|
دکترجعفر صابری بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها
| ||
|
پرامپت پیش از این نشان شخصیت و روشنفکری داشتن کتابی در دست و یا زیر بقل بود و حالا گوشی های گران قیمت جای آن کتاب ها را گرفته است! وقتی در حاشیه خیابان و میدان انقلاب قدم میزنیم و انبوه کتاب ها ا روی هم ریخته شده می بینیم انسان به اندیشه فرو میرود که چه شد که اینگونه شد؟ در بیشتر کشور های مترقی جهان هنوز کتاب و کتابخوانی ارزش و اعتبار خود را دارد و کتابفروشی ها فعال هستند کتاب های خوب با تیراژ بالا به چاپ میرسد و همچنین مطبوعات و روزنامه های مختلف به کار خود مشغول هستند صد البته شبکه های اجتماعی و انواع اپ ها و برنامه های مختلف کامپیوتری نیز در اختیار کار براان می باشد ولی هنوز چاپخانه ها با قدرت کار میکنند و بسیاری از افراد در سنین مختلف حتی در مترو و اتوبوسها مشغول مطالعه کتاب و یا روزنامه و مجله هستند ! اما در ایران شاید به دلیل قیمت بالای کاغذ و هزینه های چاپ تیراژ کتاب و مطبوعات بسیار کم شده و اگر منصفانه بنگریم گرچه نمایشگاه کتاب شلوغ میشود اما چه مقدار کتاب غیر درسی و دانشگاهی به فروش میرسد و با چه قیمتی ؟ نسل جوان بی میل به مطالعه کتاب و نسل قدیم هم یا بی پول برای خرید کتاب و یا می تمایل برای مطالعه به نظر می رسند . در چنین شرایطی افرادی هم با کمک هوش مصنوعی اقدام به تولید کتاب های می نمایند که اگر کسی به واقع اهل مطالعه و کسب دانش باشد صد البته بهتر از گردآورندگان چنین کتاب های می تواند خودش به منابع بهتر دست یابد! اسرار برای نوشتن و تولید کتاب قبل از هر چیز باید برخاسته از نیازهای واقعی جامعه باشد و از طرف دیگر منوط به کسب تجربه و همچنین سواد نویسنده که محتوای تولید شده ارزشمند باشد . تولید کتاب ها و تبلیغ درست آن می توانید برای نسل جوان ارزشمند باشد . بی شک نوشتن رمان و یا داستان و شعر کاری نیست که یک ربات در قالب هوش مصنوعی بتواند بدان عمل نماید و حتی برای طراحی یک تصویر ساده نیز این ربات ها دچار مشکل می شوند و اگر مهندس لازم در خصوص پرامپت را کاربران هوش مصنوعی ندادند دچار مشکل می شوند .و باید با دانش ریاضیات ، آمار و احتمالات ،علوم داده یا کار کردن با داده و ، یادگیری ماشین ، وحتی ان ال پی و مطالبی از این دسته آشنا باشند!
هوش مصنوعی ابزار بسیار دقیق و هوشمندانه ای است که برای کمک و یاری به ما آمده اما بهره مندی از آن در بسیار از امور زندگی و مطالعاتی نیاز به شناخت کافی و آموزش دارد. سالیانی است که تلفن همراه به مهمترین ابزار دست مردم تبدیل شده است اما صادقانه بگویم آیا هنوز بخش عظیمی از مردم جامعه به خصوص ایرانیان به درستی از تلفن همراه خود بهره می جویند؟! شوربختانه ما هنوز شاهد این هستیم که افراد در زمان رانندگی از تلفن همراه خود استفاده می کنند آن هم نه بای پاسخگوی بلگه برای مطالعه و یا جستجوی ! قالب این افراد با عینک مطالعه در حال خواندن پیامک ها یشان هستند و یا پاسخ آن را م ینویسند. برخی بران هستند که مطالع مطالب در گوشی های همراه خود نوعی مطالعه است و یا شنیدن پادکست های گوناگون می تواند به عنوان مطالعه محسوب شود اما ما صحبت از حس و حال و آرامشی که مطالعه نسخ پاپی برای انسان بوجود می آورد داریم . در این خصوص پیشنهاد ما حمایت بیش از پیش مسئولان از صنعت چاپ است و همچنین بخش دیگرش تبلیغ و آموزش فرهنگ کتابخوانی می باشد بخصوص برای نوجوانان و ایجاد انگیزه بیشتر برای مطالعه است. مسابقات کتابخوانی و درک مطلب ، تولید و معرفی کتاب های مفید برای پاسخگوی به سوالات نوجوانان و جوانان میتواند از مهمترین این روش ها باشد. دعوت از نوجوانان برای معرفی کتابهای که مطالعه نمودهاند برای ارائه خلاصه کتاب و معرفی آن ...البته در سال 1394 مقاله ی جامع و کامل در این خصوص تهیه شده که در انتها جهت مطالعه تقدیم حضور می شود . امید است هر یک از ما بویژه والدین محترم با روش و منش خود مبلغ فرهنگ کتاب و کتاب خوانی باشیم. چرا که شوربختانه بسیاری از فیلمها و سریالهای تولید کشور از مرز مبتذل گذشته اند و برای کسب درآمد و فروش از هر حربه ای بهره می جویند و ادبیات کار رفته در قالب این فیلمها و سریالها بقدری زننده و ناشایست است که حتی اشاره به آن نیز مناسب و فراخور حال مان نمی باشد. کاری که با بخش عظیم موسیقی ما نمودند به سینما و تئاتر هم کشیده شده و شبکه های اجتماعی سعی دارند تا به اشکال مختلف مسیر اندیشه و دانش جامعه به خصوص نوجوانان و جوانان را تغییر دهند . امید است صاحبا اندیشه و دلسوزان واقعی جامع همت لازم را به عمل آورند تا از فرهنگ و تمدن این کهن زادگاه شایسته و بایسته نگهداری شود. یا حق جعفر صابری پیش از این نشان شخصیت و روشنفکری داشتن کتابی در دست و یا زیر بقل بود و حالا گوشی های گران قیمت جای آن کتاب ها را گرفته است! وقتی در حاشیه خیابان و میدان انقلاب قدم میزنیم و انبوه کتاب ها ا روی هم ریخته شده می بینیم انسان به اندیشه فرو میرود که چه شد که اینگونه شد؟ در بیشتر کشور های مترقی جهان هنوز کتاب و کتابخوانی ارزش و اعتبار خود را دارد و کتابفروشی ها فعال هستند کتاب های خوب با تیراژ بالا به چاپ میرسد و همچنین مطبوعات و روزنامه های مختلف به کار خود مشغول هستند صد البته شبکه های اجتماعی و انواع اپ ها و برنامه های مختلف کامپیوتری نیز در اختیار کار براان می باشد ولی هنوز چاپخانه ها با قدرت کار میکنند و بسیاری از افراد در سنین مختلف حتی در مترو و اتوبوسها مشغول مطالعه کتاب و یا روزنامه و مجله هستند ! اما در ایران شاید به دلیل قیمت بالای کاغذ و هزینه های چاپ تیراژ کتاب و مطبوعات بسیار کم شده و اگر منصفانه بنگریم گرچه نمایشگاه کتاب شلوغ میشود اما چه مقدار کتاب غیر درسی و دانشگاهی به فروش میرسد و با چه قیمتی ؟ نسل جوان بی میل به مطالعه کتاب و نسل قدیم هم یا بی پول برای خرید کتاب و یا می تمایل برای مطالعه به نظر می رسند . در چنین شرایطی افرادی هم با کمک هوش مصنوعی اقدام به تولید کتاب های می نمایند که اگر کسی به واقع اهل مطالعه و کسب دانش باشد صد البته بهتر از گردآورندگان چنین کتاب های می تواند خودش به منابع بهتر دست یابد! اسرار برای نوشتن و تولید کتاب قبل از هر چیز باید برخاسته از نیازهای واقعی جامعه باشد و از طرف دیگر منوط به کسب تجربه و همچنین سواد نویسنده که محتوای تولید شده ارزشمند باشد . تولید کتاب ها و تبلیغ درست آن می توانید برای نسل جوان ارزشمند باشد . بی شک نوشتن رمان و یا داستان و شعر کاری نیست که یک ربات در قالب هوش مصنوعی بتواند بدان عمل نماید و حتی برای طراحی یک تصویر ساده نیز این ربات ها دچار مشکل می شوند و اگر مهندس لازم در خصوص پرامپت را کاربران هوش مصنوعی ندادند دچار مشکل می شوند .و باید با دانش ریاضیات ، آمار و احتمالات ،علوم داده یا کار کردن با داده و ، یادگیری ماشین ، وحتی ان ال پی و مطالبی از این دسته آشنا باشند! هوش مصنوعی ابزار بسیار دقیق و هوشمندانه ای است که برای کمک و یاری به ما آمده اما بهره مندی از آن در بسیار از امور زندگی و مطالعاتی نیاز به شناخت کافی و آموزش دارد. سالیانی است که تلفن همراه به مهمترین ابزار دست مردم تبدیل شده است اما صادقانه بگویم آیا هنوز بخش عظیمی از مردم جامعه به خصوص ایرانیان به درستی از تلفن همراه خود بهره می جویند؟! شوربختانه ما هنوز شاهد این هستیم که افراد در زمان رانندگی از تلفن همراه خود استفاده می کنند آن هم نه بای پاسخگوی بلگه برای مطالعه و یا جستجوی ! قالب این افراد با عینک مطالعه در حال خواندن پیامک ها یشان هستند و یا پاسخ آن را م ینویسند. برخی بران هستند که مطالع مطالب در گوشی های همراه خود نوعی مطالعه است و یا شنیدن پادکست های گوناگون می تواند به عنوان مطالعه محسوب شود اما ما صحبت از حس و حال و آرامشی که مطالعه نسخ پاپی برای انسان بوجود می آورد داریم . در این خصوص پیشنهاد ما حمایت بیش از پیش مسئولان از صنعت چاپ است و همچنین بخش دیگرش تبلیغ و آموزش فرهنگ کتابخوانی می باشد بخصوص برای نوجوانان و ایجاد انگیزه بیشتر برای مطالعه است. مسابقات کتابخوانی و درک مطلب ، تولید و معرفی کتاب های مفید برای پاسخگوی به سوالات نوجوانان و جوانان میتواند از مهمترین این روش ها باشد. دعوت از نوجوانان برای معرفی کتابهای که مطالعه نمودهاند برای ارائه خلاصه کتاب و معرفی آن ...البته در سال 1394 مقاله ی جامع و کامل در این خصوص تهیه شده که در انتها جهت مطالعه تقدیم حضور می شود . امید است هر یک از ما بویژه والدین محترم با روش و منش خود مبلغ فرهنگ کتاب و کتاب خوانی باشیم. چرا که شوربختانه بسیاری از فیلمها و سریالهای تولید کشور از مرز مبتذل گذشته اند و برای کسب درآمد و فروش از هر حربه ای بهره می جویند و ادبیات کار رفته در قالب این فیلمها و سریالها بقدری زننده و ناشایست است که حتی اشاره به آن نیز مناسب و فراخور حال مان نمی باشد. کاری که با بخش عظیم موسیقی ما نمودند به سینما و تئاتر هم کشیده شده و شبکه های اجتماعی سعی دارند تا به اشکال مختلف مسیر اندیشه و دانش جامعه به خصوص نوجوانان و جوانان را تغییر دهند . امید است صاحبا اندیشه و دلسوزان واقعی جامع همت لازم را به عمل آورند تا از فرهنگ و تمدن این کهن زادگاه شایسته و بایسته نگهداری شود. یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله ادامه مطلب [ جمعه بیست و سوم آبان ۱۴۰۴ ] [ 17:9 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
حیا تا حالا فکرش را کردید که آقا حیا خوب است یا بد!؟ چه جای باید آدم بی حیایی بود یا چه جای با حیا باشیم؟ تفاوت بین حیا،ادب و شرم در چیست؟ پر روی همان بی حیا است؟ و مطالبی از این دسته ؟ شاید این بینت را بار ها شنیدید که : نعمت روز زمین قسمت پر رویان است خون دل می خورد آنکه حیای دارد! بله اینگونه مطالب باعث میشود در اکثر مواقع ما دچار یک تناقض شنیداری و گفتاری در رفتارو اندیشه هایمان بوجود بیاید که آیا واقعاً حیا همان رو است یا بی حیا همان پرو است ؟ شرم و حیا میتواند در بسیاری مواقع اگر درست تشخیص داده نشود باعث گرفتاری ما شود و دانش تفکیک و جدا نمودن این دو پیام مهم است چیزی که هم خانواده از کودکی و هم سیستم آموزشی در مدارس باید به فرزندان ما بیاموزند تا در سن بالاتر دچار بحران نشوند و گفتاری برای خود یا خانواده بوجود بیاورند بسیاری از موارد حتی اعتیاد برخاسته از همین مسئله ساده است که نتوانسته نه بگوید !در بسیاری از موارد معاملات و یا کسب و کار انسان های گرفتار فقط به دلیل داشتن حیا و یا شرم بشدت آسیب دیده اند و اما در بسیاری از موارد هم بی حیای و بی ادب یا بی نظاکتی فرد باعث شده تا نگاه دیگران به وی تغییر یابد و او را فردی بی ادب پورو دانسته بشدت با وی برخورد نمایند! شناخت درست هر یک از این موارد و تفکیک سره از ناسره می تواند اسباب سلامت فردی و اجتماعی را بوجود آورد و این موضع نیاز به فرهنگسازی دارد! برای نمونه در نظر بگیرید روابط بین دختران با حیا و پسران بی حیا و یا بالعکس ! بسیاری از افراد شایسته و با تجربه که تحصیلات عالی و همچنین مهارت لازم را داشته و یا دارند به دلیل همین با حیای خود دچار مشکل شده و از ارائه خود در جامعه دور می مانند ! برای نمونه یک ورزشکار خوب نتواند آنطور که بایسته و شایسته است خود مایی کند و فرصت حضور در مسابقات را از دست بدهد این یعنی نابودی و از بین رفتن برای همیشه بیشک سن و سال و توان افراد تا زمانی که بدان توجه شود و امکان بهره برداری از آن مهیا باشد ارزشمند است و بعد از یک زمان دیگر به هیچ دردی نمی خورد ! چه باید کرد؟ سوال اینجا این است چه باید کرد؟ باید توانایی های خود را خوب بشناسیم و از نقاط ضعف خود به خوبی مطلع باشیم بدانیم کجا و چطور خود را معرفی کنیم و از توانمندی هایمان رو نمای داشته باشیم . هر جای قابلیت معرفی و نشان دادن توانمندی هایمان را ندارد !شاید بهتر باشد در بسیاری از مواقع سکوت کنیم و به هیچ عنوان خودنمایی نداشته باشیم و یا بالعکس در بعضی مواقع باید از فرصت ها کمال بهره مندی در بع عمل آورد خود و توانمندی هایمان را به رخ دیگران بکشیم ! داشتن حیا و شرم در هر حال بسیار لازم و ضروری است و بی حیای و در بسیاری از مواقع همان بی ادبی محسوب می شود هرگز شایسته نیست که به دلیل رفتار و یا گفتار شخص و یا اشخاصی در شرایطی ما کنترل رفتاری خود را از دست بدهیم و واکنشی در خور آن افراد از خود نشان دهیم ! در بسیاری از مواقع سکوت و گذشت نشان ترس و یا حیا نیست بلکه نشان شخصیت و بزرگ منشی و دوراندیشی میتواند باشد. کنترل خشم و بی تفاوت نشان دادن موضوع برای شما میتواند آرامش بعدی را به همراه میاورد و یا بالعکس کمی ناراحتی و خشونت میتواند باعث درگیری فیزیکی و خدای ناخواسته یک اتفاق خطرناک شود که هم به خود و یا به طرف مقابل آسیب شدید وارد نماید. فرق است بین غیرت و شجاعت با بی غیرتی و یا ترس ! تشخیص درست این موضوع گاه همان زمان اتفاق نمی افتد و نیاز به زمان دارد و بررسی دیگران. ورزشکاران با صبر و صبوری نشان میدهند که از توانایی کنترل خشم برخوردار هستند یک قاضی یا حتی پزشک زمان خشم بشدت موفق تر است که بتواند خود را کنترل نماید . موضوع کنترل خشم خودش به تنهایی باید مورد بررسی قرار گیرد ولی بدست آوردن تجربه در برخورد های اجتماعی و تفکیک حیا از بی حیای را به شما پیشنهاد میکنم که از همین لحظه در برنامه کاری خود قرار دهید تا یک قدم آن هم بسیار مهم در پیشرفت مهارت های زندگی بدست آورید. یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ دوشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۴ ] [ 15:2 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
چشمان باز
تا حالا از خودتون پرسیدین چرا در زمان مرگ بیشتر وقتها چشمان انسان باز می ماند؟ من فکر میکنم درسی در این امر وجود دارد و آن هم این است که ما بدانیم وقتی لحظه مرگ فرا میرسد حتی فرصت بستن چشمانمان را نیز نداریم و در کمترین زمان ممکن سفر خویش را آغاز میکنیم! حال چطور و چرا باید در تلاش باشیم که حقی را ناحق بنمایم!؟ زندگی ما زمانی ارزش می یابد که ما بدان ارزش بدهیم توفیق بودن یا نبودن ما در این امر نهاده شده ارزش و بزرگی ما به بودن یا نبودن ماست ! باشیم برای چه و یا نباشیم که چه!؟ دوستی میگفت اگر در این معادله جهان با من و جهان بی من نتیجه رسیدم که شکر اگر نه ما کجا خواهیم بود وقتی جهانی به کار خود مانند هزاران سال پیش ادامه می دهد با ما یا بی ما! اگر رفتم ز دنیای شما،دیوانه ای کمتر در این کاشانه ویرانه گشت،حسرتخانه ای کمتر اگر مستی نبخشدت ساغر هستی برافشانش وگر مستی دهد ای سرخوشان پیمانه ای کمتر زیان و سود عالم چیست از بود و نبود ما به دریا قطره ای افزون،ز خرمن دانه ای کمتر تو شمع محفلافروزی و من پروانه ای مسکین تو روشن باش گر من سوختم پروانه ای کمتر اگر پیمانهام پر شد زیانی نیست یاران به بزم باده نوشان،گریهٔ مستانه ای کمتر حقیقت در نوای توست و در مینای می ساقی حدیث واعظان گر نشنوی افسانه ای کمتر چو کاری غیر بتسازی ز زاهد برنمیآید عبادتخانه ای گر بسته شد،بتخانه ای کمتر جزای خیر بادت در علاج من تغافل کن دراین ویرانه،عقلآشنا دیوانه ای کمتر درست همین جا است که زندگی تعریف میشود و آن کسانی که قدر دان بودنشان هستند با آن کس که نمیداند برای چه مهمی به جهان وارد شده بسیار متفاوت است ! بسیاری از انسانها در زندگی خود منشع خیر و برکت هستند و با ارائه خدمات مختلف به انسانهای دیگر حتی پس از مرگشان اسباب برکت و رحمت می باشند و به قول سعدی شیرازی: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند گمان می رود انسانهای که به دیگران می اندیشند و سعی در خدمت رسانی به افراد دیگر دارند در زندگی شخصی آنچنان موفق دیده نمی شوند و در بسیاری از موارد حتی مورد رنج ها و درد های فراوانی نیز قرار میگیرند حتی از طرف همان ها که برایشان تلاش می کنند اما در وجود هر انسان نهانخانه ای قرار دارد که مکان امن و آسایش اوست و وقتی به آنجا پناه می برد آرام میشود و خشنود است که کاری بایسته و شایسته انجام داده همین کافی است . امیدوارم همه ما جزو انسان های باشیم که از دیدن چهره خود در آینه خوشنود معنوی شویم . یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ دوشنبه پنجم آبان ۱۴۰۴ ] [ 13:29 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
نهار چی داریم؟ بله کمی به این سوال ساده بیندیشیم و با خود به عمق معنای آن سفری کوتاه داشته باشیم ! نهار چی داریم؟ در پس این سوال چه معنا و سوال ها وپاسخ های وجود دارد؟! کسی هست که نهاری برای ما فراهم کرده! کسی یا کسانی هستند که ما قرار است با آنها نهار نوش جان کنیم 1 جای هست که ما در آن جا نهار را با عزیزانمان میل خواهیم کرد 1 کسی یا کسانی هستند که منتظر ما هستند تا نهار با آنها باشیم. من جای هستم که میدانم میتوانم برای ناهار بروم و با آنها که منتظرم هستن نهار بخورم! من می توانم نهار بخورم ! چندین موضوع دیگر که با کمی اندیشیدن می توانید شما به این لیست بیفزاید،و حال آیا من یا تو در مقابل هر یک از این نعمت های الهی سپاسگزار و شاکر هستیم ؟ آیا قدردان این هستیم که می توانیم یک کاری به این سادگی و همیشگی و تکراری را یک بار دیگر انجام دهیم ؟ گفتم نهار آیا به دم و بازدم خود می اندیشیم و سپاس گزار این نعمت بزرگ الهی هستیم ؟ گرامی دوست همراه من کافیست کمی منصف باشیم و باور داشته باشیم هر یک از این نعمت های الهی می توانست نباشد و یا کمتر در اختیار ما باشد!این جاست که به یاد سروده زیبای حضرت سعدی می افتیم : مِنَّت خدای را عَزَّ و جَلّ که طاعتش موجبِ قربت است و به شکر اَندرَش مزیدِ نعمت. هر نفسی که فرو می رود مُمِدِّ حیات است و چون بر می آید مُفَرَّحِ ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب.
از دست و زبانِ که بر آید کز عهده ی شکرش به در آید اِعمَلوُا آلَ داودَ شُکراً وَ قَلیلٌ مِن عِبادِی الشَّکوُر. بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد و ر نه سزاوار خداوند یش کس نتواند که به جای آورد « گلستان سعدی شیرازی »
موضوعات مرتبط: سر مقاله [ دوشنبه بیست و هشتم مهر ۱۴۰۴ ] [ 19:14 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
حسادت تا حالا فکر کردید که حسادت خوب است یا بد؟ بی شک می گوید بد است و لی رقابت خوب است ! چرا سعی داریم رقابل را همان حسادت یا بلعس معرفی کنیم اگر این گونه بود می گفتیم رقابت نا حسادت ! حسادت چیزی است که در وجود همه انسانها و حتی حیوانات است این قریضای است خداداد ومثل شهوت و راز انسان بودن همین است که ما اینگونه غرایز را داریم اما فرشتگان ندارند این که انسان با داشتن قرایضی مانند شهوت و یا حسادت و یا امثال آن می تواند انسان باشد یعنی اینکه او برا همه اینها قلبه کرده و برخلاف فرشته ها به درجه والای انسانیت دست یابد . پس راز انسان بودن غلبه بر این گونه احساسات و غرایز می باشد و رقابت در اینجا معنای ندارد. ما انسانها وقتی از خرد و دانش بهره مند شدیم و در امور زندگی آنها را به کار بستیم میتونیم راه رشد را بپیماییم حسادت مانند گرسنگی و یا تشنگی است در وجود ما هست کتمان کردنش هم لازم نیست باور داشتنش مهم است و اینکه نه تنها میتوانم آن را کنترل کنم بلکه تبدیل به رقابت نموده و در راستای رشد شخصیتی خود نیز بکار ببندم . این درست است.! زدســـت دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنــم بر دیــده تا دل گــــردد آزاد
این دانش و شعور ساخت خنجری که برای نجات من بکار گرفته شود بسیار مهم است . خنجری که مرا از دلبستگی های دنیا نجات دهد من میبینم که شخصی دارد در دل حسادت به داشته ایش میکنم و میخوام داشت باشم ولی میدانم که نمی شود و تلاش میکنم بدانچه او دارد به هر قیمتی دست یابم و گاه فاجعه بار میشود . دوستان حسادت به زندگی فرزند عیال و خلاصه زیبایی های دیگران گاه بسیار گران تمام میشود و تمام عمر زیبای ما را به فنا میدهد .چرا که سعی میکنیم این حسادت را تبدیل به رقابت نموده بسیاری از لذت های زندگی فعلی مان را به نابودی بکشیم تا به آنچه دیگری دارد برسیم و بعد می گوییم ما رقابت کردیم نه رفیق نازنین تو حسادت کردی نه رقابت! چندی پیش در جمعی این موضوع را مطرح نمودم و قالب افراد به من خورده گرفتند که نه این درست نیست ما رقابت را تایید می کنیم نه حسادت ریشه این دو یکی نیست برای رقابت سالم اندیشه سالم نیاز است رقابتی که از روی حسادت آغاز شود در هر صورت پایان غم انگیزی خواهد داشت ! بگذریم امیدوارم بتونیم حس زیبای حسادت را که لطف خدا در وجود هر انسانی هست را بدان جهت که خداوند نصیب ما کرد خوب حس کنیم و آن را مانند دیگر محبت های الهی مهار نموده و برخلاف آن رقابت را در اموری که می توانیم به کار ببندیم و نتیجه بسیار خوبی از آن بدست آوریم . خداوندا…. شکر یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ سه شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۴ ] [ 15:43 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
سخنان دکتر جعفر صابری در خصوص شهر تهران و توانمندی های این شهر برای دیدن فیرم روی تصویر کلید کنید .
طبیعت بسیار زیبا و قابل دسترس اطراف و یا داخل این گونه شهر ها بسیار خواص میباشد. ورزشگاه و مراکز ورزشی حضور ورزشکاران مطرح جهانی نیز جهت جذب طرفداران ورزش بینهایت جذاب است. تهران میتواند در کنار یک قطب گردشگری بهترین بازار اقتصادی جهان به ویژه خاورمیانه باشد. شهر تهران بتنهایی میتواند بیش از ده ميليون شغل دائمی و ماندگار برای شهروندان خود بوجود بیاورد و از طرف دیگر بهترين بازار ارائه تولیدات دیگر نقاط کشور نیز باشد. توجه به تاسیس انجمن های دوستی شهرها و کشور ها میتواند به بخشی مهمی از این گونه خدمات کمک نماید . روابط عمومی وبین الملل از اهم واجبات است. وجود مراکز و سالنهای سینما و یا از این دسته برای بسیاری از شرکتهای خارجی جذاب است
موضوع پسماند و زباله شاید در نگاه اول یک معضل بزرگ باشد اما می تواند یک فرصت عالی بشمار آید. در این میان جوانان تحصیل کرده و جویندگان کار می توانند از این بازار بسیار استفاده نمایند تولید و توجه به صنایع دستی و فرهنگی هنری از مهم ترین این خدمات می باشد. و مطالبی از این دسته که نیاز به بررسی و طرح موضوع در شرایط مناسب تر را دارد. شما میتوانید برای دیدن فیلم تهیه شد روی این نوشته را کلیک کنید. موضوعات مرتبط: سر مقاله، مطلب، سخنرانی [ چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴ ] [ 19:11 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
شاید داستان واقعی : حلقۀ قهرمان را شنیده باشید حلقه ای که در دست مهندسین کانادایی است: این ضرب المثل ژاپنی که میخ و نعل اسب مشهور است : در این سال تحصیلی بیایم به فرزندانمان تعهد و اخلاق را بیاموزیم . در غیر این صورت تاریخ نامشان را به عنوان یک جنایتکار در خود ثبت خواهد نمود. جمله ای دارم که :هر انسانی به دنیا آمده است که لااقل یک کار بزرگ انجام دهد! موضوعات مرتبط: سر مقاله [ شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴ ] [ 14:3 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
[ پنجشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 14:39 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
صحبت های عاشقانه گاهی وقتها که دل آدم میگیره فقط صحبت کردن مرحمی میشه برای اینکه آروم بگیریم و بتوانیم دوباره زندگیمون را شروع کنیم همین! لازم نیست هزینه کنیم فقط کافی برای سلامتی خودمون کمی همت کنیم و وقت بزاریم شاید اگر گوشی تلفن را برداریم و به مادر یا پدر و یا کسی که دوستش داریم اون هم مارا دوست داره تماس بگیرم اولش بگیم میتونی صحبت کنی وقت داری چه خبره؟ و اون شروع کنه به صحبت و لابلای صحبتش ما هم کمی حرف بزنیم . من وقتی حسابی دلم میگیره با مادرم تماس میگیرم و بعد همینجوری الکی میگم راستی میگفتی برای دل درد چی خوبه؟و اون شروع میکنه بعد من میگم اون زنه که بچگیام میومد خونمون برام تخم مرغ میشکوند و خیلی وقتها هم اسم خودش را هم میگفت و تخم مرغ میشکست چی بود؟ و مادرم شروع میکنه به تعریف کردن همین ...بیخیال ساعت و زمان میشم میریم قدیما تو خونه های قدیمی زیر لحاف توی انباری و خلاصه کلی میگردیم مادرم تعریف میکنه خوب همه چی به لطف خدا یادشه و من وصتای حرفش کلی قربون صدقش میرم اون هم کیف میکنه و سر ذوق میاد و بیشتر تعریف میکنه ! خیلی دلم میخواد بجز مادرم با یکی دیگه هم بتونم اینطوری حرف بزنم زنم ، خواهرم ، حتی بچه هام ... نه که حرف نزنیم میزنیم اما نه به این اندازه خوش نمیگذره چون مادر یا پدر تحش حال کرده من به دنبال این حال خوش اون هستم ! صحبت های عاشقانه داروی درد بسیاری از درد های ما آدماست وقتی با همسرمون بشینیم چای یا دمنوش بخوریم و کلی از قدیما بگیرم از روزهای بد تلخ و ناراحتی هامون و تهش بگیم شکر گذشت ...آره گذشت این روز های سخت هم میگذرد باید بگذرد کی دیده که شب همیشه بمونه ! صحبت کرده یه هنره هنری که باید دو نفر بلد باشند کی ساکت بماند تا طرف مقابل حرف بزنه کی باید لبخند بزنند کی باید بغض کنند و خلاصه از یه موضوع بگذارند و سر هیچی گیر ندن و یا وسط صحبت نکن تو این اشتباه را کردی و یا ... خلاصه شنونده باشند ! آدما با صحبت کردن سبک می شود مثل نفس کشیدن همش نمیشه نفس کشید یه وقتای هم باید نفس را بیرون بدی ! باور کنید هیچ روانشناس یا مدد کاری نمیتواند به اندازه یک هم صحبت خوب بخصوص یه عزیز به آدم کمک کنه! دوستی میگفت پند بار خواستم با همسرم صحبت کنم دلم گرفته بود اما هر بار اون یه کاری کرد که خورد و شوقم یه بار گفت حالا وقتش نیست ، یکبار وسط صحبتم پرید و گفت خوب خودت مقصر بودی !یک بار هم گفت این بلاها که سرت میاد واسه اینکه به آدما اعتماد میکنی ! یک بار هم از رفتار های مادرم و خواهرام گفت ... خلاصه نشد که بشه من هم بیخیال صحبت کردن باهاش شدم حالا بیست ساله فقط حرف میزنیم همین! عزیزم ما خودمون میدونیم کجا اشتباه کردیم دیگه تو تو ذوق ما نزن ما میدونیم کیا بهمن بد کردن بالا غیرتن تو یادمون نیار ما میدونیم چوب سادگی و انسانیت را می خوریم تو نگو ...آره قرار نیست وسط صحبت تحقیر و یا تخریب بشیم قرار آروم بشیم ! مادر پدرا بیشتر وقتها بچشون را نصیحت میکنند بعد کلی حرف میگن حالا دیگه شده فدای سرت از این به بعد انشالله حواست را جمع کن به خدا توکل کن درست میشه ...و همین ما باید بلد باشیم عاشقانه صحبت کنیم ! بسیاری از ما بدنبال یک هم صحبتیم کسی که مرحم باشه رو زخم هامون شانه باشه برای سرامون و آغوش باشه برای غم هامون همین! زیبای میاد و میره ،ثروت میاد و میره ،هیچ چیز این دنیا ابدی نیست همه چیز تموم میشه حتی غم و قصه ها اما فقط آن لحظاتی که با هم سپری کردیم و حرف زدیم و به هم عشق و دوست داشتن دادیم می مونه ! یادش بخیر هوشنگ تابان یکی از دوستای خوبم بود اردیبهشت 1402 از پیش ما رفت تو مغازش با خط خوش یک تابلو کوچک قرار داشت که روش نوشته شده بود نصیحت ممنوع ! میگفت حرف بزنیم درد دل کنیم اما نصیحت ممنوع بیخیال نصیحت منظورش این نبود که مشاوره نباشه منظورش این بود که تخریب و دل شکستن تح صحبت نباشه ...چقدر داشتن یک دوست و رفیق خوب که واسمون نقشه نکشه و داستان ننویسه تو زندگیمون لازمه و تنها راه پیدا کردنش اینه که اول خودمان همان آدم برای دیگران بشیم بعد کم کم پیدا میشه قول میدم ! یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ پنجشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 16:44 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
گردشگری سلامت
بی شک گردشگری و توریست می تواند یکی از مهمترین منابع درآمدی برای هر کشور بشمار آید ،امروز جهان در این خصوص تلاش بسیاری داشته و دارد تا از بازار اقتصادی گردشگری صهمی داشته باشد ،با توجه به گسترش هوش مصنوعی بسیاری از مشاغل از بین رفته و یا خواهند رفت و بطور کلی بخش زیادی از عمر انسانها در بلاتکلیفی و بیکاری خواهد گذشت که ایجاد شرایط مناسب برای استراحت و تفریح و یا حتی درمان و گردشگری از مهمترین مشاغلی است که باید بطور جدی بدان اندیشید و زیر ساخت های لازم را برای توسعه آن بوجود آورد . زیرساخت های مانند اسکان ، مخبابرات ، حمل و نقل از مهمترین این موارد می باشد .علت سفر هم مهم است این بخش می تواند آموزشی فرهنگی هنری گردشگری و یا حتی سلامت باشد که هر کدام باز نیاز به توجه نمودن به زیر ساخت های لازم را دارد کشور های روبه توسعه و یا توسعه یافته به موضوع پروازها و فرودگاهها توجه بسیاری دارند و میدانند که امکانات لازم برای پرواز مناسب از اهمیت بسیاری برخوردار است و اما برای نمونه درمان و خدمات درمانی نیز میتواند بسیار مهم باشد بیمارستان های مجهز امکانات لازم و به روز همه از ابزار لازم برای جذب توریست و گردشگر است . خدمات درمانی در بیشتر کشور های جهان از هزینه های بالای برخوردار است و بیماران بعد از درمان برای دوره درمان نیاز به مکان های مناسب و امکانات کافی دارند و این ها همه باعث میشود تا یک سفر خوب و شایسته صورت بگیرد و مسافران خود تبلیغی برای ورود گردشگر های بیشتر باشند هماهنگی وزارت امور خارجه کشور ها سفارت خانه ها و همچنین دولت ها برای رفع موانع ورودی افراد و ساده گرفتن ورود و دادن ویزا ی سفر بسیار مهم است ! افراد باید بتوانند راه به کشور های مختلف با کمترین هزینه و یا حتی به صورت رایگان سفر نمایند اخذ هرگونه هزینه در دراز مدت از ورود مسافران بیشتر می کاهد این خدمات میتواند دو طرفه باشد تا کشور های مختلف راحت تر اتباعشان سفر های خود را داشته باشند. بی شکر حضور مسافر بیشتر کسب و کار های مختلف را را تقویت میکند و همین مورد باعث رشد اقتصادی می شود حتی تمایل بانکهای خارجی برای حضور و یا شرکت های مخابراتی برای ارائه خدمات را میتوان در نظر گرفت خدمات پستی و حتی آموزشی همه و همه میتوانند رونق یابد نمایشگاهای مختلف از تولیدی تا هنری کنسرت ها همه رونق می یابد و می توان نمایشگاهای صنعتی را توسعه داد خرید و فروش و واردات و به خصوص صادرات را توسعه داد همه این اتفاقات در گرو این گردشگری است و باعث تقویت پول رسمی کشور میشود تولیدات داخلی رونق می ابد و صنایع دستی و هنری خریدار بیشتری پیدا میکند و افراد هنرمند میتوانند هنر خود را با سرعت بیشتر جهانی نمایند . تصاویر و فیلمها ای که گردشگران از خود در شبکه های اجتماعی به نمایش میگذارند باعث جذب گردشگر بیشتر می شود و این گونه تبلیغات بهتری برای ورد مسافران انجام می شود . خدمات درمانی رشد می یابد اینگونه کشور رو به توسعه بیشتر خواهد رفت . کشور های که از تاریخ و تمدن قدیمی تری برخوردار هستند می توانند از این منابع تاریخی کمال بهر برداری را بنمایند و بیشک منابع طبیعی کوه دریا جنگل همه و همه می تواند آغوشی بازی برای حضور گردشگر های بیشتر باشد. خدمات آموزش مانند دانشگاها نیز می تواند شرایط خوبی برای جذب گردشگر باشد حضور در کنفرانسهای علیم و یا مسابقات علمی یا حتی تحقیقات مشترک دانشگاهی از جمله این گونه ترفند ها است . ر گزاری دوره های مشترک کوتاه یا بلند مدت میتواند به کیفیت آموزش ملت ها نیز کمک شایستهای بنماید و این تبادل اطلاعات بسیار مفید است. حضور دانشجویان کشور های دیگر و پرداخت هزینه به صورت ارزی کمک خوبی به گسترش سیستم آموزشی کشور ها می تواند باشد البته به شرط آنکه خدمات آموزش برای شهروند ها به مراتب کمتر از خارجی ها باشد در غیر این صورت اتفاق معکوس می افتد و مردم کشور برای تحصیل ناچار می شوند از کشور خارج شوند و ارز را با خود میبرند این تدبیر باید به گونی باشد که دانشجوی خارجی ارز بیاورد و نه اینکه دانشجو برای تحصیل از کشورش خارج شود و گاه تا چهار برابر بیشتر برای تحصیل در همان رشته کشورش به کشور دیگری بپردازد و در نهایت هم مدرکش مورد تایید کشورش نباشد! گردشگری سلامت نیز بسیار مفید است تا جای که به فروش اعضای بدن مردم کشور ختم نشود و آن هام بدیل ارزان بودن و یا مناسب بودن این اعضا ء جوامعی هستند که فروش عضو در کشورشان ممنوع است و این دلیلی است که به کشور های دیگر سفر کنند با کمترین قیمت اعضای بدن مردم آن کشور را خریداری نموده به سلامتی شان کمک شود. حتی گردشگری طبیعت و یا استفاده از شکار گاها نیز می تواند کسب و کار مناسبی باشد به شرط آنکه مزارعی برای پرورش حیواناتی مانند گوزن و یا آهو در اختیار بخش خصوصی قرار گیرد و در این مناطق که این گونه حیوانات پرورش یافته اند هم برای مردم کشور و هم خارجی ها با پرداخت ارزی خدمات شكار صورت گرد و اینگونه به حیات وحش آسیب وارد نشود . در هر صورت گردشگری بسیار مفید و لازم است و ما امیدوار هستیم که جوامع مختلف بدان توجه نمایند شرایط حضور گردشگر در هتل و محل اقامتش بگونه ای باشد که به فرهنگ و تمدن و عقاید و اعتقادات ملت ها ی میزبان احترم لازم گذارده شود و صد البته از امنیت بالای جانی و مالی برخوردار باشد. یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ جمعه چهاردهم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 15:1 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
روز پزشکخبرنگاران | جمعه هفتم شهریور ۱۴۰۴ | 19:22
حضور پیشاهنگان استان تهران با مدیریت مهندس منوچهر وثایق جلوه خاصی به این مراسم بخشیده بود . لیست کامل مهمانان و پزشکان نمونه در سایت هفته نامه همسر و سایت پزشک نمونه 1404 قرار گرفته است. با تشکر از حضور همه عزیزان و گرامیان
پنجمین سال گرامیداشت مقام پزشک نمونه کشور بای دیدن کل فیل روی تصویر کلید نماید.
موضوعات مرتبط: سر مقاله [ جمعه هفتم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 21:2 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
روز خبرنگار کوین کارتر در سال ۱۹۹۳ به سودان رفت تا قحطی آنجا را به تصویر بکشد. پس از یک روز عکاسی خستهکننده در روستای آیُد، به میان بیشهزاری میرود. در آنجا صدای هقهقی را میشنود که از سمت یک کودک میآید، کودکی لاغر و نحیف. او در میانه راه بهسمت یک مرکز تغذیه از پا افتاده است.
کوین کارتر، فتوژورنالیست اهل آفریقای جنوبی یود او با بوی زنندهی مرگ آشنا بود. و بهعنوان عضوی از کلاب بنگ-بنگ، گروهی چهار نفره از عکاسان شجاعی که دوران آپارتاید آفریقای جنوبی را مستند کرده بودند، بیشتر از سهم خود شاهد غم و دلشکستگی بود. وقتی کارتر مشغول عکاسی از او شد، یک کرکس لاشخور فربه در نزدیکی کودک به زمین نشست. بنا بر گزارشها به کارتر توصیه شده بود که بهعلت بیماری به قربانیان دست نزند. بنابراین، او بهجای کمک مستقیم به کودک حدود بیست دقیقه منتظر ماند به این امید که آن پرنده بالهایش را باز کند و از آنجا برود. اما پرنده نرفت. کارتر کرکس را ترساند و دید که کودک برخاسته و بهسمت مرکز راهش را ادامه میدهد. کارتر سیگاری روشن میکند و شروع میکند با خدا حرف زدن و گریستن.
وقتی نیویورک تایمز این عکس را منتشر کرد، خوانندگان بسیار مایل بودند بدانند که چه بر سر آن کودک آمده و انتقادها به کارتر بهخاطر کمک نکردن به آن کودک آغاز شد. عکس او به سرعت بدل شد به یک نمونه پژوهی مهم در این باره که چه موقع عکاسان خبری باید در صحنه پیش رویشان مداخله کنند. پژوهشهای بعدی نشان دادند که کودک این عکس زنده مانده اما ۱۴ سال بعد در اثر تب مالاریا از دنیا رفته است. کارتر برای این عکس جایزه پولیتزر را برد، اما تاریکی آن روز آفتابی هیچگاه از ذهنش پاک نشد. او در جولای ۱۹۹۴ در ۳۴ سالگی به زندگی خودش پایان داد و نوشت: «خاطرات روشن قتلها و اجساد و خشم و درد مرا رها نمیکند.» نزدیک به نیم قرن کار خبرنگاری به من آموخت که مثل هر شغلی اخلاق بالاترین سرمایه و دارای در حرفه خبرنگاری است و در طول ده سال تدریس دانشگاه به طور مستقیم به دانشجویان و سالها کار به صورت غیر مستقیم به دوستان همکاران و شاگردانم سعی کردم به موضوع توجه به اخلاق حرفه ای خبرنگاری اشاره نمایم. در این حرفه اگر اخلاق نباشد و چهارچوب حرفه ای لحاظ نشود آسیب های بسیار بزرگی را به جامعه و حتی تاریخ بشری وارد می سازد . شوربختانه بعضاً بعضی از همکاران داخلی و یا خارجی ما به اهمیت کارشان توجه نمیکنند و اخلاقیات این حرفه ا رایت نمی نمایند . در حرفه ما قرار نیست دروغ بنویسیم، قرار نیست شعار بدیم قرار نیست بزرگنمایی کنیم و یا تخریب شخصیت کنیم در این حرفه احترام به عقاید افراد و اقوام جزم اخلاقیات است ما نباید در مصاحبه دیگران را تحقیر کنیم . اما در تمام جهان بیشتر وقت ها ما را تحقیر میکنند یا حتی تهدید می کنند مورد تجاوز قرار میگیریم به حقوق ما توجه نمی شود،دولت ها به خود اجازه میدهند که هر طور دلشان میخواهد با ما برخورد نمایند نمونه بارزش همین جنگ تحمیلی دوازده روزه که به طور رسمی ساختمان صدا و سیمای یک کشور را مورد حمله نظامی قرار دادند ! گاهی باید مانند یک امداد گر باشیم و نجات انسانها از تهیه خبر و یا گزارش مهم تر می شود.یک خبرنگار زود تر از همه در صحنه است حتی وقتی عکسی میگیرد اگر اخلاقی نباشد و یا صاحب تصویر راضی نباشد حق چاپ و تکثیر ش را ندارد خبرنگار همیشه حاضر است بعضی ها با او برخورد شایستهای ندارند و گاهی به او توهین می کنند و یا حتی کتکش میزنند اما او نمی تواند و نباید برخورد یا توهین کند !ما کارمان روایت است نه قضاوت در سختی های مردم کنارشان باشیم و در شادی ها با آنا شادی کنیم در خاطراتشان شریک می شویم اما رازداری شان هستیم و نمی توانیم همه چیز ا بیان کنم و یا بنویسیم سینه ما صندوقچه اسرار است.بغض در گلو داریم اما نم یتوانیم گاه حتی اشک بریزیم ،سالها از یک واقع می گذرد اما ما با تمام جزئیاتش در ذهنمان بماند.خانه و زندگی حتی خانواده برای ما بعد از کار تعریف شده ما زمان و مکان نداریم ساعت نداریم همیشه باید حاضر باشیم خبر برای مه بسیار مهم است و اراده خبر در کوتاه ترین زمان ممکن از واجبات کار ماست ما باید خبر و تصویر و گزارش را سریع تنظیم کنیم و در کوتاه ترین زمان ممکن به دست مخاطبان برسانیم .گاهی سخت است اما باید بنویسیم و یا بگوایم عکس بگیریم و ارسال کنیم این روزها به نظر میرسد امکانات خوبی در اختیار خبرنگاران است اما همین امکانات کاهی باعث درد سر ما می شود !شب نمی خوابیم و یا روز در گرما یا سرما در محیطی بسیار نا امن با امکانات بسیار کم باید زند بمانیم و زندگی کنیم . ما حق گله و شکایت مثل دیگران را نداریم ما در جنگ هیچ سلاحی نداریم تنها دربین ما است که تاریخ را میسازد و ثبت میکند. ما قهرمان می سازیم بدون اینکه دیده بشیم ما سالهای شیرین زندگی من را که باید کنار خانواده باشیم را با خانواده بزرگتری تقسیم میکنیم . همیشه امکانش است که اسیر شویم یا دوربینان را که کلی مطلب ثبت کردیم از دست بدهیم . اما ما پذیرفتیم که خبرنگار باشیم و گزارش گر صبورانه در انتظار بنشینیم .بیشتر وقتها به خاطر اینکه دروغ نگویم هیچ نمی گویم و یا فقط تصویری را به اشتراک میگذاریم . شاید به همین دلیل است که شغل خبرنگاری را بعد از کار در معدن پور خطر ترین مشاغل میدانند . ما خبرنگار هستیم و به این شغل افتخار میکنیم و در یک کلام : خبرنگار یعنی زندگی در مرز رویداد ها دوستان روزتان مبارک یا حق جعفر صابری غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
موضوعات مرتبط: سر مقاله [ پنجشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۴ ] [ 21:43 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
الو تلویزیون؟
در این که شبکه های رسمی ایران تلاش قابل ستایش را انجام می دهند هیچ شکلی نیست ،بخصوص درروز هایی که ملت ایران بشدت نیاز به خدمات فرهنگی داشت پس قبل از هر چیز یک خدا قوت خدمت همه دست اندرکاران صدا و سیما! اما درد دلی دوستانه هم هست که تقدیم میشود و می دانم سخن بسیاری از شما هموطنان می باشد ! یک این که ای کاش در طول این روزهای سخت مسئولین واقعی کشور منظورم وزرای محترم است بیشتر برای پاسخگوی حضور پیدا میکردند . دو اینکه ای کاش وقتی برنامه ای زنده آن هم نیم شب پخش میشود به این فکر کنیم که چه نکته مهمی در این گفتگو است که باید آن زمان پخش زنده شود و وقتی کسی نمی تواند بطور مستقیم با کارشناس برنامه ارتباط برقرار کند چه نیازی به پخش زنده است! چرا وقتی با صدا و سیما تماس میگیرند هیچ کارشناسی پاسخگو نیست و تنها با ضبط پیام می توان نظر خود را اعلام نمود در صورتی که شبکه های دیگر جهان برای این ارتباط مخاطب بسیار احترام قائل هستند. چرا به ذائقه و شعور مخاطب احترام نمی گذارند و وقتی سریالی را شروع میکنند بدون دلیل و بی جهت یا زمان پخشش را تغییر میدهند و یا بطور کلی از پخشش جلوگیری می نمایند! وقتی یک برنامه زمان پخش مشخصی دارد به چه دلیل برنامه دیگری را جایگزین مینمایندو یا با سلیقه خودشان از پخش برنامه صرف نظر نموده به تکرار قسمت های قبل اقدام می نمایند. میز گرد و یا مربع و یا مستطیل هیچ فرقی با اتاقی که مبل راحتی در آن باشد و چند نفر راحت بنشیند و خاطره تعریف کنند ندارد و این گونه برنامه ها بسیار تکراری و آزار دهنده شده است . پوشش نامناسب بعضی از مجریان و آلا مد بودنش نوعی فرهنگ ستیزی است و از همه بدتر ادبیات بسیار زشت و زنند ایشان است واژهای مانند خیلی مخلصیم چاکریم قربون شما دمتون گرم اینگونه ادبیات در شعر رسانه ملی نیست و هیچ نشانی از صمیمیت در آن وجود ندارد. اینکه ما شاهد رفتار و گفتار حتی حرکات سر و صورت مجری باشیم که توهین و تحقیر مخاطب و یا مهمان است نشان از بی حرمتی به شخصیت افراد می باشد و شوربختان ثبت در تاریخ میشود . حرکت سرو گردن و یا نیشخند و یا رفتاری این گونه شاید برای بعضی از مخاطبین جذاب باشد اما تو حین واضهای است به مهمان و همچنین تربیت ناشایستی که در اذهان عمومی می ماند بخصوص اینکه به برکت وجود شبکه های اجتماعی به قدری دست به دست می شود که آنها که ندیدهاند هم خواهند دید ! ما در ایام جنگ تحمیلی دوازده روزه شجاعت و همت بسیار قابل ستایشی را از همکاران خوب سازمان صدا و سیما دیدم اما کم بودن کارشناسان بی اطلاع و نابخردی که با گفتار شان بشدت به ارزشهای نظام و شعور مخاطبین توکین نمودن. ای کاش میشد به عظمت کار نیروهای نظامی کشور و آنچه با دشمن نمودن شایسته تر برخورد می شد و بیش از نشان دادن درد و رنج و عزاداری به قدرت و همت و شجاعت ایرانی می پرداختیم و تصاویری از این همه شجاعت را به نمایش میزاشتیم. شخصاً تاسف میخورم که ای کاش صدا و سیمای جمهوری اسلامی زمانی که با آن همه حجم تبلیغات دشمنان داخلی و خارجی سردار حاجی زاده و پدافند کشور ها بر سر هواپیمای اوکراین مواخذه نمودن وقتی پاسخ صحیح و درست از بی گناهی این عزیزان نیز به دستشان رسید همین اندازه بار تبلیغات را قوی می نمودند چه مواردی داشت لااقل چند تابلو در خیابان ها نصب می شد که نشان از بی تقصیری این بزرگواران بود! آنها رفتن ولی میراث خدماتشان نجات دهنده ملت ایران بود و لطف خدا که نشان از همیشه شامل حال ما باشد. این چند خط نه برای گله است بلکه درخواست تدبیر بیشتر و همتی ارزشمند تر می باشد برای دوستان فرهنگی بخصوص صدا و سیمای کشور عزیزم. یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ دوشنبه سی ام تیر ۱۴۰۴ ] [ 19:34 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
خط درشت
از نوجوانی علاقه شدیدی به کتاب و کتابفروشی داشتم و شاید به همین دلیل است که بیش از سی سال است که ناشر هستم اما آن زمان که نوجوان بودم بیشتر وقتم را در کتابفروشی ها یا کتابخانه ها سپری میکردم و به همین دلیل هترین دوستانم یا کتاب دار بودن و یا کتابفروش، آنها که از بودن من در محل کارشان بدشان نمی آمد مرا با کار کتابداری و همچنین کتابفروشی آشنا میکردن و در بین مشتریان همیشه بودند افرادی که به دلیل سن و سالشان وقتی کتابی به دستشان میدادم میگفتن از همین خط درشت هم دارید؟ آن زمان ها پیش خودم میگفتم خوب عینک بزنند تا بهتر ببینند ولی بعد از سالها امروز که خودم دنبال کتاب های خط درشت میگردم متوجه شدم که فقط مشکل عینک نیست! خط درشت برای بهتر دیدن و خواندن است و این زمان آدم هایی که برای خواندن روزنامه یا کتاب نیاز به عینک و خط درشت دارند و باید از نزدیک ببینند آدمهارا از دور میخوانند و نیازی به عینک یا خط درشت ندارند ! تا طرف حرف بزند بدون اینکه بخواهند قضاوتش کنند در ذهنشان برایش جایگاه های پیدا میکنند و درست در قفسهای می گذارندش که باید قرار گیرد جزو آدمهای خوب یا بد خوش قول یا بد قود خوش کردار یا بد کردار مثل جدول مندلیوف است همه موجودات از عناصری تشکیل شده اند که باید در جای خودشان قرار بگیرند . و از ترکیب این عناصر موجوداتی پدید می آیند که گاهی بسیار جالب می شوند ،خلق این پدید های جدید بستگی به موارد زیادی دارد اما زمان در همه متفاوت است یکی زود خودش را نشان میدهد یکی با کمی تاخیر ولی بالاخره ترکیبات کار خودش را میکند و موجود یا جانور پدید می آید و اینجاست که انسان می ماند این دیگر چه مخلوقی است! بیشتر ما آدم ها در زندگی خود مخلوقاتی را شبیه به انسان و آدم دیده ایم که روی پا راه میروند دست دارند و حتی دست میدهند و مثل ما ناهار و شام میخورند اما پدیده ای هستند که در نوع خودشان بی نظیر میباشند و عجبا که این مخلوقات مدام به اشکال گوناگون تکثیر میشوند و ورژن های جدیدی از خود پدید می آورند . دوستی دارم که افسر کارکشته و کاربلد اداره آگاهی است و وقتی از این نوپدید های نوظهور صحبت می کند موی بر تن انسان سیخ می شود ،مخلوقاتی که در کتاب ای عهد عتیق هم نمی شود یافت ! سیرتشان به دیوهایی میماند که در افسانه های کهن آمده و چهره شان به شاهزاده های داستانها می ماند . هر چقدر هم که عینک بزنیم و یا خطش را درشت کنیم باز خواندنشان بسیار سخت است این موجودات توانایی عجیبی دارند و می توانند در لحظه هم تعقیر نمایند و هم تکسیر شوند. آنها میتوانند بشدت روی دیگران نیز تاثیر بگذارد و از هر ویروس و انگل خطرناک تر هستند !چنان سری روی دیگران و حتی عزیزانم تاثیر می گذارند که انسان حیران می ماند و اینجاست که بسیار باید مواظب بود تا با نیش شان مجروح نشویم. کتاب می خوانند فیلم می بینند و گاهی بسیار فهمیده و فرهیخته نیز به نظر می رسند بعضی شان در مراتب عالی علمی و دانشگاهی هستند اما فقط نوع جهش یافته همان عناصر قبلی می باشند و تا با جدول عناصر آشنای نداشته باشی نمی توانی آنها را شناسایی نماعی . این ها را گفتم شاید بد نباشد برایتان یک مثال زند هم بیاورم از کسی که سالها به عنوان یک مجرم و دیوانه شناخته می شد و در بند و زندان انفرادی هم بود اما بیشترین قسمت های دانشنامه فرهنگ آکسفورد را نوشته بود بله آقای ویلیام چستر ماینر نویسنده و گردآورنده بخش عمدهای از دیکشنری آکسفورد"این را فقط مثال آوردم تا به واقعیت کلامم پی ببرید. انسان مخلوق عجیبی است او نه تنها می تواند در لحظه تغییر کند بلکه اسباب تغییر دیگران را نیز فراهم میسازد و عجبا که سالیان سال گاه طول می کشد تا این تغییرات را بتوان از ذهن دیگر انسان ها و حتی نسل های بعد پاک نمود .با این شعر زیبا سخنم را به پایان می رساندم و امید وارم اصل موضوع را توانسته باشم بیان نمایم. یا حق از پی رد و قبول عامه، خود را خر مساز ز آنکه نبود کار عامی جز خری یا خرخری گاو را باور کنند اندر خدایی عامیان نوح را باور ندارند از پی پیغمبری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ سه شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 10:44 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
خانواده در این ایام که مراسم سوگواری حضرت سید الشهدا برگزار میشود شایسته و بایسته است موضوعات مهم اجتماعی و بخصوص خانوادگی و اخلاقی نیز توسط سخنرانان گرامی مطرح شود از جمله این موارد مهم تحکیم خانواده و از آن مهمتر تشکیل خانواده است. بیشک به دلیل تبلیغات فراوان تشکیل خانواده برای عموم مردم بخصوص جوانان بیشتر موضوع خواسته های جنسی است که صد البته بخش عمدهی از آن را تشکیل میدهد اما بسیاری از موارد دیگر روحی و حتی جسمی انسان باز میگردد به داشتن یک روابط سالم و درست انسانی بین موجودات از جمله انسانها ،همه موجودات جفت خلق شده اند تا مکمل یکدیگر باشند و انسان بعنوان اشرف مخلوقات نیز از این موضوع مستثنی نمی باشد اما اینکه بسیاری تن به ازدواج نمی دهند و در اندیشه خود و یا گاه با صراحت بیان می کنند که برای داشتن یک رابطه جنسی که فقط نباید ازدواج نمود خود جای درد و بحث دارد این گونه از انسانها شوربختانه بیشتر حیوانی می اندیشند تا انسانی که حتی حیوانات نیز گاه این گون نمی اندیشند برای نمونه کبوتر ها و یا قو ها و یا حتی درندگانی مانند گرد ها نیز به ازدواج و تحکیم خانواده اینگونه نمی اندیشند. بله مشکلات زندگی و اقتصاد بیمار همه و همه باعث شده تا بسیاری از جوانان والدینشان با موضوع ازدواج برخوردی متفاوت داشته باشند آنها در این اندیشه هستند که خیلی سخت است تا بتوانند ازدواج کنند این برخاسته از تصاویر و تدابیری است که بعضاً حتی رسانه ای داخلی مثل صدا و سیمای خودمان نیز بدان دامن میزند . ما فرهنگ ازدواج آسان و تشکیل خانواده را درست مطرح می نماییم و این موضوع باعث شده تا سن ازدواج بالا برود و از همه بدتر بی بندوباری بین جوانان افزایش یابد . ما در مراسم عزاداری فرزند نبی خدا شرکت میکنم اما به آداب و رسم و سنت او پایبند نیستم و برای ترک آن دها دلیل و منطق می آوریم . مگر نه این است که زمان خواندن صیغه عقد حدیث از رسول خدا می گویم به این معنا که : "النکاح سنتی و من رغب عن سنتی فلیس منی"
معنی لفظی این حدیث این چنین است: "ازدواج سنت من است، هر کس از آن روی گردانی کند، از من نیست." والدین گرامی بخصوص عریان جوان که شرایط ازدواج بر شما لازم است بگذارید عشقی که میان شما جاری است بر موارد دیگر قلبه نماید عشق و صداقت و درستی با نیت پاک و سالم بیشک بر موارد دیگر غلبه می نماید و می تواند آغاز گر یک زندگی سالم باشد خدا نیز به شما قول همراهی داده به خداوند توکل نماید و فریب این سخنان را که ازدواج سفید و یا با هم باشیم ببینیم چی میشود و مطالبی از این دسته را نخورید دختر گلم شاید منزل والدین آنطور که تو دوست داری نباشد اما بدان که ترک والدین و خانه پدری هم تو را خوشبخت نمی نماید پسرم اگر دختری این راه و مسیر را برای با تو بودن انتخاب نمود حتی از روی ناچاری نه تو میتوانی او را خوشبخت نمایی و نه او زن زندگی تو خواهد شد فقط در آینده یک حسرت و رنج مشترک به همراه می آورد صادقانه پا پیش بگذارد حتی با کمترین شرایط زندگی را با یاد و نام خدا شروع کنید خداوند انشالله همانطور که وعده داده به شما کمک نماید . اینگونه مطالب در این شب ها برای کاهش آسیب های اجتماعی بسیار لازم و ضروری به نظر می رسد چرا که امام حسین ( ع) برای همین موارد و حفظ سنت رسول خدا قیام نمود . یا حق جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله [ چهارشنبه یازدهم تیر ۱۴۰۴ ] [ 18:56 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
ملالی نیست! یادش بخیر روزگاری نه چندان دور وقتی نامه و نامه نگاری بین مردم رونق داشت نیمی از ابتدای نامه با احوالپرسی سیاه میشد و در انتها مینوشتیم و ملالی نیست جز دوری شما! این روزها حال خوشی نداشتم ترجی دادم من نیز مثل آنها که ماندن بمانم و اگر خدمتی از دستم برآمد انجام دهم قرار شد در ستاد سازمان های مردم نهاد شهر تهران گروه امداد و نجاتی راه بیندازیم و در صورت نیاز به یاری دیگران بشتابیم. خواستم کسی برای کمک و نظافت خانه بیاید و دوست عزیزی معرفی شد مرد نازنین و ساده به نظر می رسید کارش که تمام شد چای دم کرد و برایم به اتاق کارم آورد و ادب کردم گفتم بفرمایید بنشینید شما هم همینجا چایتان را میل کنید! لبخندی از رضایت زد و روبروی من نشست خیر به کتابهای کتابخانه و لوازم و هدایا و جوایز بود آهی کشید و با همان سادگی خود گفت : آقای دکتر ببخشید مزاحم نباشم سوال دارم... شما میدانید در آسمان چند ستاره وجود دارد؟ همینطور که کار میکردم اندیشیدم بهتر است صادق باشم و گفتم :نمیدانم ! همینطور که چهار را می نوشید گفت : می گویند بیش از صد میلیون ستاده در کهکشان وجود دارد! با شنیدن کلمه کهکشان احساس کردم به چالش بزرگی دعوت شده ام سرم را بالا آوردم و به نوعی تاید نمودم او آرام ادامه داد: شما میدانید این ستاره ها چگونه بوجود آمده اند؟ با کمی مکث گفتم : چه عرض کنم ! او بسیار خونسرد گفت : می گویند خداوند آنها را خلق نموده است! یا خود اندیشیدم که زمان یاد گیریست در طول عمرم بسیار برایم پیش آمده بود که افرادی با تمام سادگی ظاهریشان سخت مرا به چالش فکری انداخته اند بودند گویا این نیز چون آنها است . چایش تمام شد و ایستاده گفت : شما حضرت عیسی مسیح را می شناسید؟ گفتم : بله پیامبر خدا بوده ،چطور ؟ گفت : راست است او معجزه هایی هم داشته؟ گفتم : بله مثل زنده کردن آدم های مرده و یا شفای نابینا و از این کار ها ! نفس عمیقی کشید و گفت : شما میدانید چند نفر را زنده کرده و یا اسم آنها که زنده کرده چه بوده ؟ با لبخندی تلخ گفتم : نه متاسفانه تا جای که من میدانم در جای ننوشته شده! آهی کشید و گفت : آقای دکتر این آدمها بعد از زنده شدن چند سال عمر کردن و آیا بعد مردن؟ گفتم : نمیدانم عرض کردم جای چیزی ننوشته شده؛ بعد این مهم نیست که چند سال زندگی کردن مهم این است که در آن زمان شفا پیدا کردن و نده شدن و این آن زمان معجزه بود! همینطور که استکان خالی را از جولی من برمیداشت گفت : اگر قرار بود دباره بمیرند چرا زنده شدند ؟و این زندگی چه معنای دارد که آدم ها بندیا بیایند و بمیرند !آیا این اسمش معجزه نیست که ما هر روز بعد از خواب خوش بیدار میشویم و به دنیا می آیم ؟ حیران بودم و به او نگاه میکردم خیلی خونسرد از اتاقم رفت بیرون! حالا من مانده بودم و این حجم عظیمی از اندیشه که در کمال سادگی بیان شده بود به ناگاه به یاد شعری از بابا طاهر اریان افتادم که میگوید:
خوشا آنانکه هر از بر ندانند نه حرفی وانویسند و نه خوانند چو مجنون سر نهند اندر بیابان ازین گو گل روند آهو چرانند موضوعات مرتبط: سر مقاله [ جمعه ششم تیر ۱۴۰۴ ] [ 13:40 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید ..... تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز قلم که به دست میگیرم تا بنویسم به این فکر میکنم که چه بنویسم !؟ جنگ و خونریزی نتیجه جهل و بی خردی است که همواره بشر بدان دچار میشود و خواسته یا ناخواسته قربانیان زیادی از بین مظلوم ترین اقشار مردم را به کام خود میکشد و آبادانی ها تبدیل به ویرانه میشود و زندگی جایش را به مرگ می دهد . جماعتی را میبینم که در حال انباشته نمودن نان و برنج و گوشت و تخم مرغ هستند و کم نیستند آنها که برای نجات جانشان راهی نقاط خوش آب و هوا میشوند! در این میان انبوهی از آدمها بلا تکلیف خود را به آغوش رحمت خدا میسپارند چرا که نه پول خرید نان دارند و نه جای برای گریز میمانند و می اندیشند که ما هم مثل خیلی های دیگر تا ببینیم خدا چه میخواهد! خدای آنها خرد و دانشی است که باید به کار گرفته شود و در قرن حاضر که جهان را نا عدالتی فرا گرفته به فکر بشریت باشند. در همین چند ماه گذشته میلیونها انسان دربدر شدن و بسیار کشته و هزاران کودک معلول و قطع عضو شدند کدام یک از جوامع بشری دلش سوخت !گیرم هم که اعلامیه و اطلاعیه هم دادند آیا جان رفته باز میگردد؟و یا عضو قطع شده ترمیم میشود؟ سالها پیش بشر اندیشید و سازمانی را برای صلح و دوستی و گفتمان بنا ساخت و عجبا که بر سردش نیز نوشتند بنی آدم اعضای یک پیکرند! بیش از چهل سال است که ملت افغانستان و یا ملت های مانند فلسطین یا دیگر ملت ها درگیر جنگ و مهاجرت و پناهندگی شده اند !ملت ما نیز سالهاست از حقوق خود محروم شده و طعم تلخ تحریم را میچشد . این نتیجه ظلمیست که مدیان قدرت و گاه صلح به ما ملت ها وارد نموده اند. هر وقت و هر طور که صلاح بدانند حقوق ملت ها ا تحریم و تهدید می نمایند و جان و مالشان را نابود می سازند . امیدوار هستم این روز های سخت و دلگیر هرچه زود تر به خوشی و شادمانی تبدیل شود و یک بار دیگر بدون دغ دغ در کنار هم باشیم. آرزوی صحت و سلامت برای فرد فرد شما را دارم و خود و شما ا به خدای همیشه مهربان می فرستم. یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ ] [ 11:11 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
انسانیت! ای که میپرسی نشان عشق چیست عشق چیز جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مشکلی آسان کنی دردی از در مانده ای در مان کنی قدیما این طور نبود خانه ها بزرگ مثل دل صاحب خانه هاشون حیاط ها درهاشون بیشتر وقتها باز بود انقدر قفل و کلید نداشت. صاحب خانه ها از خداشون بود که مهمان بیاد باشون و با خوشحالی به مسایه ها میگفتن ما مهمان داریم شما هم تشریف بیارید . همه شاد بودن ،مخلص بودن ، زندگیا برکت داشت عمرهاشون بلند بود،کسی احساس تنهای نمیکرد . کسی تو کتابها نبال راز موفقیت و شادی وثواب نبودن! دنبال عمل کردن بودن و بیشتر وقتها میگفتن خدایا به داده و ندادت شکر! نمیگفتن تشنه را آب بدین ثوابدادره میگفتن آب به بچه بدین که طاقت نداره!موقعی که غذا می پختند نم یگفتن بدین به همسایه که ثواب داره میگفتین میگفتن بوی غذا بلند شده اون هم همسایه هم میلش میکشه او ن هم بخوره ،وقتی کسی بیمار میشده نمیگفتن این دعا را بخونیم خوب میشه میرفتن خانه طرف ظرف هاشو میشستند جارو میکردن غذا براش میپختند که بچه هاش غصه نخورند!اول و آخر کلامشون رحم بود و مهربونی بود به بچه عیدی میدادند تا دلش شاد بشه به مسایه میرسیدن میگفتن هماسایه از خاهر و برادر به آدم نزدیک تر است خدای قلب مارا جلا بده که تو کتابها دنبال ثواب نگردیم خودمون را اصلاح کنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم نه فقط با دعا خوندنمحربون باشیم و محبت کنیم بی منت منتظر ثواب و رضای خدا هم نباشیم.خدای وعض خیلی خرابه آغبتمون را خطم به خیر بفر ما! اینکه ما آدم هستیم و اشرف مخلوقات فقط یک صفت نیست زات انسان باید آدم باشد و انسان با عشق و شعور فهم و درک معرفت و خلاصه همه این ها میشود اخلاق انسان بی اخلاق دنیای هم که صحاب زیبای و جمال و ثررروت باشد دها مدرک تحصیلی وگواهی نامه بین المللی داشته باشد آخرش از انسانیت دور است و این که توقع داشته باشیم آدما های دیگر به ما لطف کنند احترام بزارن و یا از نظر مالی یار و یاورمان باشند هم بی شک توقع بی جای است که متاسفانه به نازکی یک تار مو بین انسان بودن و نبودن ما در جامعه قرار گرفته بعضی ها فکر میکنند که اگر ناز مند باشند و کمک بخواهند باید همه به آنها کمک کنند که صد البته در شرایط فعلی اقتصادی و معیشتی مردم توقع بی جای است این قدر که حق کسی را نابود نکونیم و به دیگران ستم نکنیم به حقوق دیگران احترام بزاریم و حق را نا حق نکنیم اصل اول است . ما باید بدانیم انسان هستیم به باید انسان نیز بمانیم با اندیشه های خوب رفتار و کرداری شایسته و گفتاری معقول و منطقی و زیبا ! یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ جمعه شانزدهم خرداد ۱۴۰۴ ] [ 18:4 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
پوشاک رفیقم بی مقدمه گفت ک سیگار داری ؟! با تعجب پرسیدم بعد از شست سالگی سیگاری شدی ؟ آهی کشید و گفت : چی بگم هی به پسره گفتیم زن بگیر، بدبخت رفت گرفت و بعد هم من گفتم چرا بچه دار نمیشید و خلاصه چی بگم دو سه ماه است بی ار شده عروسم خبر داد که داره مادر میشه این نتیجه کار و خواسته های ماست ! برق از وجودم پرید انگار خودم بودم که حرف میزدم و با تعجب گفتم سید خداوکیلی راست میگی ؟ با ناراحتی گفت: دروغم چی ده روز پیش سکته کردم بردنم بیمارستان شهدای تجریش بعد چند روز از بیمارستان فرار کردم نصف تنم مثل ! با عصبانیت گفتم: خوب مرد حسابی میخوای خودتو بکشی که سیگار هم میکشی! سرش را پایین انداخت و آرام گفت: زنده باشم که چی فردا این بچه بدنیا بیاد میدونی اینا پول پوشکش را هم ندارن ! پوشاک بست های حدود یک میلیون تومانه مرد حسابی یک میلیون تومان یعنی ماهی سی میلیون این چسر کار نداره از کجا کرایه خونه خرج خونه خرج زایمان و خلاصه حتی پول پوشاک بچه را بده!؟ دیدم بهترین کار شوخی کردنه گاهی وقت ها فقط خنده دوای درد برای همین گفتم : یواش برو بزار من هم برسم سید جان من هم پسرم زن گرفته اتفاقاً تازه فهمیدم بیکار هم شده و تازه خانمش هم خبر داد بابا یک لوبیا تو راه...خودم را بکشم ...پوشاک بچه هم یک میلیون تومان نیست از دویست هزار تومان است تا حدود هشتصد هزار تومان تحقیق کردم بعد هم من باری نوه خودم و تو میرم امده فروشی تو بازار یک وانت میخرم کلش میشه ده میلیون واسه یک سال خوبه هر وقت دوست داشتی دنگتو بده فکرشو بکن میگن بابا بزرگش رفته یک وانت پوشاک برا بچش خریده پاشو مشتی خجالت بکش میخوای دبه دراری شیرینی ندی مشتی! اشکاشو با پشت دست پاک کرد و گفت: خیلی نامردی من چی میگم تو چی میگی ! باز با همان خنده گفتم: من نامرد تو مرد بر و سید خودتو سیاه کن چهل ساله میشناسمت اصلاً خودت باید بری پوشک بخری بزار تو انبار خونت ما هم میام سحمیه میگیرم! بعد یکی دو ساعت صحبت و شوخی سید رفت ولی من رفتم تو فکر خدای بزرگ ما کجا زندگی می کنیم مثل ما چند هزارتا آدم هست ملت چقدر گرفتاره و باید سر پیری قصه چه چیزای را بخوریم یکی نیست بگه وقتی میگید زن بگیرید بچه دار بشید و خلاصه از این حرفهای قشنگ قشنگ به این چیزا هم فکر کردید! ما با یک حقوق بازنشستگی و تحش خانه دو اتاق خوابه چطور میتونیم جواب گوی بچه ها و نوه هامون باشیم صبر و توکل هم حدی داره خدایا خودت کمک کن ... یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ ] [ 11:42 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
چی بپزم؟ باورش مشکله اما خیلی از خانوادها مخصوص خانم های خانه دار هر روز صبح بعد از اینکه هر یک از اعضای خانواده به دنبال کار هایشان رفتن با خود می اندیشد که چه بپزد برای وقتی که دباره خانواده باز می گردد و هر یک صاحب نظری است ! یکی می خواد غذاش کم پرب باشه یکی برنج نمیخورد یکی گوشت نمیخورد آن یکی بطور کلی برایش فرقی نمیکند و خلاصه این که چه بپزد بیشتر وقتها مهم ترین موضع فکری خانم خانواده است. اما در مقابل همه این درخواست ها یک واقعیت مهم هم بسیار پور رنگ است و آن این می باشد که اصلاً در خانه چه چیزی برای پختن وجود دارد! بله بیشتر وقتها این خانم خانه است که باید با آنچه موجودی آشپزخانه هست نه یکبار بلکه بارها معجزه کند و دل همه را شاد سازد ! بانوی خانه به ستاد فرماندهی خود می رود و کار شروع میشود...ساعتها از پی هم میگذرد و هر یک از افراد خانه به خانه باز میگردد با یک دنیا حرف و خاطره هر کدام آمده اند تا کلی صحبت کنند از تلخی و شیرینی روزی که پشت سر گذاشته اند همه حق دارند و مادر شنونده خوبی است حالا باید مثل یک شطرنج باز وارد و قهار با هر یک از مهر های خانه آن طور که دوست دارند بازی کند و در پایان سفره پهن میشود هر یک چیزی میگویند و کمتر تقدیر و تشکری در کار است کار کدبانوی خانه بطور کلی در مقابل تلاش و کار های دیگران اصلاً کاری نبوده و نخواهد بود... ساعتی بعد هر یک مشغول کاری هستند یا تلویزیون یا موبایل سرگرمشان می سازد و آن روز تمام می شود تا فردا خدا بزرگ است! این تصویر کمرنگ اما واقعی از زندگی همه ما انسان ها است، حال شاید گاهی کمی متفاوت شود و لی بیشتر وقتها این اسمش می شود زندگی ! حالا سوال این است که شما چه نقشی در آشپزخانه زندگی خود دارید و چگونه با همه نداشته هایتان اقدام به پخت و پز میکنید؟ زندگی را ما میسازیم و باید اول قدردان خود باشیم و بعد هم آنها که دوستمان دارند و با کمترین ها سعی میکنند بهترین شرایط را برای ما بوجود بیاورند. یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 16:0 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
مهریه موضوع مهریه مطلبی است که باید بطور کامل یک مقاله و یا شاید یک کتاب در خصوص نیاز و اهمیتش نوشت !اما آنچه در این مجال بدان می پردازیم این است که با توجه به هزینه های بالای تشکیل یک زندگی برای زوج های جوان سنگی بنام مهریه و یا شیر بها هر کدام سدی است که باعث فاصله گیری جوانان از ازدواج می شود . بیشک بالا رفتن سن ازدواج و یا عدم تمایل به فرزندآوری هر یک به تنهای می تواند لطمات شدیدی به پیکره جامعه وارد سازد که تا دراز مدت قابل درمان نخواهد بود . نابودی و هراز معادن و سنگ و خاک کشور برای سالهای دراز گرانبها ترین خدمات را به ما وارد می سازد اما این که جوانانمان نمی توانند ازدواج نماید و یا بعد از هزار سختی نمی خواهند که فرزند بیاورند هم یک فاجعه ملی است . نهاد های زیادی در گیر موضوع سقط جنین و یا رفع نازایی در کشور هستند اما کسی به موضوع عدم تمایل برای ازدواج رسمی و یا آمار نگران کننده طلاق نم اندیشند. شوربختانه بخش عظیمی از جامعه به خصوص تحصیل کرده به این نتیجه رسیدند که وقتی میشود یک رابطه داشت چرا ازدواج! بحران طلاق ها و از هم بد تر اجرا نمودن قانون مهریه آن هم با قیمت بالای سکه کمتر جوانی را به موضوع ازدواج علاقه مند می سازد . گر چه خوشبختانه قانون موضوع مهریه و بخصوص سکه ها را تا حدی کنترل نموده اما هزاران نفر هنوز درگیر موضع مهریه و سکه هستند .بخشی حتی در بند و بخشی هم گرفتار دادگاه ها هستند این که قوه قضایی کشور همواره باید به موضوعاتی مانند مهره و یا مطالب حاشیه آن بپردازد معضلی است که مسولان اید راه حلی پیدا نمایند اما قبل از همه ما مردم بخصوص خانواده ای صاحب فرزند باید در بین خود یک فرهنگ سازی بنمایم. ما ملتی هستیم با غیرت و با ناموس اگر به دنبال حفظ آبروی خانواده خود هستیم و میخواهیم زندگی بهتری را با آینده روشن تر برای فرزندانمان رغم بزنیم باید از همین حالا که کلی هم دیر شده فرهنگ سازی کنیم و فکری برای رفاه حال فرزندانمان به عمل آوریم. بدون شک اگر با معرفت و انسانیت بیشتری ما بزرگتر ها با موضوع پیوند فرزندانمان برخورد نماییم آینده بهتری را برای آنها رغم می زنیم . جوانان دارای یک غرور و شخصیت خاصی هستند که با کمی شناخت و چشم پوشی از بعضی رفتارها و گفتار ایشان می توان زندگی را به کامشان تلخ ننمود . ما باید یاد بگیریم که تهدید و توهین و تحقیر کردن همسر فرزندانمان بازخورد بسیار ناشایستی اول به شخصیت خودمان و بعد فرزندمان خواهد داشت . موضوع مهریه و تعداد سکه و دادگاه رفتن ها همه موضعی است که در درازمدت به روح و روان فرزندمان لطمه وارد می سازد . این که یک جوانی در آغاز زندگیش با عشق و علاقه هر شرطی را می پذیرد بسیار زیبا و شایسته است اما اینکه در مقابلش قانون ا قرار داده و تمام جوانی اورا تبا کنیم تا بتواند ادای دین نموده سکه مهریه را بدهد کمی ناجوانمردانه است !روی صحبتم بخصوص با پدر ها است که در این گونه مواقع بیشتر جبهه میگیرند ،دوست عزیز کمی منطقی باش و به این بیندیش که اگر خودت یا فرزند پسر هم بود چه می کردی ! این روز ها زندگی ما مردم در حالت طبیعی به اندازه کافی همرا به تشنج و استرس است دیگر خودمان با تصمیمات آنی و احساساتی پور خترش نکنیم ! یادمان باشد سلامتی و تندرستی همراه با آرامش بالا ترین سرمایه هستی است آن را از دست ندهیم . یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 13:54 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
هر چی دادی داری هرچی داری نداری! روزی دوستی با لبخنده به من گفت : داداش هرچی دادی داری هرچی داری انگار نداری ! سالها گذشت و کم کم متوجه شدم روزگار همینه داشته های آدم آنچه هست که در دست ما نیست عشق و دوست داشتن و محبت به دیگران همه آن چیز های است که دادیم ولی همیشه داریم و برعکس هرچی داریم فقط خودمان فکر میکنیم که داریم . بیشتر وقتها چنان به مال دنیا و آدمای اطرافمون دل میبندیم که یادمان میره خدایی هم هست تازه وقتی از همان که بشدت باش احترام قائل بودیم و دوستش داشتیم لطمه می خوریم به خودمان می آیم و می گویم خدایا من چقدر تنها هستم و چرا به غیر تو دل بستم!؟ زندگی مثل رانندگی میمونه اینکه همیشه باید حد فاصله بین خودتو با وسیله نقلیه روبرو حفظ کنی یه وقتایی میزنه روی ترمز و اگه بهش نزدیک باشی و سرعتش زیاد باشه بد جوری آسیب میبینی نکته دردناک هم اینه که همه تو را مقصر می دانند چون همه تو را مقصر میدانند! دوست داشتن و گذشت کردن معرفت بخرج دادن خیلی خوبه اما از یک جای به بعد میشه حماقت و سادگی طرف مقابل فکر میکنه وظیفت بوده و هست! اینکه اگه بهت بی احترامی شد تو هم مثل طرف بی احترامی کنی یعنی اندازت را به اندازه اون کم کردی در صورتی که تو خیلی با ارزش تر و با شخصیت تر از این حرفها هستی بهترین راه ممکن اینکه بطور کل طرف را نادیده بگیری و با این کارت آن آدم را از زندگیت حذف کردی و حالا خودت ماندی و خدای خودت همان که از اول باید با او می ماندی! نه اینکه کسی را از خودمان دلخور کنیم نه کافی فاصله را رایت کنیم همین ! گرچه همیشه می گویم :اگر انسانها میدانستند، فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است نامحدود یکدیگر را دوست میداشتند ..!! چیزی که هدیه میکنی به دنبال تقدیر و تشکر نباش بده بی منت و خودت را رها کن و بدن که در هر صورت تو برنده هستی از دست ندادی بدست آوردی ! یا حق جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله [ شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 13:52 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
این نیز بگذرد! سالهاست که عادتی دارم و آن این است که قبل از شروع سال جدید سررسید سال نو را تهیه میکنم و در زمان سال تحویل با یاد و نام خدا در آن می نویسم که الهی به نام تو این گونه به پیشواز سال نو میروم ،آنچه بیش از هر چیزی برایم قابل توجه است این موضوع میباشد که روز ها و ساعت های پیش رویم را چگونه سپری خواهم کرد ساعت های که هر لحظه اش سرشار از خاطراتی خواهد شد که تمام مابقی عمرم را باید بدان فکر کنم و در واقع زندگی پیش رویم خواهد بود به ورق های سفید این دفتر مینگرم و اینکه چگونه سیاه خواهند شد با چه قلمی خواهم نوشت و با چه حس و حالی و ...اما آنچه از همه این ها مهمتر است این میباشد که خود من در زندگی و آینده ام چقدر نقش خواهم داشت ،در نوشتن این مطلب چقدر تاثیر دارم صبر و برنامه ریزی هایم چیست و چگونه خواهد بود؟ تا چه مقدار به خداوند توکل خواهم داشت و گذشتم در مقابل سختی ها و گرفتاری ها یا آدمهای اطرافم تا چه میزان می باشد ؟ خدایا از تو میخواهم در این لحظات پایانی سال قدرت درک فهمم را برای تشخیص خیرم بالا ببری پر وردگارا مرا یاری کن تا بفهمم آنچه صلاحم در آن است و بگذرم از آنچه خیری در آن نیست !یارب به من بیاموز در مقابل دوستان و اطرافیانم صبور باشم و بدانم که چه زمان باید گذشت کنم و کینه و حسادت را از خود دور سازم !ای رحمان رحمم را بدانجا برسان که خشمم را کنترل نموده بتوانم رحیم باشم چون خودت !یارب میدانم که بسیاری از اندرزهای روزگار را نمی دانم معلم خوبم مرا یاری کن تا در درس و امتحانات زندگی نمانم ! ای خدای من کمکم کن تا همچون گذشته صبور باشم و در تصمیمات زندگی بهترین را برگزینم آنچه صلاح و لطف تو در آن لحاظ باشد ! پروردگارا من را شاکر نعمت های فراوانت قرار بده و یاریم کن تا درک کنم آنچه تو صلاح دانستی بهترین است نه آنچه من برایش تلاش کرده ام ! پروردگارا سلامتی و آزادی خود و خانواده و عزیزان و دوستانم را از خان کرامت می خواهم و همواره قدردان لطف بی کرانت هستم. ای خدای من عزیزانم و دوستانم گاه ندانسته و ناخواسته مرا می رنجانند صبر و حوصله مرا آنقدر بگردان که ببخشم و بگذرم ! یارب توفیق بده تا بتوانم بند و خدمتگزار شایسته ای برای تو و لایق خدمت به خلق تو باشم که اگر میتوانم خدمتی به حق دیگری بنمایم بنمایم ! میدانم که این نیز بگذرد پس ای محبوب من : ای دگرگون گر دل ها و دیده ها ای گرداننده ی چرخ روزان و شبان ای بهبودبخش روزگار مردمان و زمین کامم را به بهروزی و بختیاری بگردان ای خدا شکر گزارت هستم و آرزوهایم را هم برای خود و هم برای عزیزانم و هم برای مردم کشورم و جهان دارم ! یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ دوشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 15:36 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
می خوای چکاره بشی؟ اگر شیر خانه شما چکه کند اولین و مهمترین کاری که برای تعمیر آن انجام خواهید داد بی شد بستن فلکه اصلی آب ورودی به خانه است و سپس تعمیر شیر یا تعویض آن! به همین سادگی یعنی از سر منش باید مشکل هارا ترمین نمود ! در یک تحقیق ساده ولی کاربردی یکی از مهم ترین عوامل گرفتاری های بشر بخصوص در کشور های مانند ایران را می توان بیکاری دانست ،موضوعی که در دین اسلام نیز بسیار بدان اشاره شده و جالب اینکه بانوی شعر ایران زنده یاد پروین اعتصامی که این روز ها هم سالگرد تولدش نزدیک است بیش از چهارصد بار در اشعارش به موضوع کار اشاره نموده است! این یک فاجعه است که فارغ تحصیل بهترین دانشگاه های ما با مدرک لیسانس و یا فوق لیسانس برای اشتغال به کار با هر شرایطی حاضر میشود حتی با افتخار میگوید من تایپ کردن هم بلدم ! در بیشتر شرکت ها و یا کارخانه های بزرگ هر سال تعداد زیادی از کارکنان را در لیست اخراجی ها قرار میدهند و دلیل آن کار پیزی نیست جز اینکه مسئولان میگویند این افراد زمان استخدام اعلام کرده بودن که دیپلم و یا زیر دیپلم هستند در صورتی که مدرک دانشگاهی داشته اند و اشتغال آنها با این مدارک در مشاغل ساده و کارگری امکان پذیر نیست ! فردی که تحصیلات عالی دارد بدان دلیل به دانشگاه رفته تا بتوان کار آفرین باشد و یا اشتغالزا ما بیش از بیست میلیون بیکار داریم در صورتی که همین تعداد هم تحصیل کرده با مدارک دانشگاهی دریم در بدترین شرایط اگر این افراد تحصیل کرده یک کسب و کار را با توجه به تخصص و تحصیلاتشان را بیندازند می توانند لااقل دو تا سه نفر را مشغول به کار نمایند . البته این مشکل خاص ایران نیست بلکه بر میگردد به کل نظام آموزشی جهان و تنها معدود کشورهایی مستثنا هستند . اما در ایران م شاهد آن هستیم که دانشجو و یا تحصیل کرده از بی کاری می نالد . در نظر بگیرید یک فارغ تحصیل در رشته مهندسی طراح و یا قالب ریزی و یا طراحی صنعتی همواره به دنبال یک شرکت و یا کار خانه بزرگ است که او را استخدام نمایند و با حقوق و مزایای مشغول به کار شود اما نموونه ساده بی شک توپ های پلاستیکی ا دیده اید بیش از شصت سال است یک نفر قلبش را تولید کرده و هنوز تولید می شود . کتاب و شعر دزده و مرغ فلفلی قصهای کودکانه به زبان شعر، سروده منوچهر احترامی از کتابهای خاطره انگیز دهه شصت است که بارها تجدید چاپ شده است ، هنوز هم چاپ میشود ! در سال 1368 طرح ایجاد یک مجتمع علمی فرهنگی و آموزشی با رویکرد حرفهای نمودن نوجوانان و آماده سازی ایشان بای بازار های کاری در موسسه آشتی شکل گرفت و در سال 1373 درست سی سال پیش این مرکر راه اندازی شد با نام هنرستان غیر انتفاعی شهید سید مرتضی آوینی و امروز نیز موسسه با طرح ارتقا تحصیلی و شغلی و اعطا مدارک تحصیلی و شغلی نه تنها در ایران بلکه چند کشور دیگر سعی نموده تا پروژه آموزش و اشتغال را برای نوجوانان جوانان عملیاتی نماید. ما با دادن شعار های جون فناوری شدن روی موضوع اصلی اشتغال و کارآفرینی را می پوشانیم فن آوری تعریف خود را دارد و اختراع چرخی که در حال تولید انبوه است به یک شوخی نزدیکتر است تا فناوری ! معذالک تلاش ارزشمند مخترعین و دانشمندان را نباید دست کم گرفت و همین اندازه که با کمترین امکانات بیشترین خد مان را ارائه میدهند و شوربختانه حمایت قابل ستایشی نیز از ایشان به عمل نمی آید . امید است شرایط مناسب تری برای جوانان مستعد ایران عزیزمان بوجود آید تا ثمره تلاش و تحصیلشان را هرچه زود تر در میهن خود ببینند. یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ چهارشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 21:42 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
وایسا کارت ندارم!یادم نیست اسم فیلم چی بود ولی این دیالوگ را خوب یادم هست که قهرمان فیلم تعریف میکرد که کودک بودم و یک روز پدرم مرا روی دیواری گزارد وخودش پای دیروار ایستاد به من گفت بپر و من بی مهابا پریدم چوم متمان بودم او مرا در بغل خواهد گرفت چون آغوشش را باز کرده بود من بی مهابا پریدم اما او آغوشش را بست و من بشدت به زمین خوردم و مجروح شدم !هرگز دیگر به کسی اطمینان نکردم حتی پدرم!همه ما در طول زندگیمان از عزیز ترین آدم های اطرافمان بخصوص پدر و یا مادر برادر یا خواهر چنین زخمی خورده ایم که باعث شده همیشه از همه در دل ترسی داشته باشیم و این درد دردی بسیار سنگین است!خوب به یاد دارم در نوجوانی با تفنگ بادی خود دو تا کفتر که متعلق به همسایه مان بود را با یک تیر زدم و او به پدرم شکایت مرا کرد آن روز پدرم تکه شلنگ آبی که سر شیر داخل حیاط باود را از آن جدا کرد و به دنبالم دوید من میدویدم واو نتوانست مرا بگیرد ایستاد و گفت : وایسا کارت ندارم !من که دلم برایش سوخته بود و دیدم خسته شد ایستادم و به طرفش رفتم ولی او مرا با همان شلنگ آب کتک مفصلی زد و من ساکت بودم هیچی نگفتم اشک ریختم ولی ناله نکردم چون دلم برای او سوخته بود و خودم خواستم تا او به دنبالم ندود او سکوتم را دید و بیشتر کتکم زد او میخواست ناله مرا بشنود تا باور کند من تنبی شده ام اما من ساکت بودم ضربات پیاپی شلنگ آب بر سرو گردن و کمرم می خورد و من اشک میریختم مادرم پیش آمد و شلنگ را از دست پدرم گرفت ...من اشک میریختم برای اعتمادم به پدرم و هرگز دیگر نه به او و نه به هیچکس نتونستم اعتماد کنم سالهاست در دفتر کارم این ابیات را به یادگار گذاشته ام که :از هزاران یک نفر اهل دل اندمابقی تندیسی از خشت و گل انداعتماد تنها سرمایه بین انسانها است و نباید آن را به هیچ عنوان از بین برد ! بخصوص بین فرزندان و والدین!روی صحبتم با والدینی هست که به هر دلیلی نابخردانه باعث میشوند تا فرزندانشان نتوانند آنطور که باید و شاید به آنها اعتماد کنند و راز دلشان را بازگو نمایند !فرزندان ما چه خوب چه بد باید به ما اعتماد نمایند و هر آنچه لازم میدانند به ما بگویند بخصوص نقش مادران در این برقراری اعتماد بسیار مهم و لازم و ضروری است ،تصمیمات عجولانه و برخورد های ناشی از عصبانیت با فرزندانمان باعث میشود که تنها اعتمادشان به ما کم شود بلکه احساس کنند پایگاه و آسایشگاه امنشان از بین رفته و این آغاز فاجا است آنها وقتی نتوانند با ا هم سخن شوند ناخواسته به دام افرادی می افتند که هیچ تضمینی در سلامت روح و روانشان نمی باشد !کمی بیشتر و با حوصله تر به حرفهایشان گوش دهیم و با صبرو حوصله کنارشان بمانیم ایجاد محیط امن از مهمترین وظایف ما والدین است ،هر چند اشتباهات ایشان فراوان باشد اما ما والدین هستیم که باید صبورانه و با دقت به موضوع تربیت فرزندمان توجه نمایم در هر سن و سالی که باشند این مهم ترین کار ما است !یا حقجعفر صابریموضوعات مرتبط: سر مقاله [ شنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۳ ] [ 23:36 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
بندگی ....!خداوند خالق جهان هستی است و بشر نیز از موجوداتی است که او خلق نموده و آن را اشرف مخلوقات نام نهاده حال این بشر با تمام اختیارات و توانی که دارد میتواند مختار باشد و عبادت خالق را بجا آورد یا تصمیم به نافرمانی بگیرد و در مسیر زندگی هر گونه که تمایل دارد عمر خود را سپری سازد!اینکه میگوییم ما بنده تو هستم ای خالق هستی زمانی معنا پیدا میکند که بندگی هم نماییم !و چرا بنده باشیم وقتی او ما را آزاد خلق نموده است ،خالق ما ما را در اوج انسانیت و شرافت بیافرید و مختار در تصمیم گیری ها تا در مسیر راه گذر عمر خود هر آنگونه که می خواهیم و می اندیشیم تی تریق نمادیم و آنکه بندگی می پذیرد اگر بندی خالق شود از هر بندی رهایی یافته و اما اگر بندی بندی خالق گردد اسیر و در مانده خواهد شد در بند بودن و بندگی کردن تنها به مخلوق دیگر نیست گاه ا بنده هوای نفس خویش میشوی و طول عمر خود را در اسارت این دیو پلید سپری می سازیم و یا اینکه گرفتار و در بند چیزی میگردیم که در انتهایش فقط زلالت و بندگیست ولاقیر.خالق مان ما را خلق نموده تا اشرف موجودات باشیم و جهاد و هر چه در آن است برای رفاه حال ما شادی و خوشی و رایت ما بوده و هست این همه لطف چگونه قدردانی نمی طلبد و بندگی !از چه روی ما او را با این همه محبت رها کرده به سراغ آنچه که فانی است میشویم.هیچ ولدی مولودش را به حد خالق هستی دوست نمی دارد و اگر هم چنین هست آن هم از چشیدن قطری مهر محبوب است اگر مادری و یا پدری فرزندش را دوست میدارد اگر عاشقی و دوست داشتنی شکل میگیرد با تمام وجودش از خالق هستی سرچشمه گرفته و میگیرد .چه زیبا سروده علامه طباطبایی :همی گویم و گفته ام بارهابود کیش من مهر دلدار هاپرستش به مستی است در کیش مهربرون اند زین جرگه هشیار هابه شادی و آسایش و خواب و خورندارند کاری دل افگارهاکشیدند در کوی دلدادگانمیان دل و کام ،دیوار هاچه فرهاد ها مرده در کوههاچه حلاج ها رفته بر دارهاچه دارد جهان جز دل و مهر یارمگر توده هایی ز پندارهاولی رادمردان و وارستگاننبازند هرگز به مردارهامهین مهرورزان که آزاده اندبریزند از دام جان تارهابه خون خود آغشته و رفته اندچه گل های رنگین به جوبارهابهاران که شاباش ریزد سپهربه دامان گلشن ز رگبارهاکشد رخت،سبزه به هامون و دشتزند بارگه،گل به گلزار هانگارش دهد گلبن جویباردر آیینه ی آب،رخسارهارود شاخ گل در بر نیلوفربرقصد به صد ناز گلناز هادرد پرده غنچه را بادبامهزار آورد نغز گفتار هابه یاد خم ابروی گل رخانبکش در بزم می خوار هاگره را ز راز جهان باز کنکه آسان کند باده،دشوارهاجز افسون و افسانه نبود جهانکه بستند چشم خشایارهافریب جهان را مخور زینهارکه در پای این گل بود خارهاپیاپی بکش جام و سرگرم باشبهل گر بگیرند بیکارهاعلامه طباطبایی(قدس الله نفسه)بند بودن و در بند بودن زیباست اما نه بندگی مخلوقی چون خویشتن! این که شرافت و انسانیت را اسیر و در بند دیگری نماییم کمال نابخردی است و روش شاد علامه اقبال لاهوری که زیبا بیان نمود:آدم از بی بصری بندگی آدم کردگوهری داشت ولی نذر قباد و جم کردیعنی از خوی غلامی ز سگان خوارتر استمن ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کردشاکر باشیم و قدرتمند تا با خدایمان هستیم و دل بدو بسپاریم که او جز خیر و خوشی برای ما در نظر ندارد ،شاد باشید و سربلند .یا حقجعفر صابریبگذار تا مقابل روي تو بگذريم دزديده در شمايل خوب تو بنگريمنه بوي مهر مي شنويم از تو اي عجب نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریماز دشمنان برند شکايت به دوستان چون دوست دشمن است شكايت كجا بريمما خود نميرويم دوان در قفاي كس آن مي برد كه ما به كمند وي اندريمسعدي تو كيستي كه در اين حلقه کمند چندان فتاده اند كه ما صيد لاغريمشوق است در جدايي وجور است در نظر هم جور به كه طاقت شوقت نياوريمگفتي ز خاك بيشترند اهل عشق من از خاك بيشتر نه كه از خاك كمتريمما را سري است با تو كه گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريمروی ار به روي ما نكني حكم از آن توست بازآ كه روي در قدمانت بگستریمما با توايم و با تو نهايم اينت بلعجبدر حلقه ايم با تو و چون حلقه بر دريم! موضوعات مرتبط: سر مقاله [ دوشنبه هشتم بهمن ۱۴۰۳ ] [ 12:42 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
تا کسی نیاید اندر سرای من...بچه که بودیم مادرم از هر راهی سعی میکرد تا ما را تربیت کند ،خوب یاد دارم که یک روز شعری را خواند و گفت معنی این شعر این است که مطالب خانه و خانواده خود را به دیگران مگو و اگر وارد جای شدی چشمت پاک باشد و دستت به چیزی ندود و خلاصه خیلی دقت کنید !این نکات تربیتی در وجود ما نهادینه شده و جزو درسهای اخلاقی به فرزندان و همینطور دوسان و دانشجویان نیز ارائه گردید !اما در بسیاری از مواقع شاهد آن بودم که شخصی برای اینکه به دیگران بفهماند تا چه اندازه انسان معروفی است و با چه شخصیت های در خلوت روابط دوستانه و صمیمانه داشته و یا داد از مواردی می گوید که در خلوت با آن شخص داشته و یا در جمعی شروع به گفتن مواردی از زندگی شخصی آن فرد را برملا می نماید این شد که دست به نوشتن این مطلب بزنم و خواهش کنم هر شخصی را وارد خانه و خلوت خود نمایید و اگر خود وارد خلوت شخصی شدید راز دار باشید و مطالب خصوصی آن فرد را به دیگران نگویید !آن شخص با تو صمیمی و رفیق بوده شما نباید راز وی را برملا نمایید و اگر هم اسرار مخاطبین را در خصوص شنیدن جزئیات زندگی آن فرد دیدی از محاسن و بزرگی وی بگویید نه از مواردی که بیشک هر شخصی در خلوت می تواند داشته باشد .از پوشش و یا شوخی هایش و یا گفتار صمیمانه او با دوستان خلاصه این کار اخلاقی نیست به زبان دیگر اگر با بیان این مطالب به بزرگی و شخصیت آن فرد کمکی نمیشود چه اسراری برای مطرح نمودن آن خاطرات برای دیگران است !و شعر زیبای مادرم این بود که:تا کسی نیاید اندر سرای من نبیند خال سیاه منیا حقجعفر صابریموضوعات مرتبط: سر مقاله [ سه شنبه دوم بهمن ۱۴۰۳ ] [ 17:41 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
توبهبله خیلی خوبه اما راستش بخشی از قبولی توبه این است که ما از دل طرف مقابل هم در بیاریم و ....توبه و یا اعلام اینکه کار اشتباهی صورت گرفته بسیار شایسته و بایسته است اما از توبه لاز تر تکرار آن کار و از آن مهمتر جبران خطا است و صد البته بیشتر مواقع هیچ راه جبرانی هم باقی نمانده و این گونه است که ما باید بپذیریم زندگی تکراری ندارد شاید بتوان آینده بهتری ساخت اما در بیشتر مواقع گذشته دست نیافتنی می باشد.در واقع بهتر است برای نمونه بگوییم چهل سال از عمرمان را از دست داده ایم نه اینکه چهل سال عمر کرده ایم!طول زندگی ما انسانها در بهترین شرایط حدود صد سال است و معدود افرادی به این مقدار می توانند زندگی نماند و شور بختانه هرچه بیشتر زندگی میکنیم بیشتر فرسوده تر و نا توانتر می شویم به طوری که گاه کارمان به پزشک و درمان و بیمارستان میرسد و در چنین شرایطی هم خودمان رنج می بریم و هم اطرافیان دچار مشکل میشوند ،امیدوارم همواره تن و جسمتان سالم باشد .در این میان کم نیستند انسانهایی که بجای زندگی درگیر محاسبات دنیایی میشوند و در طول عمر کوتاه خود هیچ لذتی نه از زندگی و نه از حواشی آن برده اند!این افراد با رنج دادن به خود و عزیزان و نزدیکانشان بیشترین لطمه را اول به خود و بعد به دیگران وارد می سازند و شایسته است قبل از پایان عمر خود به اصلاح این زندگی بر دازند و این امکان پذیر نیست مگر این که در خود تغییرات را شروع نمایند،توقعاتشان را کاسته و در عوض به گذشت در مقابل بعضی از رفتار ها ی نزدیکان و حتی دور دستان اقدام نمایند.بیماریهای فراوانی که از روی درد هاو رنجشهای درونی حاصل میشود می تواند با یک دگراندیشی و گذشت پایان یابد اگر ما مسلمان هستیم و به دین اسلام موتقدیم بد نیست از این دریچه نیز به توبه بنگریم توبه یا به زبان دیگر رنسانس درونی می تواند روش زندگی و دیدگاهمان را به زندگی کاملاً تغییر دهد این که ما فقط از یک دریچه به جهان اطرافمان بنگریم و بطور کامل حق ا به خود دهیم بیشتر استکباری است و به عنوان یک دانشجوی آسیب شناسی عرض میکنم بشدت به ما و وجودمان لطمه وارد خواهد نمود حتی این موضوع در رفتار ها و سیاست های کلان دولتی هم خطرناک است !ما با توبه و بازگشت به اصل یک موضوع می توانیم با بوجود آوردن شرایط مطلوب تر تا بخشی جبران خطا ها نموده آرامش را ابتدا به خود و بعد به دیگران انتقال دهیم .در یک رابطه زناشویی اگر طرفین از ترفند گذشت و رئوف بهره مند شوند زندگی بسیار شیرین تر میشود لجبازی و اصرار برای القا اینکه در همه موارد حق با من است و من بهتر میدانم و تو نمیدانی و بد تر از آن این که با نگاه تحقیر آمیز به طرف مقابل نگریستن و اصلاٌ او را حتی قابل پاسخگوی هم ندانستن درمان درد نیست !خوب یاد دارم آه ایران در آخرین روزهای حکومتش در تلویزیون ملی حاضر شد و گفت من صدای شما را شنیدم !چقدر دیر این توبه و پوزش هیچ ارزشی نداشت و او سرنگون شد .من در بیشتر مواقع زنان و یا مردانی را میبینم که بعد از جدایی می گویند راستش اشتباه کردیم و ای کاش زود تر برای زندگیمون تلاش می کردیم تا این گونه خراب نشود .قدر زندگی مان را بدانیم و همینطور به هم احترام بگذاریم باور بفرمایید احترام به دیگران بیشتر احترام به خوشتر است 1یا حقجعفر صابریموضوعات مرتبط: سر مقاله [ چهارشنبه بیست و ششم دی ۱۴۰۳ ] [ 22:6 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
روز مرد
روز پدر در تاریخ ایران سالهاست که برگزار می شود ، برخی از ایرانیان روز چهارم شهریور جشن شهریورگان برگزار میشد که همزمان با تولد کوروش بزرگ بوده و برخی دیگر تولد اشو زرتشت سراینده گاتها و بنیانگذار مزدیسنا را که روز ششم فروردین ماه بوده را جشن میگرفتند در زمان پهلوی روز تولد رضا شاه که بیست و چهارم اسفند ماه بود را روز پدر نامگذاری کرده بودند و زرتشتیان در دوم بهمن جشن بهمنگان را روز پدر میدانند که دلیل خرد پدر از بدی ها و اهریمن است را جشن می گرفتند اما بعد از انقلاب اسلامی این روز مصادف شد با میلاد مولای متقیان حضرت علی (ع) و بالا خره مهم این است که یک روز را برای قدردانی از نقش مرد و پدر در تاریخ مشخص نموده اند تا کمی بیشتر به نقش مهم او در خانواده و جامعه توجه شود .
چند سال پیش مطالبی نوشتم از قول یکی از مسئولین که گفته بود دیه پدر ارزشش از خود او بیشتر است و نبودش در خانواده ارزشمند تر است ،در شبکه های اجتماعی فیلم های از روی طنز و یا واقعیت دست به دست می شود که هدیه روز پدر یک جفت جوراب است و یا از این دسته که نه تنها به شخصیت مرد بلکه به کرامت و انسانیت بانوان گرامی نیز رسماً توهین میشود .
کم نیستند زنانی که سالهاست مهربانانه در کنار همسر خود در بیماری و یا فقر و تنگدستی صبورانه ایستادگی نموده اند بانوان زیادی را من سراغ دارم که در کنار همسر رزمنده جانبازی سالهاست مانند یک پروانه می سوزند و صد البته زنانی هم هستند که مردانه بار زندگی را به دوش میکشند و این ما هستیم که باید تمام قد در مقابل ایشان ایستاد احترام بگذاریم که آنها انسانهای کاملی بوده و هستند.
اما بد نیست مردانی که اسمشان مرد است و از مردی فقط نر بودن را دارند کمی به خود بیایند و هراز چندی در آینه تمام قد بنگرند که آیا آنها مرد انه انسان هستند !؟
انسانی که به انسانیت احترام میگذارد و به حقوق دیگران با احترام برخورد می کند ،دروغ نمی گوید مال مردم را نمی خورد به ناموس مردم نگاه نمی کند حقوق کارگرش را درست می پردازد و صد ها مورد این گونه ...وقتی به دوستی می گوید سر ماه بدهیت را میپردازم ولی با آن که می تواند اما حتی پاسخ آن رفیقش را نمیدهد !
این روز ها ریش های بلند و صداهای کلفت نشان مردانگی شده در صورتی که افتادگی و گذشت درستی و راستگویی نشان انسانیت و مردیست .
اگر دستت خالیست و نگران روزی همسر و فرزندانت هستی بدان که انسان دیگری نیز چون تو است و رسم انسانیت و بعد مردانگی این نیست که انسانی را بلاتکلیف بگذارد به او راستش را بگو شرم داری باید بدانی او نیز در مقابل دیگران شرمنده می شود وقتی بلاتکلیف باشد .
نمونه ساده همین عدم پاسخگوی تلفن، ندیدم متوجه نشده و هر دروغ دیگری که بگوای در واقع از مسیر انسانیت دور می شوی هزار بار هم که بر تن خیانت و دروغت لباس های گوناگون بپوشی که نفهمیدی، ندیدم و از این دسته در واقع تو یک دروغگو هستی و خیانت پیشه، این از رسم انسانیت و مردانگی به دور است حالا گیرم یک روز هم روز مرد باشد و صد ها پیامک تبریک روز مرد هم به توبرسد و یا تو به دیگران بگویی !
بدان که همین رفتار را دیگری با تو می نماید و باز بدان که تا این گونه باشیم روزگار بر ما همین خواهد بود که هست!
حالا کاری بکن که از دسترس خارج شوید و یا در گوشی تلفنت مشخص نشود که پیام را دیدی و از این روشها و کار ها که به دور از شخصیت انسانی است چه رسد به مردانگی!
جوان که بودم بر حسب یک عادت قدیمی گاه به نامردان به طعنه میگفتم از زن کمتری روزی همسرم با دلخوری گفت مگر زن ها چه چیزی از مرد ها کم دارند که آنها را از زن هم کمتر می نامی و بعد دانستم که واقعیت را میگوید ما مرد ها فکر میکنیم از زنان بیشتر یم ولی بسیاری از بانوان به مراتب از بعضی مرد نماها بالاتر و والاتر هستند !
کرامت و انسانیت ملاک شخصیت است و لاغیر!
گاه بد نیست انسان در آینه تمام قد بنگرد و خوب هم بنگرد تا ببیند اول آدم است و بعد مرد یا نه!؟
بعد به خودش در خلوت نمره بدهد و بگوید روزت مبارک !
یا حق
جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله [ سه شنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۳ ] [ 13:55 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
تیپ زدنتیپ زدن یا به زبان دیگر بهترین لباس و کفش خودت را پوشیدن و رفتن به مهمانی یا خیابان گردی حس بسیار عالی است که باید هر وقت توانستیم انجام دهیم این کار اگر فقط برای دل خودمان باشد بشدتن به ما کمک میکند تا حالمان بسیار خوش شود !حال خوش در اکثر بیماری ها است و میتواند به بازسازی تمام سلول های مرده و یا نیم جانمان کمک کند ،ما در این حال از همه ی آنچه خداوند نصیب ما کرده در لحظه استفاده میکنیم و باعث میشود تا شاد و سرزنده شویم جوان تر به نظر برسیم و حتی سالم تر شویم!دانشمندان یک دانشگاه آمریکایی با آزمایش ساده اما کاربردی این را ثابت کردن که تعدادی از افراد بین هفتاد و پنج تا هشتاد سال وقتی در شهرکی که با طراحی حدود چهل سال قبل آماده شده بود قرار گرفتن بین سی تا چهل سال جوانتر شدن !چرا که همان لباسهای چهل سال قبل و حتی موسیقی و یا اتومبیل های قدیمی را در اختیارشان قرار داده بودن آنها سن واقعی خود را فراموش کرده بودن و در لحظه و حال زندگی تازهای را تجربه می کردند .وجد و شادی در هر سن و سالی مهمترین ارکان زندگی است و آرامش و آرام گرفتن زمانش در وقت خودش است که با نام آرامگاه میشناسیمش!حتی حرکات موزون بشدت می تواند بر تاثیر روند آلزایمر تاثیر مستقیم بگذارد و به درمانش نیز کمک شایسته ای می نماید. انتخاب رنگ های شاد و لباسهایی برازنده و زیبا آنچه به تن مان بنشیند و زیبا باشد عالی است ،ما ایرانی هستیم و ارکان رنگ در زندگی ما بسیار مهم بوده و هست ،شایان ذکر می باشد که خداوند نیز در قرآن مجید به رنگ ها و پوشیدن لباس زیبا و تمیز اشاره فرموده و از آن مهمتر این که زیورآلات خود را به هنگام نماز و ملاقات با من به همراه داشته باشید .و اینگونه راه رستگاری و شادی را در هم آمیخته برایتان آرزوی سلامتی و به روزی را دارم .یا حقجعفر صابریموضوعات مرتبط: سر مقاله [ یکشنبه شانزدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 15:32 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
|
||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||