دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

 

سرمقاله 181

 

 

آينه دروغ نمي گويد

 

گاهي وقتها بد نيست انسان به آينه نگاهي بيندازد و خود را در آن ببيند . و بهتر است اين كار را در خلوت انجام دهد . شايد با اين كار به خودش باز گردد و بداند كه چقدر آدم بوده با تمام خصوصيات آدميت .

در تنهايي فرستي پيش مي آيد كه با خود روراست باشيم و قبول كنيم كه كجاها خلاف كرديم . ولي اين يك نعمت است كه هر كس آن را دارد خوشا به حالش و آن كه ندارد ...

تولد سيزده سالگي من بود در شهر دامغان ساكن بوديم دوست همكلاسي داشتم به نام ناصر ايرواني منش پسر درس خواني بود و خيلي دلش مي خواصت در جمع ما باشد . دوست ديگري داشتم به نام علي كنعاني و من بيشتر با علي بودم . علي درس خوان نبود ولي دوست خوبي بود .شب تولدم علي يك هماپيماي كوكي برايم آورد .كه هنوز دارمش و در كمد اسباب بازي هاي پسرم هست شكسته اما هنوز هست . ناصر هم برايم يك هديه آورد و آن كتابي بود از محمود حكيمي با نام وجدان .اين كتاب را آن سال نه ولي سالهاي بعد به تعداد صفحايش خواندم . بعد ها بيشتر كتابهاي اين نويسنده را هم خواندم .

داستان كتاب داستان سه برادر است كه با هم روبرو مي شوند و در خلوت با وجدان خود دست به گريبان هستند . گر چه سالها بعد فيلم سينمايي از كشور ايتاليا ديدم كه تم همان كتاب بود اما همه يك پيام داشت و آن داشتن وجدان است . در هر دو يك برادر حقوق دان بود و با خودش سخت در گير !

وقتي خوب نگاه مي كنيم ميبينيم بعضي شغلها با تمام جايگاه اجتماعي كه دارند ارزشي ندارد و به از دست دادن دنيا و آخرت نمي ارزد . قاضي بر جاي خود نشسته و تنها از محتويات پرونده و آنچه در اختيار دارد بايد به دنبال واقعيت ها بگردد و اگر هم رايي داد كه برخلاف واقعيت و عدالت باشد او مقصر نيست دادستان و وكيل و مامور و خلاصه همه در گير اين پرونده هستند . و اين در تمام دنيا به همين شكل است .

دوستي مي گفت : پول كه از در بيايد عدالت از پنجره مي گريزد . ولي وجدان همانجا هست . ساكت و آرام .

كودك كه بوديم مادرمان انگوشتان كوچك ما را در دست مي گرفت و برايمان شعر مي خواند . انگوشت كوچك و بعد به ترتيب .اين ميگه بيا بريم دزدي اين ميگه چي بدزديم اين ميگه شاله ترمه اين ميگه جواب خدارا چه بديم و اين (انگشت شست ) منم منم كله گنده .

وقتي بزرگتر شديم كله گنده زياد ديديم تو همون ساله ي انقلاب معلم ما را بردن و پدر يكي از بچه ها كه ساواكي بود روش ادرار كرد . چون كله گنده بود .

يه وقتيي يه جاهايي نشستيم حق مونو بگيريم تلفوني زنگ مي خوره و يا يكي دو نفر با كيف و كوتشلوار تميز . وارد ميشن و خلاصه منم منم كله گنده . دست دكتري داشتم كه مرحوم شد ولي سالها قبل از مرگش  سنگ قبرش را سفارش داده بود و هرروز قبل از رفتن به مطب به آن نگاه مي كرد و چقدر خوبه آدم به آينه نگاه كنه . مرحوم پدرم مي گفت : دوست ان است كه چو آينه ايبت را روبرو گويد . نه آنكه چون شانه پشت سر موي به موي گويد .آينه اگه هزار تكه هم بشه باز به آدم راستش را مي گويد اما اگر آدم به آن نگاه كند و وجدان هم داشته باشد و از همه مهتر خدا هم بخواد كه آدم بفهمه و قبول كنه كه اشتباه كرده و گر نه هيچ كدم از اينا فايده نداره .ناصر و علي هر دو دوستان خوبي بودن يكي وجدان را در من زنده كرد و ديگري خاطره    بعد از سالها با نگاه به هر دو هديه تمام ان روز ها را به ياد مي آورم و اين مديون لطف خدا و وجدان بيدار است .وجدان به نظر من در قلب انسان است وجدان همان حس انسانيت است ومانند قلب هميشه بيدار است و اگر روزي بخوابد قلب  خوابيده است . به اميد بيداري وجدانها. همان چيزي كه شاعر مي گفت : دي شب با چراغ همي گرد شهر مي گشتم و ميگفتم : از ديو و در گريزان وانسانم آرزوست

جعفر صابري

 

 

 

 

 

[ سه شنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۸۸ ] [ 0:8 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب