دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

نان نیت خوردن

جعفر صابری

خواهی که خدا ی خویش را بشناسی

پیش از همه ذات خویشتن را بشناس

دوستی میگفت: وقتی به من میگویند هر کسی نان نیتش را می خورد میخواهم سرم را به دیوار بکوبم چرا که مگر میشود انسانی بد خودش را بخواهد و یا بد دوست و آشنا یش را از خدا طلب نماید ؟ من چیزی نگفتم و ساکت به ادامه حرف هایش گوش دادم!

او میگفت من همیشه دنبال این هستم که به آدم ها خدمت کنم و نیتم رضای خدااست ولی در بیشتر مواقع هرچی بلا است سر من می آید و می مانم که این چه خدایی است میدانم خیلی ها  برای دوست و آشنا وفامیل و یا حتی غریبه نقشه می کشند  که مال  و یا حتی ناموسش را از دستش در در بیاورند واتفاقاً همه چیز برایشان هم مهیا میشود و جالب اینکه قانون هم بر وفق مراد آنها میشود و هیچ بلایی سرشان نمی آید و حق همیشه با ایشان است و ماندم آیا خدا وند با نیت کج او سازگار است یا  نعوذاً بالله نمیداند که این خبیث چه نقشه ها در سر دارد !

دوستم میگفت و من میشنیدم، شاید شما نیز چون او در این خصوص  سخن بسیار دارید ! و بیشتر وقت ها با خود می اندیشید که آیا قدم در راه خیر بگذارم یا نه بی تفاوت باشم و مرا چه به این کار ها و اگر خدا میخواست خودش  همه چیز را درست میکرد و ...

عزیزم، همراه گرامی راز خلقت انسان بسیار پیچیده است و داستان بوجود آمدن هر یک از ما داستانی سراسر از راز و نیاز  می باشد .

فکر کنید نوزادی دیده به جهان می گشاید و با تمام آرزوی های والدین بزرگ میشود تحصیلات عالیه مینماید و ازدواج میکند و صاحب فرزند میشود. عاشق همسر و فرزند ووالدینش است همیشه در امور خیر پیش قدم است و ... تااینکه یک روز برای نجات جان شخصی که شاید اعتیاد دارد و خانواده اش اورا ترک کرده و جامعه از او متنفر شده و ... ولی در آتش قرارگرفته         می شتابد و گرچه او را نجات میدهد اما خودش جانش را فدا میکند!

او متولد شده بود ه که این مسیررا طی کند و نیتش این بوده ،مهم طول عمر نیست عمق عمر است!وقتی مردی ازدواج میکند و بار مسئولیت خانواده را به دوش میکشد بار ها و بار ها در جامعه و از طرف مردم و یا دوستان و همکاران حتی خانواده دلش میشکند و آزرده میگردد او نیز مثل همه ی اطرافیانش نیاز به احترام و محبت دارد اما صبورانه همه برخورد های اطرافیان را تحمل میکند و در خلوت به خود میگوید تو مردی و سرپرست این خانواده پس به خدا توکل کن و ... روزی آرام در گوشه ای جان به جان آفرین تسلیم میکند .او آمده تا با تلاشش چرخه این زندگی را بچرخاند آن زنی که در خانه و روزها وقتی همه بیرون از خانه هستند تلاش میکند تا آرامش و رفاه اهل خانه را فراهم نماید و ذره ذره پیرو شکسته میشود و تار های موی سیاهش نخ به نخ سفید میشوند نیز آمده تا این زندگی را با بودن در کنار دیگران زیبا سازد ما همه با هم بودنمان زیباست و نیت خیر برای رفاه یکدیگرداشتن مان زندگی را قشنگ میکند. راه رفتنمان روزی برای والدینمان زیبا بود و امروز قد کشیدن فرزندانمان را میبینیم و اینکه صدایشان هرروز رسا تر میشود و دیگر باور ندارند اندوخته هایمان از آنها بیشتر است و میتوانیم راهنمایشان باشیم!

زندگی به نیات ما و رفتار ما زیبامیشود !

عزیزی میگفت سالهاست که آرزوی نوازش را دارم دلم میخواهد سرم را روی زانوی مادرم بگذارم و او مرا چون کودکیم  نوازش کند اما خسته هستم و هر وقت اورا میبینم بیشتر باید ناله و نفرین هایش را بشنوم و سکوت کنم !دیگر از همسرو فرزندانم چه توقعی باید داشته باشم!

رفیقی دارم که سالهاست مادر بیمارش را پرستاری میکند همیشه سر قرارها دیر میرسد و همه به نگاه تحقیر آمیز به او می نگرند اما من میدانم که او چرا دیر میرسد چون تا آماده میشود از خانه خارج شود مادر بیمارش میگوید محمد کجا میری نرو منو تنها نزار!

او نان نیتش را میخورد اما همیشه در نزد یگران خرد میشو و هر روز پیر تر  میشود زندگی او نیز این گونه بوده تا معنا یابد من نمی دانم راز خلقت ما آدم ها بسیار پیچیده است  و مانمی توانیم یک دیگر را قضاوت کنیم !

بدون شک آنکه نقشه میکشد  تا به دوستی و انسانی خیانت کند نیز راز خلقتش این است که  به ما بفهماند نباید به همه اعتماد کنیم و عشق بورزیم !جز خدا

این نفسی را که نیابم اگر

 حیف بود گر به غم آرام به سر

یا حق

جعفر صابری

[ چهارشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۸ ] [ 11:35 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب