دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

آغاز سال ۲۰۱۴ مبارک

من که مامان ندارم!

بیا جلو ببینم تو کی میخوای درست بشی چرا از بقیه یاد نمی گیری ببین همه مشقاشونو چقدر خوش خط نوشتن مگه من ننوشتم که  تو خونه بهت املاً بگن چرا کتابتو جلد نکردی این چه وضعیه بگو فردا مادرت بیاد مدرسه...در مقابل تمام این حرفها سرش پائین بود و سکوت کرده بود نمی دونست چی بگه ! بگه پدرش کارگره و در عسلویه کار می کنه و مادرش دو ساله که  طلاق گرفته رفته شوهر کرده و مادر بزرگش  هم که سواد نداره  و در خانه کسی نیست که به او املا بگه ...

گاهی وقتها پاسخ سئوالات که برای ما  خیلی ساده است برای بعضی ها بقدری مشکله که نمی شه بیان کرد .گاهی وقتها  آسمون بالای سر بعضی ها برعکس آسمون سر ما ،آبی آبی نیست که نیست بلکه یا سیاه سیاهه یا طوفانی و بارانی!

گاهی وقتها به این سادگی که من و تو فکر میکنیم نمی شه راه اشک را باز کرد و زد زیر گریه و بغض را از درد سکوتش نجات داد .گاهی وقتها بعضی کارها که برای ما مثل آب خوردنه برای بعضی ها خیلی مشکله .گاهی وقتها خرج کردن بعضی ها با ما خیلی فرق میکنه  اونا باید یه جوری خرج کننند که تا آخر برج  براشون یه چیزی بمونه...گاهی وقتها همین کفشای  واکس نزده و از ریخت و رو رفته بعضی ها   چند تا شب عید را رد کرده و هنوز هم باید صاحبش رو حالا حالا ها بکشه...

آره گوشت یخ زده بو میده  و سنگدان مرغ  ارزش غذایی لازم را نداره اما  وقتی با گوشت چرخش کنی  یه جورایی مزه همون گوشت را میده!

آنتن ماهواره که قطع میشه فرقی نمیکنه چقدر ولی باید وصل بشه به هر قیمتی که شده !ست مداد رنگی بچت دوتا از مداداش گم شده  دیگه به درد نمی خوره  باید تازه بخری ...میدونی یه مداد  قرمز و یه پاکن و یه تراش قیمتش دو هزار تومانه ... و خیلی ها فکر خریدن حتی همین یه مدادهستند!

کم نیستند آنهایی که برنج را یک یا دو کیلویی میخرند آن هم  اروگوئه یا ارزونترین   نوعش رو...زندگی ها سخت شده بالاخره  بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گو هرند .

می دونستید  یه پاکت سیگار که بیست نخ سیگار توش هست کم کمش  پنج هزارتومانه! و میشه باهاش تو همین گرونی چهار روز شیر خرید وداد دست  نیازمندش تا بنوشه نه مثل تو  دودش کنه بره تو آسمون .آره میشه  آسمون خیلی ها رو که سیاهه  مثل آسمون خودمون آبی کنیم بجای اینکه با دود  خاکستریش کنیم.آره داداش خیلی مشتی هستی ،خیلی مردی که سیگار میکشی  ؟خیلی بزرگ شدی ؟

گاهی وقتها لازم نیست بایستیم تا بشنویم  که چینی وجود یکی مثل خودمون بشکنه و بگه من که مامان ندارم!

و خیلی چیزهای دیگه  که تا  وقتی خوب بهش توجه نکنی ،نمی تونی بفهمی. لازم نیست  حتماً مثل آنها  بشی کافیه کمی دقت کنی ...چند سال پیش یکی از دانشجویان رشته سینما برای پایان نامه اش آمد سراغم که استاد  یه سوژه بهم معرفی کن  تا برم برای پایان نامه ام بسازم...دست کردم تو جیبم و یه بلیط  اتوبوس واحد بهش دادم خندید و گفت آقا ما رو گرفتی ؟ بلیط را تو جیبم گذاشتم و گفتم نه تو باید پیاده بری !گفت کجا ؟گفتم از انقلاب تا آزادی و یا انقلاب تا امام حسین فرقی نمی کنه فقط راه بیفت برو قدم بزن و خوب ببین چیزهایی که بیشتر از بیست ساله ندیدی ببین مردم چطوری زندگی می کنن ببین آدمها چطور با هم حرف می زنن ببین اونی که تو ماشین نشسته به موتور سوار چطور نگاه میکنه خوب ببین مادری که دست بچش رو گرفته چطور با سرعت از جلو  میوه فروشی و یا اسباب بازی فروشی رد میشه نمی دونم برو و فقط راه برو...خیلی چیزها را پیدا می کنی که هر کدومش می تونه یه پایان نامه باشه !

مخلصیم

جعفر صابری

دلت که میلرزید
من با چشام دیدم
تو ضلع تابستون
چقدر زمستونه
هوا گرفته نبود
دلم گرفت اون شب
به مادرم گفتم
هنوز بارونه
هنوووز بارونه

قطار رد شد و رفت
مسافرا موندن
مسافرا که برن
قطار میمونه
تو برف بارونی
قطار قلب منه
قلب شکسته من
تو برف مدفونه
دونه به دونه غمی
ریل به ریل شبم
غم تو خونه من
هر شب و میمونه
هر شب و میمونه


امشب بخوابه من بیدارم
من شب و زنده نگه میدارم
امشب بخوابه من بیدارم
من شب و زنده نگه میدارم


یه شب که سردم بود
به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه
یاد تو می افتم
طفلی دلش لرزید
دلش دوباره شکست
تو ضلع تابستون
تو کوچه برف نشست
تو کوچه برف نشست

مسافرا شعرن
تو برف و بارونی
قطار قلب منه
چشم پنجره هاش
پنجره ها بستن
مسافرا خستن
ببار تا دم صبح
به فکر هیچی نباش

دونه به دونه غمی
غصه به غصه شبم
کاش کی یه روز صبح شه
کاش فقط ای کاش
کاش فقط ای کاش

امشب بخوابه من بیدارم
من شب و زنده نگه میدارم
امشب بخوابه من بیدارم
من شب و زنده نگه میدارم

 

 

[ پنجشنبه دوازدهم دی ۱۳۹۲ ] [ 23:3 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب