دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان
تاريخ : جمعه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۵ | 14:22 | نویسنده : خبرنگاران

جعفر صابری/کلثوم ننه

جمعه 22 بهمن 1395

  کلثوم ننه

جعفر صابری/کلثوم ننه

 


کلاه کشی را از سر برداشت ابرو نداشت با تعجب پرسیدم با خودت چه کردی و او گفت داستانش بلنده، مادر زنم میگفت شوهر تو چرا همش تو خونه نشسته و میگه دارم کار میکنم ،  مرد باید صبح زود بره بیرون کار کنه و دنبال یک لقمه نان حلال برای زن و بچه اش باشه... و خلاصه تا به خودمان جنبیدیم که به مادرزنمان حالی کنیم کار من تحقیق و نوشتن است گویا یه دعا  و آب دعا گرفته بود ه و داده بود به زنم تا بریزه تو چایی ام و خلاصه دادند به خورد من بیچاره و این هم نتیجش حالا دیگه اگر هم بخواهم بروم بیرون نمی توانم...

هم خندم گرفته بود و هم ترسیدم چون من  هم  بیشتر وقتها در منزل هستم و مشغول کارم !

اماداستان دعا و دعا نویسی و خرافات و ترویج بعضی مطالب و دینی جلوه دادنش هر آدم عاقلی را به فکر وا میدارد. و این داستان نه تنها فقط در ایران،  بلکه ریشه بیشتر فرهنگ ها بخصوص غربی ها هم دارد ، بعضی ها میگویند مسلمانان این گونه هستند ولی باور بفرمائید در تمام ادیان است.

البته فرق بسیاری بین دعا و مناجات تا دعانویسی و خرافات است اما گاهی چنان این فرق در ذهن انسانها باریک می شود که به هیچ وجه قا بل تشخیص نمی باشد.

کتاب زیبا و خواندنی کلثوم ننه به قلم شیوا ی آقای جمال خوانساری که بیش از سیصد سال است موجود است ،دلیل این مدعا می باشد، که خواندنش خالی از لطف نمی باشد. و خوشبختانه در بیشتر سایت ها موجود می باشد.

حضرت آيت الله خامنه‌اي،‌ رهبر معظم انقلاب اسلامي در رابطه با کتاب کلثوم ننه به نوشه آقا جمال خوانساري اظهار نظر کردند و فرمودند: «مسئله ديگر، مبارزه‌ با خرافات است. در کنار ترويج و تبليغ معارف اصيل دينى و اسلام ناب، بايد با خرافات مبارزه کرد. کسانى دارند روزبه‌روز خرافات جديدى را وارد جامعه‌ ما مى‌کنند. مبارزه با خرافات را بايد جدى بگيريد. اين روش علماى ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىّ شرح لمعه - که حاشيه‌هاى او را در حواشى شرح لمعه‌هاى قديم ديده‌ايد. نمى‌دانم حالا هم چاپ مى‌شود يا نه. پسر مرحوم آقا حسين خوانسارى (که پدر و پسر از علما و برجستگان تاريخ روحانيت شيعه‌اند) - سيصد سال پيش براى اينکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام «کلثوم ننه» را نوشت، که الان هست. بنده چاپ‌هاى قديمش را داشتم و اخيرا هم ديدم مجددا چاپ شده است، که چاپ جديدش را هم براى من آوردند.

ايشان با زبان طنز، معروف‌ترين خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مى‌گويد زنان پنج فقيه بزرگ دارند! يکى‌اش، کلثوم ننه است! يکى، دده بزم‌آراست! يکى، بى‌بى‌شاه زينب است! يکى، فلان است. آن وقت از قول اينها مثلا در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چيزها، مطالبى را نقل مى‌کند. يعنى عالم دينى به اين چيزها مى‌پردازد. ما خيال مى‌کنيم اگر با يک مطلبى که مورد عقيده‌ مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کرديم، بر خلاف شئون روحانى عمل کرده‌ايم؛ نه، شأن روحانى اين است.

خلق را تقلیدشان بر باد داد...

ای دو صد   لعنت براین تقلید با...

 متاسفانه جامعه گرفتار به لحاظ اقتصادی و معیشتی که دچار چند گونگی عقاید مذهبی هم شده و کتاب خدا را فراموش کرده و بجایش مطالب ارسالی در  شبکه های اجتماعی و یا مطبوعات  یا رسانه هایی که شوربختانه بدون تحقیق تهیه و در دسترس عموم قرارگرفته ر به سادگی باور می کنند و حتی زحمت تحقیق در خصوص آن را هم به خود نمی دهند و تنها با بیان اینکه اینجا نوشته و یا این آقا گفته صد در صد باور می کنند. و این تقلید وحشتناک خلق، باعث گرفتاری خودشان می شود. خانواده ها با توجه به عدم شناخت کافی از واقعیت های جاری جامعه به تشخیص سطحی خود از موارد اطرافشان  نه تنها به خودشان بلکه به پیکره اندیشه و شعور جامعه نیز لطمه میزنند . یکی از زشت ترین این خدمات دعا و دعا نویسی است و امید وارم  به مرور زمان با بالا رفتن فرهنگ مردم این مشکل از بین برود و با مراجعه به مشاور و یا روانشناس یا پزشک راه حل های منطقی و درست را در راستای بهبود زندگی خود برگزینند و از نوشتن دعا و یا  خوراندن انواع حشرات و جانوران به آنها که دوستشان داریم و یا می خواهیم شرشان از زندگیمان کم شود خود داری نمائیم.

جعفر صابری

 



[ جمعه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۵ ] [ 14:23 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
تاريخ : سه شنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۵ | 9:7 | نویسنده : خبرنگاران

جعفر صابری/ شغل همسرم را دوست ندارم!

 
جعفر صابری/ شغل همسرم را دوست ندارم!
 
 
 
 
 

شغل همسرم را دوست ندارم...

 

خانم محترمی بود و ابتدا از مشکلات زندگی و بعد از این که او هم صبور و هم با اراده است سخن گفت و در ادامه توضیح داد بیشتر از بیست و هشت سال پیش ،وی ازدواج کرده بود همسرش ده سال از او بزرگتر بوده ولی بدلیل اصرارپدر و خانواده او می پذیرد او که آن زمان کمتر از هیجده سال داشته بعد از ازدواج متوجه می شود همسرش اعتیاد دارد ولی بدیل داشتن یک فرزند تحمل میکند و بعد فرزند دیگر ،دو بار از همسرش جدا شده بود بار اول بعد از اصرار دوستان و اقوام به زندگی برگشته  بود اما این بار چهار سال بود که از همسرش جدا شده و تنها با مادرش زندگی میکرد. از این که مرد دیگری را در طول این چند سال دوست داشته ولی آن مرد تصمیم به ازدواج با او را نداشته حرف میزد و از بی لیاقتی های همسرش و ...بالاخره نوبت به حرف زدن من رسید و گفتم خواهرم یعنی در طول این مدت زندگی هیچ چیز دلخوش کننده ای میان شما نبود؟ حتی  وجود همین دو فرزند پسر؟ باستی او هیچ حس انسانی و عاطفی نداشت و از عاطفه و انسانیت بدور بود؟ ...باز ادامه داد که نه خیر او اتفاقاً بسیار آدم با احساسی بود او یک هنر مند ماهر در رشته منبت و تذهیب بود مرد ساده ای بود که گاهی وقتها حتی از شاگردانش هم شهریه نمی گرفت ولی این که زندگی نشد شغل نشد و ...دیگر حرفهایش را نمی شنیدم و به این موضوع می اندیشیدم که چرا بیشتر مشاغل ما این اندازه مظلوم و حقیر هستند؟ بی شک شما برنامه دور همی  را در کانال نسیم می بینید با اجراء بسیار خوب همکار عزیزمان جناب آقای دکتر مهران مدیری ،در این برنامه او در انتهای مصاحبه هایش از میهمان برنامه سئوال می کند از زندگی خود راضی هستی ؟ نمیدانم این سئوالی است که هر کس می تواند از خودش بپرسد و در خلوت بدان پاسخ دهد اما این که در مقابل جمعی و از یک شبکه تلویزیونی اجبار به پاسخ داشته باشد کمی بی انصافی است ! اگر جوابش مثبت باشد که بسیار عالی است و اما اگر جوابش منفی باشد آیا او به راحتی می تواند بیان کند که من از زندگی خود راضی نیستم! البته درود به شرف بعضی از هنر مندان میهمان این برنامه که  خیلی راحت میگفتند خیر و دلایلی هم داشتند اما وقتی به درد ودل ایشان توجه میکنیم می بینیم این دوستان و عزیزان در واقع بدلیل سادگی و درستی رفتار و کردارشان ،امروز نمی توانند چون دیگران از زندگی خود لذت ببرند و شاد باشند. هنرمندی که بیش از سه سال است جلو دوربین نرفته و یا آهنگی نساخته و یا کنسرتی نداده و یاتابلویی نفروخته از کجا و چطور شاد زندگی کند! متاسفانه جماعت هنرمند و بدلیل حضورشان در بین مردم ناچار هستند خوب بپوشند ،خوب بگردند و این موضوع خود  بسیار جای تأمل و دقت دارد، هیچ حمایت رسمی از این عزیزان نمی شود ، صندوق حمایت از نویسندگان و هنرمندان و روزنامه نگاران با کمبود بودجه مواجه است و بسیاری از نویسندگان و روزنامه نگاران  با مشکلات معیشتی روبرو هستند. کدام یک از ما به گالری میرویم و تابلو نقاشی و یا تابلو عکسی را می خریم .کدام یک از حضراتی که میلیاردی حقوق می گیرند یک صدم حقوق شان را صرف خرید یک کالای هنری و یا صنایع دستی می نمایند. کدام یک  البسه ایرانی می خرند و به تن می کنند. حتی اتومبیل ایرانی هم سوار نمی شوند. گرچه سخن ما در این باره نیست اما این ها را گفتم نه بدان جهت که مسئولین بدانند که یا می دانند و کاری نمی کنند یا نمی دانند که اصاصاً مسئول نیستند و بی دلیل آن جایگاه را اشغال نموده اند.

روی سخن من با شما است خواهرم تو که دغدغه اصلیت رفتار و کردار همسرت است می دانی او از چه راهی باید مخارج جاری زندگی را  فرارهم سازد.

ساده است که رو به همسرت بگویی به ما چه، چشمت کور دنده ات نرم، این مشکل تو است قربون مرد مردم بری ببین فلانی چطور زندگی میکنه ،ببین چقدر زن و بچه اش خوش هستند و...واژگانی این گونه ،زندگی را به خوشبختی  نمی کشاند و مردش را موفق نمی کند! وای اگر در مقابل بچه ها این گونه موارد گفته بشود دیگر جایی برای تربیت  و اخلاق باقی نمی ماند.و این داستانی است بسیار وحشتناک که متاسفانه همه روزه در بیشتر خانواده های ما ایرانیان به وقوع می پیوندد.

عزیزانم ،بزرگواران با بیانی دلسوزانه و همدردی با مردت است که می توانی زندگی را به سمت موفقیت و پیروزی جلو ببری اگر فکر میکنی او نمی تواند، در کنارش قراربگیر و با دادن  ایده های بهتر به کارش رونق بده و یا اگر نمی توانی ،از توهین و تحقیرش بشدت خودداری نما.در جمع از او و موفقیت ها و برنامه های کاریش تعریف و تمجید کن ، در خلوت به او بفهمان که عاشق او هستی و به کارش و صداقت و درستیش افتخار میکنی بگو دوستش داری و اگر باز هم پیش می آمد با او  ازدواج میکردی باور کنید که تاثیر این گونه حرف ها بیشتر است و مردت را مصر می کند که تلاش بیشتری کند اما هرگز فکرش هم نکن که با حیله گری این حرف ها را بزنی چرا که دروغ ،آفت همه چیز بویژه زندگی مشترک است و شک نکن که همسرت خیلی زود متوجه ریا کاری تو میشود این فقط قدرت عشق و باور آن است که زندگی تو را تغییر می دهد. کم نیستند زنانی که مرد معتادشان را دوباره به زندگی باز گرداندند و کم نیستند زنانی که همسرشان را بعد از سالها حبس و زندان تحمل نمودند اما امروز صاحب بهترین زندگی ها هستند .

همسر تو یا قبل از ازدواج با شما شغلش را انتخاب کرده بوده که خوب شما می دانستی با چه کسی و دارای چه شغلی ازدواج می کنید و یا بعد از ازدواج بوده که بی شک با هماهنگی شما بوده ... اینکه اقتصاد امروز کمر شکن شده بی شک مقصر همسر تو نیست این واقعیت را بپذیر و دوشادوش همسرت از این بحران بگذر ... تو می توانی چرا که بانویی سربلند و نجیب ایرانی هستی!

درود بر شما

 جعفر صابری

[ سه شنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۵ ] [ 9:8 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/ چرا طلاق!

دو شنبه 11 بهمن 1395

چقدر زندگیت را دوست داری!

چرا طلاق!

جعفر صابری/ چرا طلاق!

 

 

 

 

 

 

باورم نمی شد اما خودش بود به نظرم بیست سال پیر تر می رسید لبخند تلخی بر لب داشت و وقتی پرسیدم چی شده گفت بگذریم:

داستان عجیبی داشت ،بعد از هیجده سال زندگی مشترک می گفت همش از یک شوخی شروع شد و چهار سال پیش شروع شد و همسرم به پیشنهاد خواهرش گفت بروم آرایشگری یاد بگیرم ،او میگفت بچه ها بزرگ شدند من هم در خانه حوصله ام سر میرود تو هم که مدام درسفر هستی میروم هم یه چیزی یاد میگرم و هم کمک خرج خونه میشوم و من بخاطر خودش و علاقه ام به او احساس کردم با قبول این موضوع میتوانم کمکش کنم تا سرزنده تر شود و بداند که دوستش دارم.

خیلی زود او کار را یاد گفت و بعد قرارشد من برایش در منزلمان یک اتاق درست کنم تا  همانجا کارش را شروع کند ولی بعد از مدتی گفت اینجا مشتری نداره به من پیشنهاد شده برم تهران در یک آرایشگاه بالا شهر کار کنم و خلاصه از ما نه ،از او آره، حالا چند وقت برم و ...هرروز صبح حتی قبل از من بیدارمیشد و جلو آینه می ایستاد بعد از آرایش و آماده شدن راهی تهران میشد و شبها هم بیشتر وقتها بعد از من خسته و خراب به خانه می رسید وروزهای تعطیل هم باید میرفت میگفت مشتری داریم ،خلاصه من دیدم کل زندگیم به هم ریخته شاکی شدم و او گفت همینه که هست من نمی تونم کارم رو بذارم کنار و اینکه تومیگی من چی بپوشم و چطور بگردم نمیشه کار من این طوریه باید خوب لباس بپوشم، جلو مردم آرایش خوب کنم و ...کار بالا کشید طوری که رفت و مهریه اش را اجرا گذاشت ...دیگر هرچی بود سردی و بی مهری و توهین و تحقیر، من از خودم متنفر شده بودم عشق ما تبدیل شده بود به اینکه من باید همه رفتار های او وگفتارش را می دیدم و هیچی نمی گفتم نتیجه این شد که بروم و هرچی داشتم بدهم و او برود دنبال کارش و زندگیش و من هم برم خانه بابام و بشینم تواین سن و سال هم نه دیگه کسی به من کار میده و نه من حس کار کردن دارم...حتی بچه ها هم رفتن پیش او بچه ای که باید این روزها راهی دانشگاه میشدند، دارند کار میکنند یکی شون در یک موبایل فروشی و آن یکی هم فروشند بوتیک شده، دوتا دختر بدون سایه پدر...زندگی خوبی داشتیم معمولی بود اما خوب بود ...                 

 

خانه ماشین و من کار میکردم هر چهارنفر جلو دوست و آشنا خوب بود ...نمی دونم چرا این طوری شد!

و ده ها داستان این گونه، هر روز و یا هر هفته من می شنوم داستانهایی که وقتی بررسی میکنم به نتیجه تلخی میرسم که جای تأمل دارد.

 حضرت عیسی مسیح به صراحت می گوید زنانتان را طلاق ندهید هر زنی که طلاق می دهید یک فاحشه زیاد میشود. و کلام خدا در قرآن این است که با طلاق عرش خدا می لرزد. اما چقدر ساده قبح این موضوع در جامعه ما ریخته شده.هر ساعت سه طلاق ثبت میشود !

دوستی میگفت : به ازای هر زنی که مشغول کار است یک مرد بیکار،یک زن بی شوهر است!

 این واقعیت را باید پذیرفت واقرار کرد ، با تمام حقوقی که برای زنان در جهان قائل هستند متاسفانه بیشترین حق کشی و ظلم به ایشان در حال اجرا است و این درد ناک است که خود زنان هستند که به همنوعشان ظلم می کنند نه مرد ها!

وقتی صحبت از برابری و حقوق یکسان میکنند در واقع اصل را بر بدبختی و گرفتاری خود می نمایند. این چه برابری است که اصرار به آن دارند. کدام مؤسسه و شرکت است که حقوق یکسان برای زنان و مردان را فراهم سازد ،همواره زنان بعنوان نیروی انسانی ارزان بکار گرفته میشوند و متاسفانه با هزاران حربه ی گوناگون در بخش های عظیم تبلیغاتی نیز  برای عرضه کالا هایشان بکار گرفته می شوند.

برهنگی، ساده ترین و بیشترین استفاده ابزاری از زنان است و  تا زمانی که زنان به سادگی تن به این گونه امور بدهند باید در انتظار خشونت های بیشتر هم باشند . هر لحظه در جهان چندین جنایت بر علیه زنان صورت می گیرد که طلاق کمترین آن است اما باید گفت سرآغاز بیشتر این جنایات طلاق و نداشتن کانون خانواده و امنیت است . زنان این نیمه مهم جامعه بشری باید در امنیت و آسایش بسر ببرند تا اسباب آسایش و امنیت را برای فرد فرد خانواده بوجود بیاوند مرد خانواده با آرامش به خانه بیاید و فرزندان نیز در کمال امنیت و آسایش پرورش یابند . این حق اصلی زنان است و چنانچه این امنیت از او گرفته شود و یا او بخواهد خودش تغییری در این روش از زندگی بوجود بیاورد در واقع تلاشی سخت برای تغییرغریزه و تحولی در خلقت است . باید قبول کرد زایمان مرد همانقدر نا بخردانه است که کلاغی را برای نگهبانی گله برگزینیم و یا تلاش کنیم،میمونی به سخن در بیاید و حرف بزند، اینکه میان این همه مشاغل مورد نیاز بانوان و شایسته برای شخصیت او اصرار به کاری داشته باشد که شأن و شخصیتش زیر سؤال برود و یا امنیتش در جامعه مورد تهدید قرار گیرد ،خود دلیل نابخردی او است و از شخصیت دانا و هوشمند او بدور است. اصراربرای اینکه کاری مردانه را انجام دهد مانند رانندگی تریلر و یا راندن اتوبوس و یا حتی جنگیدن کنار مردان و سربازان یا راندن لیفتراک و یا تراکتورو یا دستفروشی و ...گرچه در ظاهر شاید هیچ مشکلی نداشته باشد اما در واقع ظلمیست که زنان در حق خود می نمایند. و تنها بهانه هم این است که مگر چه ایرادی دارد. در بیشتر کشور ها مشاغلی مانند رفتگری و یا تعمیرات ساختمان و کارگری ساده نیز به زنان داد میشود و ایشان بدلیل مشکلات معیشتی و گرفتاری های اقتصادی ناچار به این کار ها، نیز تن در می دهند. زنی که همسر بیمار و یا فرزندانی چشم انتظار دارد، ناچار است تن به این گونه مشاغل دشوار نیز بد هد   تا مشکل مالی خود را برطرف نماید . زنانی که به سختی کار میکنند کم نیستند اما در مقابل هستند زنانی که کانون خانواده و امنیت خود را به سادگی به خطر می اندازند و با درشتی و خشونت در مقابل همسر خود سعی می کنند تا چیزی را بدست آورند که باید هزینه گرانی را در مقابلش بپردازند.

هرگز هیچ مردی نمی تواند به اندازه یک مادر دلسوز فرزندش باشد و هرگز هیچ زنی نمی تواند به اندازه یک مردی مدافع حقوق خانواده اش در مقابل سختی ها باشد اگر هر یک دچار نقصانی شوند یک جای کار می لنگد!

باید زنانی که پس از سالها زندگی مشترک رو به اشتغال و کار در بیرون از منزل   می آورند و با مخالفت همسرشان رو برو می شوند بپذیرند که همسرشان زن شاغل نمی خواسته  و به این گونه زندگی علاقه ای ندارد و اگر به ناچار تن در می دهد بیشتر برای حفظ ادامه زندگی است و نباید طرف مقابل احساس خود بزرگی و خود رای نماید . او نیز شایسته است تا قدم هایش کوتا هتر و منطقی تر باشد و حفظ احترام دو طرفه باشد . توهین ، تحقیر و تهدید ،روش منطقی برای ادامه زندگی  مشترک نخواهد بود . ذکاوت و مدیریت شایسته یک بانوی زیرک است. جدایی و ترک کانون گرم خانواده آغاز بیچارگی و تنهایی و تحقیر شدن خود زنان است . بخصوص در ایران و یا کشور های مسلمان که هنوز این پارادکس حقوق شهروندی معنای واقعی خود را پیدا نکرده است. تنهایی و نگاه های حریص اطرافیان و خلاصه همه و همه فضای ناامن و دشواری را برای یک زن تنها و یا صاحب اولاد بوجود می آورد که نشان میدهد بازنده واقعی همان زن است.

جامعه ای که کمتر جوانی به دلایل گونا گون حاضر است ازدواج نماید بستر مناسبی نیست که زنان خورا بدان بیندازند.

وقتی دلسوزانه به موضوع اشتغال زنان می نگریم در بسیاری مواقع ناچار، حق را به ایشان می دهیم ،چرا که با توجه به هزینه های فراوان زندگی و شرایط بد اقتصادی چاره ای نمی ماند،بخصوص برای زنانی که می خواهند دوشادوش همسرشان چرخ کند اقتصاد منزل را بچرخانند اما باز نکته تربیتی و اخلاقی این است قرارنیست شغل مورد نظرشان همانی باشد که آنها می پسندد و یا دوست دارند گاهی وقتها ناچار هستند مسائل مهم دیگری از جمله شرایط محیط کار ،زمان و ساعت کار و مسائلی از این دسته را نیز مورد توجه قراردهند و شاید به لحاظ درآمدی، آنچه مورد نظرشان است نباشد اما برای حفظ کانون خانواده که اهمیتش بسیار زیاد تر از درآمد حاصله از کاری است که باید بدان تن در بدهند. در غیر این صورت تشنج و اختلاف بین خانواده ها بالا می گیرد و متأسفانه طلاق راه حلی است که در بیشتر مواقع به ذهن این افراد میرسد.

تحقیر کردن همسر، توهین به او یا شغلش و یا جایگاه اجتماعی اش یا  مقایسه او با دیگران آسیبی وحشتناک به پیکره خانواده وارد میسازد که کمتر امکان باز سازی آن وجود دارد.

هرگز از جملاتی مانند تو لیاقتش را نداری ،قربان مرد های مردم بروی ، ما که چیزی نداریم ، این چه زندگیه که ما داریم ، مرد مردم مرده توهم ...و...اگر می خواهید آرامش داشته باشید نباید در مقابل همسرتان استفاده کنید. حتی اگر حق با شما هم باشد !در نظر بگیرید این  همان مردی است که روزگاری عاشقانه وارد خانه مهرش شدید ولی امروز به هزار و یک دلیل بخصوص مسائل اقتصادی و معیشتی او نیز مانند هزاران مرد دیگر دچار بحران شده و در سختی های زندگی مانده، از در سازش و نرمی و یاری به او و تقویت شخصیتش برآئید ، اجازه ندهید فرزندانتان به همسرتان درشتی کنند و هرگز در مقابل دید فرزندانتان به همسرتان توهین نکنید بحث و گفت و گو های شما در مقابل چشم فرزندانتان موضوعی نیست که آنها فراموش کنند و دردراز مدت بر علیه شما بکار می بندند. اگر فکر می کنید که فرزند شما نمی فهمد و یا حق را به شما می دهد کاملاً در  اشتباه هستید ،جالب این است که در بیشتر جوامع  شرقی، بخصوص ادیان اسلامی زنان بشدت فرزندمحور میشوند و بعد از تولد فرزندشان بطور کلی فراموش میکنند که همسری هم دارند و تمام توجه شان به فرزندشان می شود و وقتی به خودشان می آیند که همسرشان راهی مسیر دیگری شده و آنها نیز می خواهند تلافی کنند و با همین بیان که من هم حق دارم و خسته شده ام از اینکه فقط در خانه بودم و بچه ها هم بزرگ شدند،  می روند تا فصل جدید را در زندگی خود شروع نمایند. درست زمانی که فرزندان و یا حتی همسرشان بشدت نیاز عاطفی به بودن کنارشان را دارد.

مرد ها بعد از مدتی سرخوشی و سرگردانی های دوران جوانی در میانسالی بیشتر نیاز به بودن کنار همسر و خانواده را دارند و این بهترین زمان برای اصلا ح و حل مشکلات است . بازگشت به گذشته و توجه به آنچه روزگاری بین شما پیش آمده بیشتر باعث درگیری های بی فایده آینده میشود.

برای چند دقیقه چشمانتان را ببندید کدام یک از دوستان و اقوام خواهر یا برادر و یا مادر حتی پدر می تواند میزبان شما و مشکلات بعد از طلاقتان باشد چقدر می توانید نقش مادر و پدر را همزمان برای فرزند یا  فرزندانتان داشته باشید آیا بهتر نیست عاقلانه همین زندگی را مدیریت کنید و نشان دهید که می توانید آنچه سالها برایش تلاش کرده اید را به سادگی از دست ندهید .

فکر کنید همسرتان دچار یک بیماری شده و یا بدلیلی به حبس افتاده و یا مشکل روحی برایش پیش آمده آیا این آن مشارکت و همیاری بوده که ابتداء زندگی بدان تعهد نمودید . آیا حاضر هستید تا با کنار کشیدن از این زندگی نشان دهید که پیروز شدید و برنده بازی شما هستید! این چه بردی است که بدان باید افتخار کنید. بعد از سالها با هم بودن، سختی کشیدن ،همسر بودن و همراه بودن این چه سودی است که بدان دل خوش می شوید. لحظه ای بیندیشید، فرزند تان در بهترین شرایط در مقابل خانواده همسر آینده اش چه پاسخی خواهد داشت وقتی شما و همسرتان کنار هم نباشید. خوشبختانه ما ایرانیان همواره به لحاظ عاطفی بشدت احساسی عمل می کنیم و حتی در ادبیات خود می گوئیم از محبت خار ها گل می شود . خواهرم این را من بعنوان یک دوست و برادر کوچک عرض میکنم مشکلات اقتصادی و معیشتی آفت بزرگ خانواده ها شده و متاسفانه چشم و هم چشمی و نادیده گرفتن واژه زیبای عشق و محبت باعث شده تا ما از هم دور شویم .  برای ارزشهایی که برای آن روزگاری از خیلی چیز ها گذشتیم به سادگی نگذریم و قدر زندگی مشترکتان را بدانید . مرد ها پسر بچه های کوچکی هستند که شما می توانید خوب با آنها زندگی کنید کافیست دوستشان بدارید هر چقدر هم که بزرگ شده باشند اگر به موقع ترو خشکشان کنید همیشه در کنارتان هستند و زندگی شیرین است . شکستنشان بی شک شکست با خود شما را به همراه خواهد داشت . کافیست یک بار  برای کسب حقوق خود اقدام کنید...اگر منصف باشید می پذیرید که مردتان در بسیاری موارد از خیلی ها مرد تر است.

التماس دعا

 جعفر صابری

[ دوشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۵ ] [ 15:22 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
 

جعفر صابری.مرد من نمونه است،زن من تو دنیا تکه...

 
جعفر صابری.مرد من نمونه است،زن من تو دنیا تکه...
 
 

مرد من نمونه است،

                                                                                             زن من تو دنیا تکه...

مردت رابغل کن و با شوق بگو تو بهترین مرد دنیا هستی من اگه صدبار به دنیا می آمدم بازم زن تو می شدم تو بهترین هستی و من عاشقتم تو بهترین همسر و بهترین پدر هستی تو تمام تلاشت رو میکنی که ما خوشبخت باشیم!این را بگو و به این واژه ها ایمان داشته باش. با همین چند کلمه تو تا ابد صاحب مردت میشی و اون هرچقدر هم بد باشه از این همه محبت شرمنده تو میشه و باورکنید او نیز عاشق شما میشه و هزار بار بیشتر برای خوشبختی شما تلاش میکنه ...نه نگو...بجاش بگو ول کن بابا تو لیاقتش رو نداری من اگه زن هرکی میشدم هزار بار بیشتر از تو منو خوشبخت میکرد!تو پدر خوبی نیستی و بلد نیستی با بچه  ارتباط بر قرار کنی، بچه می ترسه با تو حرف بزنه، شده یکبار ما رو ببری سینما ، تاحالا رفتیم تو پارک یه شام مثل مردم بخوریم؟ گاهی وقتا نمیدونید تأثیر این حرفها چقدر زیاده و وقتی چشمهاتون رو می بندید و دهانتون رو باز میکنید نمیدونید چگونه آتش به زندگی قشنگتون میزنید ، حتی اگه همه ی این حرف ها هم درست باشه با این ادبیات هرگز به نتیجه مطلوب نخواهید رسید و جز نفرت و کینه و تنفر در قلب مردتان هیچ چیز را زنده نمی کنید.وای، وای اگر این گونه بیانات هم در مقابل چشمان فرزندانتان باشد .درنگ نکنید که بازنده واقعی این زندگی شما خواهید بود و فرزندانتان را نابود میکنید نکته درد ناک این است که نه تنها فرزندانتان را بلکه فرزند فرزندانتان را نیز به ورطه نابودی می کشاند. امان از بد دهنی و یا دست درازی روی مردتان، کم نیستند مرد هایی که در مقابل همسرشان سکوت میکنند تا شاید این گونه کانون گرم خانواده را از نابودی دور نگه دارند و زنانشان با بی شرمی دست برروی این مرد بلند می کند و او سکوت میکند ...و فرزندتان می بیند این چه زندگی خواهد بود اگر به دادش نرسید.وای بر زنی که هر لباسی را بپوشد وهر طور دلش میخواهد آرایش کند و بگوید همین هست که هست به هیچ کس هم ربطی ندارد ...من اینم، میخواهم این طور باشم ...باور ندارید اما هستند ...و مردش نه از روی بی غیرتی که از روی انسانیت می ماند با این زن که  هنوز خرجیش را از مردش میگیرد چه برخوردی کند... باور کنید جنون ،یک آن است و به همین سادگی است که یک جنایت اتفاق می افتد و یا کمترینش جدایی است و سرخوردگی فرزندتان! فرزندی که برای داشتنش بسیار تلاش کردید و ریشه جانتان است .بسنجید چه شغلی و چه درآمدی بالاتراززندگی مشترک و آسایش در کنار همسر و فرزندتان است . اما اگر انتخاب شما این است روش انسانیش را برگزینید نه...                          

با پرخاش و بی ادبی و تهدید و توحین، انسانی بایستید و مسیر زندگی را جدا کنید ...نشه یک وقت باور کنی، مردی که می دونه تو همسر داری و زندگی و صاحب بچه هستی، مردی که امکان داره تورا خوشبخت تر از همسرت کنه ،این نامرد اگه ذره ای مردانگی و انسانیت حالیش بود به تو نزدیک هم نمیشد چه برسه به  اینکه پیش بده تورا خوشبخت میکنه و تو حیفی و از این حرفها...مرد اگه خوب بود که مرد خودت  بابای بچت بود دیگه!تو اگه میتونستی درستش کنی همین اولی را درست کن که ریشش هم پیشت گیره!

 و اما تو برادر، کجای آسمان خدا می لرزد اگر هر روز به همسرت بگویی دوستت دارم و عاشقت هستم و تو زن آرزوهایم هستی و اگر تو نبودی من تنها ترین مرد دنیا بودم. چه می شود هراز چندی به یاد زمان جوانی و نامزد بازی بروی و همسرت را بدزدی و بروید یک جای دنج خلوت کنید. چه میشود هر روز بدنش را نوازش کنی و نازش رابکشی نترس او هرچقدر هم بد باشد از نوازش تو خوشش می آید و ای برادر اگر تو برایش پیام عاشقانه نفرستی و جملات زیبا ننویسی او بدنبال این جمله ها در جای دیگری می گردد . کار و زندگی بسیار ارزشمند است زندگی سخت است اقتصاد مردم را نابود کرده بخصوص قشر آسیب پذیر جامعه را ،اما زن و بچه تو چه گناهی کرده اند که باید قیافه شش در چهار تو را همیشه خشمگین ببینند. برادر من، عزیز من، مردی گفتن زنی گفتن تو بسلامتی مرد خونه هستی باید سنگ صبور باشی بی خیال اگه همسرت یه چیزی هم گفت بخند و زیر سبیلی رد کن .وای بر مردی که چشمش دنبال این و اون باشه و خدای ناخواسته زنش را با دیگران مثال بزند  ،بزرگوار اگه دوست نداری زنت مسیر خطا را در زندگی برود تو هم نرو، فرق نمی کنه چه مرد و چه زن هر دو باید قداست خانواده را حفظ کند . سالار اگه دیدی رفیقت از زنها بد میگه  برو دست زنت رو ببوس که یه فرشته است، بذار فرشته بمونه ...اگه دیدی زنی در مسیر زندگیت قرار گرفته انسان باش کمکش کن تا در مسیر درست قراربگیره با همسرت صحبت کن تا اون کمکش کنه و با هم به آینده یک انسان که میتونه یک جامعه رو نابود کنه کمک کنید نه اینکه خودت در مسیر غلط قراربگیری .برادر دنیا خیلی کوچیکه بزنی دری را میزنند  درت را... این زن اگه زن زندگی بود  با تو نبود...چرا خودت را گول میزنی چطور دلت میاد حق زن و بچت را خرج این آدم کنی ؟

خلاصه از دست من و نوشته هایم دلخورنشوید مرحوم زنده یاد پدرم می گفت پسرم قدر دوستی را بدان که چون آیینه روبرویت حرفها را میزند و نه مانند شانه پشت سرت مو به مو می گوید!

حق یارتان باد

مارا هم دعا کنید

 

[ جمعه یکم بهمن ۱۳۹۵ ] [ 12:41 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب