دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

جعفر صابری/86

جعفر صابری/86

86َ

گاهی وقتها آدم چنان دلش میگیره که حوصله خودش را هم نداره! به خدای خودش میگه دِ نوکرتم این چه امتحانهایی هست که از من می گیری، مگه من چه گناهی مرتکب شدم که باید همه بلاها و درد ها را برسر من بریزی ... خدایا به هر کی دل دادم نا جوانمردی دیدم به هر کی امید بستم امیدم را نا امید کرد برای هرکی  قدمی برداشتم قدر ناشناسی کرد به هر کی اطمینان کردم یه جوری بهم لطمه زد ...

خدایا سپاسگزارتم که به من می فهمانی هیچ کس جز تو برام  نمی مونه و تنها تو هستی که به دردم می خوره...چقدر آدم باید ساده باشه که بشینه با کسی درد ودل کنه ،کسی که تهش یا حرفهات رو میره به یکی دیگه میزنه و یا یه روز دونه دونه شو مثل پتک تو سرت میکوبه...داستان عجیبیه، ما باید یاد بگیرم تو این دوره و زمونه  خلوتمون مال خودمونه و خیلی چیز ها را نباید عزیز ترین کسانمون هم بدونند ،کافیه چشمامونو ببندیم و بریم به گذشته ها ی زندگیمون فکر کنیم بدون شک کلی اشتباه داشتیم ،چه حرفهایی که نباید می زدیم و زدیم،چه کار هایی را که نباید می کردیم و کردیم،چه جاهایی که نباید می رفتیم و رفتیم ،چه آدمهایی که ارزش اعتماد نداشتند ولی مورد اعتمادمون قراردادیم و...ولی در تمام موارد تنها خدا بود که با ما بود...چه جاهایی می شد آبرومون بره ولی خدا آبرو داری کرد و نگذاشت ما شرمنده بشیم .

اما ما چقدر شاکر بودیم ؟آیا در مقابل این همه لطف خدا کمی قدر دان بودیم؟اگر هم کاری کردیم بیشتر از همه به خدا گفتیم که چه کارهایی براش کردیم!تا دلمون میگیره براش ناز میکنیم و ابرو نازک کرده باهاش قهر می کنیم و داد میزنیم این چه رسمیه ... باور نداریم که خیلی وقتها خیلی چیزها که ما فکر می کنیم صلاحمونه آخر بدبختی و گرفتاری هارا برای ما به همراه می آره اگه آن طور که ما می خواهیم بشه ونشه با خدا قهر میکنیم برای چیزی که نمی دونیم چقدر برای ما زیان داره و ناشکر نعمت هایش هستیم بدون اینکه قدر دان داده هایش باشیم.

کافیه فقط به اندازه ایستادن پشت یه چراغ قرمز به خدا فکر کنیم و کلاه مون را قاضی کنیم تازه میفهمیم که چقدر خدای خوبی داشتیم و داریم!

تو این دوره زمونه که بدلیل مشکلات اقتصادی و شرایط معیشتی بیشتر آدما یه جورایی تو روی هم می ایستند و راحت به هم توهین می کنند کم نیستند زنانی که به شوهرانشون بی احترامی میکنند و یا بالعکس ،بچه هایی که والدینشون را مورد بی احترامی قرارمیدهند ویا چه رفاقتهایی که سر پول خراب میشه...

چقدر خوبه تو زندگیمون گاهی وقتها برای خودمون یه چراغ قرمز هایی را تعریف کنیم و وایسیم تا اعداد چراغ قرمز به مرور کم بشه و مطمئن باشیم نوبت چراغ سبز هم میشه!

اون روز پشت یه چراغ قرمز وقتی عدد 86 را دیدم کلافه شدم که حالا چقدر باید بایستم ولی وقتی به کنار دستم نگاه کردم دیدم یه آقای موتور سوار داره شکلک در می اره و کلی میخنده... خوب که نگاه کردم دیدم کمی آن طرف تر کودکی یک ساله یا کمی بیشتر داره به رفتار موتور سوار میخنده و زندگی یعنی این یعنی شناخت لحظه ها ایستادند پشت چراغ قرمز ها ولی تن ندادند به غم ها و شاد بودن از اینکه ایستادی تا هزار تا بلا رد بشه به خودم آمدم و به حال آن موتور سوار حسودی کردم که انقدر خوب زندگی را شناخته خدا را شناخته و... چند تا از ما وقتی تو ماشینای گرون قیمتمون نشستیم سعی میکنیم چراغ قرمز را رد کنیم وزود تر به مقصد برسیم...راحت پیش خودمون فکر می کنیم برنده شدیم و در زمان صرفه جویی کردیم راحت به آنهایی که پشت چراغ قرمز ایستادند و به قانون احترام گذاشتند می خندیم ولی خوش به حال تمام آدمهایی که آدم هستند و حس خوب آدمیّت را در وجودشون تقویت میکنند، دروغ نمیگن ، به مال همدیگر ،ناموس یکدیگر و ...چشم طمع نمی دوزند ودزدی نمی کنند ...

یا حق

جعفر صابری

با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي

تا بي خبر بميرد در درد خودپرستي

عاشق شو ار نه روزي کار جهان سر آيد

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستي

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم

با کافران چه کارت گر بت نمي پرستي

سلطان من خدا را زلفت شکست ما را

تا کي کند سياهي چندين درازدستي

در گوشه سلامت مستور چون توان بود

تا نرگس تو با ما گويد رموز مستي

آن روز ديده بودم اين فتنه ها که برخاست

کز سرکشي زماني با ما نمي نشستي

عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ


[ جمعه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۶ ] [ 11:12 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب