرفت .خندید و حتی شوخی کرد ...خیلی مرده .این رفتار مردانش رو دوست دارم .

و عاشقش هستم .خدا کنه پسرم هم مثل خودش بشه .انشالله میشه...

************

صدای قلبش را می شنوم آرام است .صداش را می شنوم .یک وقتهایی هم لگد می زند .

قربون لگدش ...

حالا دیگه ناراحت نیستم مردم چی میگن ،هر چی میخوان بگن بگن مهم اینه که من زنش هستم و این هم پسرم هست.حالا خدا را شکر من دوتا مرد دارم .

خدایا متشکرم.!

********

دلم می خواست می ماند خانه اما گفت : خیلی کار دارم و رفت ...

کاشکی می ماند .دوست داشتم نهار را با من بخورد .اما رفت

وقتی این وقت روز یعنی سر ظهر می رود دلم بیشتر و زودتر برایش تنگ می شود .

اما او می رود یعنی باید برود.                                      یک روز بهاری

امروز از صبح تو دلم شور افتاده بود .همش فکر میکردم یه اتفاقی میافته ...

زنگ زدم دفتر حاجی آمده بود و دعا می خوند ،برای همین قطع کردم.

وقتی دعا می خوند شماره منو می بینه بر می داره ،زیر لب دعا می خونه من می فهمم و قطع می کنم .

می خواستم حالشو بپرسم ،خوب خوب بود ،خدایا شکر...شب می بینمش . تا شب ...

********

دیشب نیامد زنگ زدم از شهرستان فامیلاشون آمده بودن .چاره ای نبود ،خیلی دلم براش تنگ شده بود .

صبح زنگ زدم ،هنوز نیامده بود .حالا هم ظهره می ترسم زنگ بزنم ،

امشب هم حتما نمیاد .چقد اینطوری زندگی کردن سخته !

***********

دیشب آمد من فکر می کردم نمیاد.

خیلی خوشحال شدم .ولی اون ناراحت شد .پتو توی اتاق پهن بود ومن دراز کشیده بودم .ظرفا نشسته و خلاصه خانه ریخت و پاش بود ...

چیزی نگفت نشست و تلویزیون نگاه کرد.صدای آمریکا...اخبار و بعد خوابیدیم .

من نمی دونم چرا پرسیدم می تونم برم کرج ؟خودم رو لوس کردم . گفت امروز ؟گفتم آره و اون گفت خب برو...

**********

دیروز کرج نرفتم .کرج نرفتم ولی امامزاده رفتم ...با پسرم درد دل کردم.

حالا دیگه حاجی لگد می زنه ...خدا کنه مثل باباش بی معرفت نشه !

یه وقتایی خیلی نامرده...

                                                                          عصر روز پنج شنبه بهاری !

***********

صبح زنگ زد ،سرحال بود و گفت :چه خبر ؟کرج خوش گذشت !بیشرف مسخرم می کرد.

می دونست نرفتم !حالم رو گرفته بود .حالشو می گیرم شب که بیاد...

دیشب باز اذیتش کردم و گفتم :حالم خوش نیست  گفت :باشه خوابید !

بی معرفت .

خواستم خودم رو باز لوس کنم ...برای همین صبح سرد بااون خداحافظی کردم گرچه می دونم کار خوبی نکردم .ولی دلم بد جوری سوخت!

*********

تمام روز تنها در خانه بودم .روز را اکرم و اعظم خانم زنگ زدن اما حرف نزدم .

حالا هیچ کس را نداشتم .شب یک فیلم ترسناک دیدم و جلو تلویزیئن خوابیدم.

یکی می پرسد اندوه تو از چیست

سبب ساز سکوت مبهمت کیست

برایش صادقانه می نویسم :

برای انکه باید باشد و نیست !

                                                                              یک روز بی روح بهاری

***********

دیشب زودتر آمد گفت بچه ها رفتن شیراز ،نشستیم و حرف زدیم ،کلی از این طرف و آنطرف حرف زدیم و خندیدیم.

حرفهای خوب از گذشته های نه چندان دور با موبایل از او عکس گرفتم.

***************

دیشب فیلم دیدیم سه تا ...تا 4 بیدار بودیم .خیلی خوش میگذره وقتی هست .

دستش رو می زاشت رو شکمم که پسرم لگدش بزند و می خندید .خدایا شکرت.خیلی شکرت...

**************

صبح رفت ولی من دلم آط شوب بود...

رفتم میدان خرید و بعد خانه خیلی درد داشتم .ناهی خانم و فرشته خانم آمدن و راهی بیمارستان میلاد شدم.

**********

خدایا شکرت .دکتر می گفت ناراحت نباش خیلی درد داشتم .گفت طبیعی بدنیا بیاد بهتره .من داشتم می مردم .دعا می خوندم .داد می زدم .گریه می کردم و...

خدایا شکرت دیدمش چه ناز بود .شب روزاو حاجی آمدن بیمارستان فیلم گرفت .فرداش آمد دنبالم .گوسفند سر برید ولی خیلی ناراحت بود .داد و بیداد می کرد .اما خوشحال بود مادرم .

روزا و فریبا و همه خوشحال بودند .زری هم اسفند دود می کرد و خیلی خوب بود .

شب کنار پسرم و همسرم ...خدایا شکرت.

***********

همه رفتن حتی اواما پسرم پیشم است .خدا را شکر دیگه تنها نیستم .

دستای کوچک و قشنگش را می بوسم .

محمد یوسف من همان شد که می خواستم .خدارا شکر .تمام روز با محمد یوسف هستم .

*********

تمام شب با محمد یوسف بازی می کرد و یوسف هم می خندید .من فکرش را هم نمی کردم این قدر بچه را دوست داشته باشد .

*************

حالا اون پدر چهار تا بجه شده بود و کمتر از بیست روز بعد از تولد محمد یوسف ،امیر صدرا هم متولد شد .ولی اون نرفت شیراز و فقط خبرش را شنید.

بعضی وقتها به این فکر می کنهم یعنی کدام یک از بچه هارا اون بیشتر دوست دارد ؟

خیلی آرامتر از گذشته شده بود .

**********

محمد یوسف خیلی زرد شده بود ،نبردیمش دکتر ،نگران بود و شکر خدا خیلی بهتر شد...

برگشتیم خانه ... مهتابی آورد و کنار تخت محمد یوسف گذاشت و نماز خواند کنارش .

**********

روزها به سادگی می گذرد ولی به نظرم یک آتش زیر خاکستر است .همش دلم آشوب است و نگران هستم .این روزها صحبت از رفتن او به رومانی است ومی خواهد شرکتی آنجا بزند...

اما پول نداره و نگرانه .دیشب از شرایط بد ایران می گفت و می ترسید .او احساس خطر می کرد و می گفت ایران بوی 1356 را می دهد.

من آن سال هنوز بدنیا نیامده بودم .برای همین نمی فهمیدم چی میگوید .اما می دانم دکه خوب می فهمد.

****************

دیشب خانه بود و ناراحت.می گفت امروز چیزی را امضاء کردم که خیلی می ترسم .کار دستم بده.

گویا داماد صاحب ملک موسسه برگه ای را به او نشان داده بود که تمدید اجاره بوده و او با توکل به خدا آن را امضاءکرده بود .بعد خوانده بود دیده بود که چیزی از تمدید نیست .ولی باز گفت :پناه بخدا...

خدایا گاهی وقتها دلم بقدری برای او و تنهایی هایش می سوزد که همه چیز را فراموش میکنم

خدایا خودت کمکش کن ...

***********

این روزها سخت گرفتار مسائل مالی است و حسابی ناراحت است .تنها دل خوشی ما محمد یوسف است که بازی می کند و می خندد.

زندگی رنگ و بوی تازه ای گرفته .خدا را هزار بار شکر .

****************

باز سر هیچ و پوچ او را ناراحت کردم .با اینکه خودم هم ناراحت می شوم .نمی دانم چرا .خیلی سرد شده و بی تفاوت به همه چیز!

اولین پاییز زندگی محمد یوسف است .

او در حال بزرگ شدن است

همه چیز با یوسف برایم عوض شده .و تنهایی هایم را در کنار او دیگر احساس نمی کنم .

                                                        پایان

 

جعفر صابری

این  نوشته ها را تقدیم می کنم به تمام تنهایی های عزیزی که فکر میکرد خیلی تنهاست!

نوشته شده مهر 1388 بخارس – رمانی

 

مینویسم از همه عقبتر که دوستت دارم از همه بیشتر

هر که دوستت داره از من بیشتر بنویسه از من عقبتر

faezeh

 

[ جمعه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 14:38 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/کاروان صلح

کارناوال شادی 

 

*The conciliation caravan

The world has too much evilness . If the men ignored the world evilness they may become less. but the men find the way .

A caravan for bringing of message of friendship and peace, for bringing of whatever that implies on goodness and joy. For informing the human being that the others are read to help and to reduce their grief. A caravan from every villages and cities , A caravan for participation in a kind of philanthropy along with blue flag of navy blue and with a branch of olive and according to its leaves which implies on the number of participating countries in this useful movement .

کارناوال نمایشی در رشت برگزار شد

*Objective:

 Assisting to society poor people and the introduction of the culture and civilization of each nation to other nations.

The showing of ideas and opinions of each nation to other nations and a symbolic action in which can show the sense of philanthropy and also the absorbing of popular helps and governmental helps in this respect.

The method and the form of the implementation of caravan : A caravan which consisting of theatre , music and etc… artists along with handicrafts and the production of each country initially moves from the mentioned country and then moves into neighbour countries . and so the other countries will be added to this caravan will reach to final destination in a circular way and this method will turning over and the hosting country moves every year .and in every place of caravan road will have stations in which the people become familiar with caravan and its objectives . the Introduction of folk wears and the special music of each country are the main symbols of this journey . we can help UNICEF in order to keep the nations culture through this method , since the available countries responsible in caravan will act so much for the better introduction of their nation and cultures .

کارناوال شادی

*Remarkable Point:

 Long ago, not so far, the Gypsies and circus have such journeys and that was interesting to people to become familiar with various cultures.

With sampling from this philanthropic action we provide a caravan under the name of peace and conciliation or better to say the nation's friendship. We believe that the globe is too small. However, it's the big one. Therefore the world people need to know each other and respect the culture and opinion of each other. Actually, this is one of the main Guidelines of united nation . We hope that may one day the people of the world respecting to their colour , race , religion and whatever which belonging to every nation . 

Jafar saberi

Sitges Carnival 2018: The Biggest Party of

 

the Year

Sitges Carnival Parades

Carnival is one of the brightest, most vibrant celebrations to hit the picturesque town of Sitges near Barcelona every year, and 2018 will be no exception! The festival will take place from February 8th – February 14th, and if you’re lucky enough to be visiting the Catalan capital during this period, then we suggest you head on down to the usually quiet seaside village of Sitges, located just 40 minutes outside Barcelona. Here you’ll find a week-long fiesta boasting wild parties, colorful parades and delectable delicacies, as well as live music, dancing and some traditional celebrations.

Read on to find out why the Sitges Carnival 2018 is one event not to be missed…

WHERE: Sitges, 35km south of Barcelona.

HOW TO GET THERE: Trains departing from Barcelona Sants to Sitges.

COST: Free!

 

[ سه شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 7:24 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

 

لاتاری

 

فیلم لاتاری

مقاله ای که هرگز چاپ نخواهد شد!

ما یاد گرفتیم  که همیشه دنبال معلول بگردیم و علت را فراموش کنیم !

این روزها یکی از پر سرو صدا ترین فیلمهای سینمای ایران فیلمی با نام لاتاری است که همچون  فیلم به وقت شام جزو فیلم های برتر سینمای ایران شناخته شده و  قسمتی  از جوایز جشنواره فیلم فجر را نیز به خود اختصاص داد ، دراین که ساختار فیلم و بازی بازیگران و همه، بطور کل خوب و قابل توجه بود جای بحثی نیست اما همواره یک موضوع مهم در چنین فیلم هایی مورد فراموشی قرارمیگیرد که علت رفتن و یا گول خوردن یک انسان برای رفتن و انگیزه اش برای خروج از کشور چه بوده ؟علت حضور و درگیر شدن در یک موضوع جنگی در کشوری ثالث و کشته شدن و هزینه کردن میلیارد ها دلار برای مردم یک کشور دیگر چیست؟ شاید تمام پاسخ داستان لاتاری در به وقت شام داده شود!

من نه می دانم و نه می خواهم که به آن پاسخ دهم چراکه بیش از هشت سال ما درگیر جنگی خانمان سوز با بیشتر دنیا شدیم که به نوبه خود من هم  در آن حضور داشتم .حال اگر چون یکی از قهرمانهای  فیلم لاتاری شیمیایی و موجی محسوب میشوم و به نوعی طرد شدن از جامعه بدان دلیل است که علت جنگ یا همان دفاع مقدس را بدرستی هنوز نفهمیده ام و نمی دانم چرا یک زن و دختر ایرانی بدنبال خوشبختی و پیشرفت و آرزوهایش باید فریب بخورد وبه همه ی آنچه دارد و یا باید داشته باشد پشت کند و برود !

لاتاری بیش از آنکه یک فیلم باشد سؤالی  است که باید پاسخ داده شود !سربریدن، کشتن یک نفر یا صد نفر حل مسئله نیست. هر روز چند پرواز از ایران برمی خیزد ، کم نیستند آدم هایی که قرار نیست هرگز یا حالا حالا ها باز به این زمین برگردند! در بین این افراد کم نیستند افرادی که به دنبال آرزوهایشان میروند ، افرادی که تجربه و تخصصشان را می برند ،افرادی که سرمایه مالیشان را میبرند ، افرادی که همه چیزشان را اینجا میگذارند تا جان به درببرند!چند لشگر باید برود به دنبال گرفتن حق و حقوق این افراد در بیرون از مرزهای این کشور ؟ چه برخوردی با ایرانی مهاجر میشود! بد نیست فیلمی هم از  مهاجرین به استرالیا واسیر شده در جزیره پاپوآ و گینه‌ نو بسازیم !

فیلم ساز متحد ،هنر مند متحد آن است که به طرح موضوع بپردازد که گویا این کار صورت گرفته حال باید به دنبال پاسخ ،نه حل موضوع بود !

چرا بیشتر کشور های خارجی برای دادن ویزا به ایرانیان از ترس رفتن و پناهنده شدنشان دهها سند و مدرک میگیرند ؟ از چه  میترسند ! چرا باید بطور کل بترسند؟ این سؤال است نه آن پاسخ !

این دغدغه  مسئولین دلسوز نظام مقدس است که کاری بکنیم تا مردم ایران، درایران بمانند و عاشق ماندن در کشورشان باشند.

اگر کار و صنعت و تأمین اولین نیاز های انسانی فراهم شود، اگر حقوق برابر برای هر شهر وند فراهم شود ،اگر فاصله طبقاتی و نحوه زندگی و برخورد با آدمها تغییر کند ،اگر جلو چپاول و سرقت اموال  بیت المال گرفته شود اگر با عاملان خیانت به حقوق این ملت برخورد قاطعی صورت گیرد اگر و اگر واگر... این سئوالاتی است که در لاتاری نهفته شده و یا سالها قبلش در فیلم فقر و فحشا ی آقای ده نمکی !

تن فروشی زنان خیابانی چرا دیده نمی شود !تن فروشی زن شوهر دار چرا گفته  نمی شود و به تصویر کشیده نمیشود؟ بیکاری و شغلهای کاذبی که تنها با واسطه گری و دست به دست کردن کالا صورت میگیرد چرا دیده نمی شوند!درآمد های کاذب و مشاغل مجازی و واسطه گری که فقط بعنوان شغل آن هم به لحاظ درآمدش در کشور مطرح می شود چه تاثیر مخربی به اقتصاد میزند شغلهایی که با تعریف نادرستی در ایران بعنوان فروش شبکه ای مطرح میشود!و رسماً  بیش از  یک سوم درآمد  ش به حساب  های دولتی میرود !

به اقتصاد می اندیشیم! می خواهیم وضع اقتصادی کشور را درست کنیم ! میخواهیم از فرار نخبگان جلو گیری کنیم !نه هرگز این برنامه نبوده و نخواهد بود وقتی حتی آب خوردن را  میفروشیم !

بد نیست  همین حالا سرچ کنیم که  صاحب همین قلم فیلمینامه ای را که هرگز مجوز ساخت نگرفت و نخواهد گرفت را با عنوان تاکسی نوشته که اتفاقاً به لحاظ مکانی با مکان وقوع فیلم لاتاری  هم برابر است . واقعیت این است که لاتاری از روی واقعیت ها ساخته شده و مستند فقر و فحشا نیز همین طور، حتی فیلمنامه تاکسی نوشته این جانب نیز بر اساس واقعیت ها است اما پاسخی هنوز گرفته نشده و گویا قرارهم نیست پاسخی بدهند!

تنها باید گفت انشاءالله درست میشود.با دعای خیر شما ملت شریف و شهید پرور و دلسوز و مقید به نظام و خون پاک شهدا درست میشود و به قول زنده یاد سید شهیدان اهل قلم : حق همیشه از انزوا برمیخیزد!

                                                                                                                                   یا حق

جعفر صابری

[ پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 10:44 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

 

بچه مال منه!

 

 جعفر صابری/لاتاری

فرزندی متولد میشود و همه بفکر خرید لوازم کودک هستند از کالسکه تا ... بعد کلاس زبان ،کلاس، موسیقی، کلاس ورزش و خلاصه همین که خودش را پیدا کرده ، نکرده مادر بچه یا پدرش از زندگی مشترک سیر می شوند و میگویند ما با هم همفکری لازم را نداریم و به هیچ عنوان برای هم ساخته  نشدیم ما باید به فکر خود مان باشیم و جوان هستیم چرا باید به زندگی که می دانیم هیچ آینده خوبی پیش رویمان نیست دلخوش باشیم.

پس بچه چه میشود؟ آینده او بدون داشتن پدر یا مادر چه خواهد شد؟

بیشتر وقتها نقش کلیدی را مادرها بر عهده می گیرند و با اصرار می خواهند که بچه را خودشان تربیت کنند تا مثل بابا نشود و این جا ،گاهی با بحث و گاهی هم به خوبی و خوشی، بابا از حق خود میگذرد و بچه به مادر می رسد که پرورش یابد.

مادر که روزی یک تن بود حالا سه تن شده چرا ؟ چون یک تن فرزندش است که باید بزرگ کند و یک تن دیگر نیمی از وجود مردیست که یادش را در خود باید همیشه تا آخر عمر حمل کند !

من فکر میکنم خانم های محترم وقتی اصراربه نگهداری فرزند میکنند می خواهند پل  پشت سر مرد خراب نشود و به نوعی به او لطف میکنند ،اما بواقع به خود ظلم میکنند حتی اگر مرد تمام مخارج لازم برای زندگی شان را تأمین کند باز ظلمی که در حق مادر شده بیشتر است  فرقی نمیکند فرزند پسر باشد یا دختر!یا در چه سن و سالی باشد !

برای نمونه فرض کنید پسر بچه باشد و بخواهد مثل بقیه بچه ها باپدرش به استخر برود!

مادر بزرگوار، چه میخواهی بکنی !گاهی وقت ها دلایل جدایی بقدری ساده و ابتدایی است که نه مرد و نه زن              نمی توانند بیان کنند چرا که نه خیانتی بوده ، نه اعتیادی،  تنها عدم تفاهم فکری و یا مسائلی این گونه که  می توانستند با کمی گذشت و تعامل و گفت و گو  برطرف کنند. و به این سادگی با خود خواهی و نا بخردی شان آینده فرزند یا فرزندانشان را به  نابودی نمی کشیدند.

متاسفانه بیشتر وقتها ریشه اختلافات در خانواده ها  به موارد اقتصادی میرسد که این از کم لطفی طرفین است که بجای مبارزه و استقامت با مشکلات موجود تن به طلاق بدهند و جدایی را انتخاب نمایند.

در هر صورت روی سخن با خانم های محترمی است که اگر مردی  از نظر شما مرد زندگی نبوده  و شما قبول کردید که فرزند  یا فرزندانتان را شخصاً پرورش دهید مطمئن باشید اولاً به او بسیار خدمت بزرگی کرده اید و ثانیاً هرگز او به شما آن سرویسی که باید بدهد را نمی دهد و ثالثاً امکان بازگشت  به زندگی مشترتان بسیار کم خواهد بود!

حال بد نیست  کمی بهتر و درست تر با زندگی و آینده خود معامله کنید!

یا حق

جعفر صابری

 

[ پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 10:41 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

دَم را غنیمت است

 

 بیشتر وقت ها برای آرام کردن ما از نگرانی های گذشته و آینده می گویند :دَم را غنیمت است!

بدون شک این جمله ی کوتاه  معنای عمیقی را در خود جای داده است که از نظر روانشناسی می تواند بسیار آرامبخش باشد و از نگرانی های انسان بکاهد؛ اما راستش را بخواهید . دَم یا حال همان فردایی بوده که متأسفانه شما در دَم یعنی گذشته ساخته بوده اید!

یعنی اینکه اگر امروز درست نیندیشیم و برنامه ریزی خوبی نداشته باشیم  بدون شک در آینده دچار بحران  خواهیم شد و نگران چیزی خواهیم بود که در انتظارمان است!

امروز همان فرداییست که نگرانش بودید و فردا همان روزیست که دیروز ساخته اید.

امروز همان دمی است که در آن قرارگرفته ایم و با بی خیالی و بی تفاوتی و ساده انگاری فردایی را می سازیم که باید از همین امروز نگرانش باشیم چرا که دیروز به فکر امروز نبودیم .

این ها را عرض کردم نه فقط برای افراد جامعه ،بلکه بیشتر برای مسئولین محترمی که گاه بود یا نبودشان پشت میز ریاست هیچ توفیقی  به حال آینده این مملکت ندارد.

 وقتی مقام معظم رهبری از حمایت و خرید کالای ایرانی می گوید باید امروز کاری برای تولید و حمایت از تولید کننده ایرانی بنمائید وتنها بانوشتن حمایت از تولید کننده ایرانی و یا تصویر  کالای ایرانی نمی توان گفت حامی تولید کننده ایرانی هستید.

بیمه ، دارایی، انواع عوارض و کرایه ملک و ...هر کدام از اینها کمر تولید کننده ایرانی را می شکند و او ناچار کالای تولید خود را با قیمتی وارد بازار رقابتی می کند که هیچ جای رشدی نخواهد داشت . برای نمونه یک پیراهن تولید ایران در فروشگاه شهروند بدلیل حضورش در آن جا و ارزش افزوده و دلایل دیگر بیش از صد هزار تومان باید به دست خریدار برسد در صورتی که پیراهنی به مراتب شیک تر، زیبا تر و مارک دار، حتی ترک در مغازه بیرون از فروشگاه زیر این قیمت و حتی نیمی از این قیمت است ، بماند که نمونه چینی آن یک سوم یا یک چهارم قیمت در بازار می باشد !سؤال این است این جنس خارجی از کجا و چطور وارد شده ؟ چه کسی و کسانی از آن منفعت خواهند برد و در نتیجه تولید کننده ایرانی جایی برای رشد نخواهد داشت و نابودیش قطعی است .

بدون شک بهترین راه برای حمایت از تولید داخلی حمایت های دولتی است ،بیمه کمتر ،عوارض کمتر ،مالیات کمتر ومواردی این گونه که باعث شود تولید کننده رقابتی برای تولید و اشتغال زایی داشته باشد تازمانی که گمرکی ورود کالا های مورد نیاز تولید کننده بیشتر از ورود کالای تولید شده باشد تولید کننده اقدام به تولید نمی نماید . تا زمانی که حمایت های ارزی از وارد کننده لوازم اصلی و کالای مورد نیاز کارخانه ها صورت نگیرد تولید کننده چاره ای جز افزایش بی رویه قیمت کالا هایش را نخواهد داشت و این ها یعنی نابودی تولید ملی و نا دیده گرفتن دغدغه های مقامات و مسئولین دلسوز نظام مقدس،پس امروز به فکر ساخت کشوری تولید کننده و مستقل باشیم همانگونه که به لطف خدا در صنایع نظامی حرفی برای گفتن داریم؛ در موارد دیگر نیز گام های درست برداریم.

 

بد نیست در مقابل این جمله، جمله دیگری را بیاوریم که:

وقتی جیک جیک مستونت بود

فکرزمستونت بود!

یا حق

جعفر صابری

[ پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 10:40 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

معرفي موسسه آشتي

 

The festival by the title of “second camera” or better to say “second vision”

Description:

 

معرفی موسسه آشتی

 this festival which is the unique one and happens for the first timearound the world tend to show scenes which is regarded as the worthless films according to directors opinion , despite of famous festival in the world and may be also the boring one for viewers and lead the viewers, s mind into the weakness of director . anyway , maybe taking several films from the plan of several scenes and select the best one as the original plan . sometimes some incidents, matter or story become valuable , because they record by the second camera , there fore they are valuable and holding of such festivals is useless according to director ,s idea and the human values can be considered which are adorable .

Objective :

1)The better presentation of equipment and the technology of cinema industry which reduces the risk of making of incidents.

2) The special consideration of responsible and producers of cinema industry to the producing of better instrument for the reducing of such incidents.

3) The better presentation of cinema industry available technology to the people concerning with film producing and cinema , particularly the directors and executive producers .

 4) The holding of discussing forums between the film-producers and the producers of film-making instrument .

5) The public show of such scenes and incidents for people and especially for the people concerning with cinema in order to recognize the cinema better than before and also for the reduction of relevant incidents.

6) The holding of seminars and discussing forums concerning the films back stages by the attending of the film relevant producers.

7) A market for the better selling of produced films in the cinema world .

The term of holding :

the term of festival holding is as follows :

1)    The holding of festivals concerning the selected films and also showing the latest cinema industry production s .

2)     The holding of photograph exhibition from the incidents wich taking place in film production .

3)    The holding of cinema-makers and producers(the persons which are interest in film can also attend . )

4)    The holding of exclusive shop and exhibition concerning the latest world production in the field of film industry .

*The notable points :

    As is said previously , so many cinema producers including of film-producers or cinema industrial persons and also those ones who interest in cinema will attend in this festival within the holding of second camera film festival . naturally they will visit the holder country as the tourists . there fore we have consider this industry very seriously ( we mean tourism industry )

   *meanwhile , if the holder country possess the folkloric culture and even music or handy craft which can be regarded as the cultural heritage of that country , it's so much better to be considered in order to underlining to the global reflex of this subject for that country .

     It is necessary to say that the attending of industrial persons and producers of cinema industry and relevant persons , normally requires the control and supervision of industry and business and even custom departments of the country which holds this festival , whether they attending in television or cinema or in the relevant responsible must take deep consideration with this note .

  • · The  city which the festival may held on it , must be the one which equipped with the holding specifications because the cinema-producers are very sharp-sighted persons and if there was no suitable condition for then within next years . there fore this point is very important to holders of this festival .
  • · The attending of hundreds of experienced film-producers along with specialists and experts of cinema industry and television is the important and trainings scientific incident , thus the aware of university-personnel of such these festival is too important in which they provide a situation for students of university to take the advantages of these festivals and specially attending in discussing sessions .

The festival duration and time :

the festival time and duration depends on the following factors :

1)    The number of films which propose to this festival and their durations .

Explain : The films can be between 10 minutes and 60 minutes and the board of judgment is free to select the scenes for showing .

2)    The number of attending company in shops and exhibitions .

3)    The number of discussion sessions between experts . but generally , this festivalis going to be held within 3 or 7 days from the 9:a.m until 9:p.m which one day belongs to opening ceremony and one day belong to closing ceremony .

    there are some days in which the attendance can visit the interesting places of the holder country and also the relevant objectives are :

  1) The better introduction of holder country .

  2) The interest-making for investment concerning the film-producing in the mentioned country.

  3) The interest-making for the establishment of cinema producing and industrial factory .

   4) The introduction of the ability and favourite conditions of helder country concerning the sale-production and cinema production .

 

*The amount of expenses or primary investment :

   The determining of a completed program for this section seems to be little hard , because may depend on the factors such as :

      The number of guests

 The number of award's and prizes .

1)    The number of days in which the festival going to be held .

Note : If the main inviters be the holder country the participants expectation will grow up and normally must observe more precise regulations which this form is the favourite form for the main investors and supporters the mentioned festival. any way , the main awards to the winners which are in 2 main parts is as follows :

the golden eagle with the weight of 1 kg for 5 persons and one silver crystal for 5 second persons and 10 pcs of 1 kg crystals for 10 persons which can be accompanied with some amounts of money . also the cinema-industry producers will be given by one golden eagle to first one , and silver to second one and the crystal to third person .

The tablet of memorial will also given to the participants .

The tablet and special shield of host country will be given to all participants under the permission of host country responsible .

  • · Note

The number of prizes &awards in such festival is too important .

The amount of predicted profits:

We can simply analyze this point, because depending on the factors such as :

1)    The number of attendance in shops and exhibitions ( which must purchase )

2)    The free participants number ( must pay much – amounts )

3)    The purchasing of entrance ticket for the showing halls or shops .

4)    The renting of exhibition stands and also the other factors are still important in order to collect money for this project.

5)    The providing of investment situation for other companies in the form of festival advertisement as the financial sponsor.

6)    The renting and cooperation with world newspapers specially the mas media and famous too channels for the renting of advertisement time between the showing programs.

by the appreciation from dear Mr. faisal bin turki al – said ( the head of planning and follow up department ) which provide the visiting and appointments arrangement for myself . I here by ask after the visiting and discussing with the responsible which had been already considered by me for the inserting of mentioned items into the festival implementation project , since they may become more familiar with festival implementation and its motivations and also find out the reason of responsible visiting request . I again thank for your collaboration , specially from your sincere and nice colleague , dear Mr. khalid bin khalfan al hashli ( The head of planning & follow up division) .

I again remain faithfully and thank from the below ladies & gentleman which meet me and keep-Informed of this festival :

*Ladies: abeer Abdullah al-farsi ministry of tourism sabrah al riyami darran enterprises L.L.C

*Gentleman : Mr. Mohsen-bin-mohammad alrahbi

The Dr.khaled abdullrahim Alzedjali (the head of omanian cinema Assaciation) .

The engineer abdullah-bin-suleiman Alsari (The general manager of television of municipality .

Mr. salem-binodai-alomri(The marketing-manager of Tourism ministry)

The scientist Mr.Ayman Helal . (the general manager of darran Enterprises L.L.C.

Its necessary to say that designing and implementation of this festival project is enforceable by our Institute , but I ask your cooperation concerning the spiritual aids and also giving the facilities for the better holding of this project . I hope we may open a new horizon for the transaction in the nice and good country of Oman by your cooperation in this case .

I cordially say that sultan Ghaboos, leadership and insight in the managing of Oman and also the management of beloved and sincere responsible of Oman overshadows me and make the beauty of this ancient country as much as possible for me .

With the best wishes for victory and productivity of sultan Ghaboos and his colleagues as much as possible .

 

Best regards

 Jafar saberi

www.ashti.co

www.ashti.ir

 

 

[ دوشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 20:8 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
jafar saberi

To: The Esteemed Slovenian Ambassador,

With Best Regards,

 

I deem  it necessary, first, to express my greatest thanks for allowing me to have a friendly visit and conversation. I am so pleased to be able to present you some issues pertaining to the production project of a documentary film named:”My Home Country”.

This project is the world concern more than being national and Iranian and it’ll be interesting to introduce Ashti Institute to you briefly before explaining the object of the film. Ashti cultural, art, educational, publication, press and research institute was officially registered in Iran as from 1993 and it has carried on providing its services in spite of all problems which has happened from time to time. Hamsar (Spouse) weekly is the first family weekly in Iran which is affiliated to this institute and it is issued for more than 15 years. This institute has several training center which provide their services to the interested people in different fields. Ashti institute is active in producing films and providing training for film production for many years and particularly it is considered as the first official centers for training.

The plan for holding the international 2nd camera festival which has a look at the backstage of the world movies and will be held in Oman is one of this institute’s services.

Ashti institute sometimes is forced to carry on its human, cultural and art services outside Iran due to the ongoing laws and regulations. But not because of political and anti-state issues but further for the sake of presenting arts and cultures which are not applicable with the Islamic Iran’s laws.

From the point of establishment, this institute has provided and still provides special humane services. Among them we can mention services to needful children, widowed women, patients and particularly the mental and physical disabled.

As from 2000, Ashti institute embarked on a big job in line with its objectives which is appreciating the humans who have taken good steps for mankind. As one of such acts we can name the special gratitude by this institute of Pope John Paul II as well as Mr. Queen Rod, the Italian prime minister I 2009. This appreciation is known under the name of Ashti Recognition Tablet. This tablet is prepared in Pahlavi and historical language and is presented to humans who have provided appropriate services toward serving the mankind. It has been presented to 7 peoples. The production project of producing the documentary film” My Home Country” is the continuation of theses services, because we intend to familiarize the Iranian nation with the world culture and civilization as well as to make the world familiar with the pre- Islamic Iranian culture and civilization. The countries that doubtlessly have had and still have noticeable cultures and civilizations. The cultures and civilizations which will be introduced through this project to not only Iranians but also to the other countries. In this documentary the people of the world will be familiarized with each other’s cultures and civilizations more than ever and I hope that we can complete this project to the end in spite of the difficulties present for the Iranian film producing team. Undoubtedly the process of production of this documentary will not end quickly and it will last for several years. However the result of the work may be seen from the beginning and after research and study stages.

The Procedure

The film production team will be introduced after acquiring the approvals from Ministry of Iranian Culture to the Ministry of Foreign Affairs and this Ministry will contact to its embassies in different countries. The related officials will announce to Ministry of Foreign Affairs their readiness for hosting the research group after the initial preparation of the team. Then  the Ministry of Foreign Affairs through a note will request visas for the film production team in order to make the team familiar with the different centers and intended individuals in that country. In this visiting trip, the research group will have some initial study and will take some photos, videos and interviews and they will revisit that country in another time if necessary so that the documentary producing group will complete its job. Actually this is the initial specified procedure for the film production group.

It is to mention that I had and still have no role in selecting and or designating the individuals and I only  bear the responsibility of producing the movie which is confirmed. All stages of confirmation of the individuals shall be borne by the Iranian Ministry of Guidance and Ministry of Foreign Affairs. So that if an individual is not confirmed by them he/she shall leave the group.

As to the facilities and equipment with us, there will be about 3 to 4 complete cameras with the essential equipment and we will work by an HD system.

The approximate duration of the work will be less than 2 weeks. Arrangements for the place of accommodation and the exact time of the flight tickets, hotel reservation and also arrangement for personnel and members of the group shall be borne by Mr. Mohammad PERMEH.

I deem it necessary to thank your esteemed colleagues and inform you that after the initial meeting with them a list of the centers which provide cultural services in your country was given to us and we contacted some of them and it was provided that at the time of arriving in that country we pay a visit to them.

I hope this cultural project by Ashti institute may be regarded as a mere cultural and art work and the cooperation conditions will be provided for us to be the commencement of a friendship between the nations.

 

Sincerely Yours

Jafar SABERI

Managing Director of Ashti Institute

 

[ دوشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 20:4 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

دیدار با سفیر اکراین

دیدار با سفیر اکراین 

          دیدار با سفیر اکراین




پنج شنبه ششم اردیبهشت ماه سال 97  تعدای از اعضا ء و خبرنگاران شرکت تعاونی مطبوعات کشور  به دعوت سفیر محترم کشور اکراین در یک نشست دوستانه پیرامون شناخت بهتر امکانات و توانایی های هر دوکشور به گفت و گو نشستند
در این دیدار دوستانه جناب آقای شانا سرگی بوردیلیاک، سفیر اکراین در تهران با برشمردن توانایی های هر دوکشور آرزو نمود تا بتوانیم  بیش از گذشته همکاری مشترک در بخش های مختلف بویژه صنعت توریست، هواپیما سازی ، دارو سازی ، علم و فناوری ،کشاورزی و...داشته باشیم همچنین به پیشنهاد آقای دکتر جعفر صابری مدیر عامل مؤسسه آشتی و صاحب امتیاز هفته نامه همسر به تشکیل یک انجمن فر هنگی و ادبی بین دوکشور اقدام شود و مؤسسه آشتی اولین جشنواره فیلم را در این کشور برگزار نماید که مورد استقبال جناب آقای سفیر قرار گرفت و دستور جلسه دیگری برای رسیدگی به ابعاد آن مشخص شد
جناب سفیر اعضاء حاضر را برای بازدید و ملاقات حضوری از کشور اکراین نیز دعوت نمودند که در اولین فرصت صورت گیرد
در این جلسه شخص کنسول و همچنین دبیر سوم سفارت  نیز حضور داشتند.

 

[ شنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ 8:44 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب