دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

جعفر صابری/بدنبال خوشبختی

جعفر صابری/بدنبال خوشبختی

بدنبال خوشبختی

 

 

 

دوستی میگفت سالگرد ازدواجمان بود و فرصتی شد تا با همسرم تنها باشم او فراموش کرده بود ،من از او خواستم تا کنارم بنشیند و به درد دل های عاشقانه بپردازیم ولی او باز گوشی بدست آمد و شروع کرد به خواندن مطالب گرو ها ،آرام پرسیدم :دنبال چه هستی؟ گفت :این گرو ه مطالب خوبی در خصوص موفقیت و خوشبختی دارد، برایت بخوانم؟ ساکت نگاهش کردم و بعد گفتم : نه دلم درد میکند و رفتم دست شویی. وقتی آمدم جا را انداخته بود و من خوابیدم ...البته تا ساعت چهار صبح به این

می اندیشیدم که ما کجادنبال خوشبختی هستیم؟

 چندی پیش در همین شبکه های اجتماعی خانمی با لحجه شیرین یزدی به خانم ها پیشنهاد میکرد چقدر خوب است وقتی همسرتان به منزل می آید از او با روی باز پذیرای کنید و گاهی مواقع پایش را بشوئید. و خلاصه این موضوع بهانه ای شد تا خیلی ها نظرشان را در همین شبکه های اجتماعی به دیگران بگویند .چند سال پیش در همین هفته نامه همسر مطلبی با عنوان ماساژ در مانی به چاپ رسانده بودم . شاید شستن پای همسر آن هم با شیر زیاد امکان پذیر نباشد اما  به یاد دوران نامزدی و جوانی بد نیست گاهی دست و پای همان یاردیروز و عشق جوانی ،دستی به رسم نوازش بر سرو گردن یک دیگر بکشیم و بفهمانیم که گذر زمان نتوانسته از محبت مان بکاهد. اگر کمی منصف باشیم خوب یادمان هست که  گویا همین دیروز بود که چقدر دوست داشتیم کنار هم بنشینیم و دست در دست هم قرار دهیم و ساعت ها به صحبت های یکدیگر گوش دل بسپاریم و از با هم بودنمان لذت ببریم .

  به خود مان بگوئیم :این همان مرد است  که روزی با صدایش آرام می گرفتیم وامروز مرد خانه من است و سایه اش بر سرمان و یا این همان دختر زیبای شوخی است که  زن من  است و مادر بچه هایم و در آشپزخانه برایمان غذا محیا میکند.

خوشبختی همین است و پس اگر بدانیم ، خوشبختی درست در کنار دستمان قرارگرفته فرزند مان که سالم و سرحال است و مدام بهانه های جور باجور میگیرد ، خوشبختی همسرمان است که از خستگی زندگی مدام غر میزند و مینالد و دنبال بهانه است تا ما او را ...           

 

 با سخنی دل نشین آرامش کنیم ، خوشبختی بوی خوب غذایی است که در فضای خانه می پیچد و سفره  پهن شده که گوشه ای از آن را سبزی های خوردن پرمیکند. خوشبختی نمکدان سر سفره است که دست بدست میگردد و یا سس سرخی که همه منتظر هستند تا به دستشان برسد و روی خوراکشان بریزند! خوشبختی جای نیست که دنبالش بگردی خوشبختی نفس  عمیقی است  که روی بالشت  کنار همسرت میکشی درست وقتی که او هم بازدمش به  صورتت میخورد ...

باور کنید خوشبختی همین نداری های مالی است ،اگر بدانیم ... موفقیت همان است که این همه نعمت را بشناسیم  و قدردان باشیم خیلی ها کمتر از این را هم ندارند.

خیلی ها آرزوی برخاستن از جایشان را دارند خیلی ها آرزوی کنار خانواده بودن را دارند خیل ها سالهاست که رنگ آسمان آبی را هم ندیدن و خیل ها هستند که نان در سفره و سقف بر سرشان نیست!

 باور داشته باشیم که با هم بودن و قدر شناس بودن است که تحول ایجاد میکند و موفقیت با هم بودن  است وخانواده معنای درستش کنار هم بودن است ،هم درد و هم راز بودن، گفتن و شنفتن و همین...

شاکر باشیم  و باطن زندگی مان را با  ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنیم ، داشته هایمان را به ارزانی از دست ندهیم و بدانیم هر روز چه چیز های با ارزشی را می توانیم با توکل به خدا بدست بیاوریم ،به هم احترا م بگزاریم الفاز تحقیر آمیز و توهین به یک دیگر را کنار بگزاریم و بدانیم توان  انرژی مثبت  در بیان مثبت است نه پرخاش و توهین ... شرایط فعلی اقتصادی جامعه را باور کنیم و برای بدست آوردن ساعتی خوش ،عمری گران را از دست ندهیم و عزت نفس خود را به هیچ نفروشیم .

و بدانیم که :

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

 سعادت همدم او گشت و دولت هم نشین دارد

 حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است

 کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

 دل آرام باشد زن نیک خواه

 ولی از زن بد خدایا پناه

  دل آرامی که دارد دل براو بند

 دگر چشم از همه عالم فرو بند

 چو شادی بکاهد، بکاهد روان

 خرد گردد اندرمیان  ناتوان

 

به امید سربلندی و سلامت روح و جان برای فرد فرد شما عزیزان

یا حق

 جعفر صابری

 

[ سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۶ ] [ 0:28 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/اسنپ

یک شنبه 8 بهمن 1396

اسنپ

 جعفر صابری/اسنپ

 

 

 

 

 

 

 

من هیچی نیستم!

این را گفت و از دفترم خارج شد...

اسمش صادق بود سی و دو سال سن داشت در نوجوانی پدرش را از دست داد.هم خودش و هم مادرش کار کردند تا بتوانند چرخ زندگی را بچرخانند حتی خواهرش هم بعد از  گرفتن دیپلم،دانشگاه نرفت و مشغول کار شد روزها ی سختی را گذراندند خواهرش ازدواج کرد اما او با مادرش زندگی می کردند، یک خانه استیجاری در جنوب شهر تهران، کارهای زیادی رابه ناچار تجربه کرد.  در بیست و هفت سالگی به  سختی دیپلمش را گرفت و سه سال بعد به دانشگاه رفت ؛کار میکرد مخارج زندگی و تحصیل و خلاصه توانست فوق لیسانس هم بگیرد؛ اما هنوز نه کار درستی نه بیمه ای و نه ازدواج و زندگی... خودش میگفت بار ها عاشق شده یکی دوبار هم تا مرز ازدواج پیش رفتند اما قسمت نبود.حالا اوهنوزمستاجر است همان مناطق پائین شهر تهران توانسته یک ماشین با اقساط بخرد و در اسنپ کار کند راضی است و می گوید چاره ای چیست!

اسنپ این پدیده نوظهور قرن حاضر در کشور ما توانست کار آفرین باشد و هزاران ایرانی با کار یا بیکار را سرکار بگذارد که بی نهایت قابل ستایش است.

همه جای جهان تاکسی و سرویس های عمومی تعریف خودش را دارد و بالاخره یک سیستم نظارتی و درستی بر روی خد مات آن نظارت می کند که صد البته در ایران نیز این چنین می باشد . اما شما در نظر بگیرید یک ماشین شخصی  با قیمت نزدیک به پنجاه میلیون  بعنوان سرویس ایاب و ذهاب یا تاکسی بدون هیچ علامت و نشانه ای در مقابل شما بایستد و یا  در بیشتر خیابان ها سر چهارراهها یا میادین و یا گلوگاه های اصلی شهر، چند ماشین همیشه ایستاده و راننده مشغول چک کردن سفارشات مشتریان باشد نه ایستگاه مشخصی نه رنگ معلومی نه کنترل درستی و نه...با توجه به نیاز فراوان به وسایل حمل و نقل شهری ،آیا شایسته تر نیست کنترل معقول تری انجام شود.

مشخص نیست این ماشین که خانمی داخل آن نشسته  مسافر کش است  یا خیر ! مشخص نیست این ماشین که سر چهار راه می خواهد مسافر سوار کند کارش مسافر کشی و کسب درآمد حلال است یا خیر!

 

و دهها سؤال دیگر که  هر کدامش مشکلات فراوانی را به همراه می آورد.متأسفانه دولتمردان ما صِرف اینکه مردم مشغول باشند،سیاست های غلطی را اجراء میکنند و به آسیب های کلان آن در دراز مدت به هیچ عنوان توجه نمی کنند بیشتر به این امید کار ها پیش می رود که انشاءالله مشکلی پیش نخواهد آمد و اگر هم روزی موردی بود در زمان خودش رسیدگی میکنیم.

شرکت اسنپ و یا شرکتهایی نظیر آن، مانند شرکتهای فروش شبکه ای، مشاغل کاذبی را بوجود آورده اند که مرحمی بر روی زخم بیکاری و جامعه است و درد ناک است جوانی تحصیل کرده تنها راه درآمد و گذران زندگیش شغل مسافرکشی باشد ، وقتی با این همه دقت و نظارت اتوبوس های واحد و یا دانشگاه ها را مجزا می نمائید تا محرم و نامحرم  حفظ شود چطور است این جوان می تواند در این ترافیک های طولانی، ساعت ها با نامحرم خلوت کند! چه نظارتی ،چه کنترلی چه شناختی روی این افراد وجود دارد ؟آیا یک راننده تاکسی به همین سادگی می تواند صاحب  کارت رانندگی شود؟

جای تأسف است که هزاران واقعیت در جامعه را می بینم ولی با بودن راه ،بی تفاوت از کنارش   می گذریم. جای تأسف است که این جوان یا شخصی که برای حل مشکلات معیشتی زندگیش تن به مسافر کشی داده با صدای گوشی تلفنش که می گوید : اسنپ... باید به خود بیاید و برود دنبال مسافر!

ما خوشحال می شویم با توجه به تجربه و تحقیقاتی که انجام داده ایم روش مناسبی را برای حل این معضلات به انجام برسانیم. که نه تنها به ترافیک روان بلکه به داشتن هوای سالم نیز در شهری چون تهران کمک نماید. تا جوانان با لیاقت ما به همین سادگی نگویند من هیچی نیستم.

 یا حق

 جعفر صابری


[ یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۶ ] [ 9:18 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/دروغ

یک شنبه 8 بهمن 1396

دروغجعفر صابری/دروغ

 

 

رنگ زندگی...

 دوستی می گفت بیش از یک سال است که میدانم همسرم به من دروغ میگوید و جالب این که اصلاً این  موضوع ارزش آن را ندارد که او بخواهد به من بعنوان همسرش پس از پانزده سال دروغ بگوید و در واقع این موضوع مرا بسیار رنج میدهد! بدون شک دروغ یکی از مهمترین آفت های یک زندگی مشترک است و دروغ زن به مرد و یا مرد به زن اعتماد را نابود می سازد .این دوست  میگفت من هرگز به همسرم شک نداشته و ندارم ولی وقتی میبینم به این راحتی دروغ میگوید دلم برایش میسوزد او با دوستانش کاریرا شروع کرده که به هیچ عنوان عقلانی نیست، لاعقل از نظر من کار درستی نیست ما بیش از یک سال قبل به این نتیجه رسیدیم که او بین زندگی  مشترک و کارش یکی را انتخاب نماید و او پذیرفت که دنبال این شغل نرود و کار دیگری را جایگزین نمود. بار ها از خانه خارج میشد و میگفت برای کارش میرود و من علی رغم این که میدانستم دروغ میگوید و دنبال همان شغل است تنها میگفتم باشه مواظب خودت باش ... روزها و هفته ها میگذرد و هنوز چیزی نگفتم تنها چند بار به او گفتم بنظر تو اشکال کار من چیست که زندگی مان به این سمت میرود و او سکوت میکرد...راستش زندگی ما خوب بود و همه چیز معمولی ، یک زندگی ساده با کمو زیاد می ساختیم ولی دخالت های دوستان و اقوام بخصوص روی رفتار همسرم تاثیر گذاشت. خودش میگوید هیچ کس بر روحیات او تاثیر نداشته ولی به نظر من او خیلی عوض شده شاید میترسد که راستش را بگوید ،...       

 

شاید عشق زیادی به من دارد و نمی خواهد مرا ناراحت کند و هزاران شاید دیگر! سوالم این است اگر من به  او دروغ میگفتم و  با او این چنین برخورد میکردم تکلیف چه بود؟

بدون شک کسی که بیش از یک سال است به همسرش دروغ میگوید بار ها و بار ها نه تنها دروغ بلکه کار های دیگری هم نموده که از چشم همسرش مخفی مانده و فرق نمی کند مرد باشد یا زن ! افراد از کودکی خود دچار این مشکل میشوند به نوعی بیشتر رفتار های درست و یا غلط ما ریشه در کودکی مان دارد برای نمونه پدری داشتیم که سخت گیر بود و اگر در قوری میشکست مادرمان میگفت بابات متوجه نشود! چیزی به همین سادگی نطفه دروغ و ترس از واقعیت را در ما بوجود می آورد و سالها بعد نا خواسته دچار این بیماری میشویم، میگویم بیماری چون می توانیم آن را با کمی ریاضت و درست اندیشیدن برطرف کنیم !حتی دزدی هم در خانواده   ما ایرانیان رایج  است ، زن از شوهرش کمی میدزدد و یا مرد به  زنش در خصوص مخارج  دروغ میگوید. که نوعی دزدی میشود .و فرزندان ما که به شدت الگو پذیر هستند  وقتی می بینند  والدینشان چطور به هم دروغ میگویند و یا دزدی میکنند دیگر به نادرستی این عمال نمی اندیشند و در زندگی خود همین گونه می شوند.

موضوع دروغ و مخفی کاری خیلی به هم نزدیک است اما فاجه وقتی است که همه بدانند جز فرد مورد نظر و همه بخواهند عمداٌ موضوع را از آن فرد مخفی نمایند .در اینجا با ید بگویم فردی که به او دروغ میگویند محکوم نیست و آسیب نمی بیند بلکه بیشتر از همه خود دروغ گوی اصلی نابود میشود ! نزدیک ترین دوستانش در خلوت به این می اندیشند این دوست ما چه ساده به همسرش دروغ  میگوید  در واقع خیانت میکند !چه  ضمانتی  است که به ما خیانت نکند شاید به ما هم دروغ بگوید و... به همین سادگی فرد اگر عاقل باشد دوستان خوبش را از دست می دهد حتی اگر فکر کند که دوستانش هم افرادی مانند خود او هستند ! بد نیست بداند که اتفاقاً این افراد بیشتر مواظب کار هایشان و روابطشان هستند.

حا اگر حتی پیشنهاد گفتن دروغ به همسر مطرح میشد او با کمال قدرت میگفت :نه من هرگز به شریک زندگیم خیانت نمی کنم و به او دروغ نمی گویم.

 دو حالت داشت یا دوستانش او را رها میکردن و یا پس از آن میدانستن  این شخص  یک انسان واقعی  است و  آنها با  یک   شخص  درست کار سرو کار دارند و همیشه به او اعتماد مینمودند!

حال متوجه میشویم که چقدر بی ارزش است که انسان بخودش دروغ بگوید و  تا چه انداز با همین دروغ های ساده  آینده خود و فرزندانش را به خطر میاندازد!

می توان چندین صفحه در این  خصوص نوشت ، ولی در یک جمله : با دروغ خود مان را گول نزنیم!

واما  چه باید کرد؟

اول شخص دروغ گوینده اگر دوست داشت بهترین راه نجات برای خودش گفتن حقیقت است به طرف مقابل چرا که لاعقل وجدانش راحت میشود و این بار سنگین را زمین میگذارد.

دوم طرف دیگر داستان با گذشت و صبر اگر می تواند فرصت جبران را به طرف مقابل بدهد و به نوعی فراموش کند ...اما بد نیست برای آرامش بیشتر به یک مشاور مراجه نماید چون کار بسیار سخت است خیانت عزیزی را نادیده بگیرم.

 یاحق

 جعفر صابری

[ یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۶ ] [ 9:17 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب