| دکترجعفر صابری بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها  | ||
| سرویس یکی از مهمترین دغدغه های خانواده ها بخصوص در شهر های بزرگ رفت و آمد فرزندانشان از خانه به مدرسه و بلعکس است. گرچه در بیشتر مواقع خود والدین برای جا بجایی فرزندانشان اقدام می کنند اما گاه ناچار میشوند سرویس ایاب و ذهاب برای فرزندانشان تهیه نمایند و این که چه کسی و با چه شرایطی راننده سرویس باشد بسیار مهم است . رفتار و گفتار بیشتر راننده ها شایسته می باشد و میدانند که کودکان و نوجوانان در چه سن و سالی هستند و به همین دلیل مراعات میکنند ولی کم نیستند عزیزانی که با رفتار و گفتارشان مسئله سازمیشوند و بدون شک کم و بیش شما با این گونه موارد روبرو شده اید. اما دوستی میگفت: چند سال قبل راننده سرویس بودم و برای اینکه صبح ها مزاحمتی برای مردم ایجاد نشود در کنار بوق ماشینم زنگی را تعبیه نموده بودم که دانش آموزان و والدینشان بدانند من رسیده ام و بلافاصله فرزندشان می آمد و سوار می شد. یک روز درب خانه ای چند بار زنگ زدم ولی خبری نشد دلشوره داشتم؛ از اتومبیل پیاده شدم و وقتی زنگ ساختمان را زدم مادر دانش آموز با تعجب گفت :بچه آمدپائین...ولی من ندیده بودمش و در همین حین صدای جیغی توجهم را جلب نمود و بلافاصله به دنبال صدا رفتم... و متأسفانه متوجه شدم که دختر بچه وقتی که از خانه خارج می شده توسط یکی از کارگران ساختمانی همسایه به زور برده شده در ساختمان کناری و خوشبختانه من به موقع رسیدم و فرد پا به فرار گذاشت. بچه بسیار ترسیده بود و والدینش مدام میگفتند اگر شما حساسیت نشان نمی دادی و بی تفاوت می رفتی ما که فکر می کردیم فرزندمان رفته مدرسه و شما هم در این فکر بودید که شاید نمی خواسته بیاید! آن روز این حادثه به خیر گذشت ،ولی دوستان عزیز ،والدین گرامی، بخصوص عزیزانی که وظیفه مهم سرویس بچه ها را بر عهده دارید بسیار دقت نمائید . موارد این چنینی کم نیستند مورد دیگر این بود که راننده سرویسی می گفت: روزی من کمی تأخیر داشتم و دختر بچه ای را دیدم که درست آن طرف خیابان دارد با راننده یک سواری صحبت میکند شروع به بوق زدن و فریاد زدن کردم بچه متوجه من شد و مرا نشان داد راننده بلافاصه متواری شد! وقتی رسیدم و از بچه پرسیدم ؛او چه میگفت با ترس و تعجب گفت : آن آقا به من می گفت: سرویس شما امروز نمیاد و من بجای او آمده ام تا شمارا برسانم! بد نیست که ما بیشتر به بچه هایمان یاد بدهیم که به هیچ عنوان از سواری های شخصی و افراد ی که نمی شناسند استفاده نکنند و بسیار هوشیار باشند. چندی پیش عزیز راننده سرویسی با من تماس گرفت و با نگرانی از برخورد زشت و ناشایست راننده سرویس دیگری شکایت میکرد که با شوخی کردنش باعث آسیب زدن به یک دانش آموز شده بود و می گفت لطفاً اطلاع رسانی کند . نکته مهم این است که ما باید خیلی بیشتر از حد معمول برای فرزندانمان که سرمایه های اصلی ما هستند وقت بگذاریم و نه تنها با بیان موضوعات مهمی چون کودک آزاری و غیره آنها را آشنا سازیم بلکه موارد این گونه را هم به آنها گوشزد نمائیم. متأسفانه باید بپذیریم یکی از نتایج زندگی های شهری همین گونه بزهکاری های اجتماعی است و همچنین با رانندگان سرویس فرزندانمان بیشتر آشنا شویم و چه ایراد دارد گاه خودمان با فرزندمان تا دم سرویس برویم و یا در برگشت موضوع را بررسی نمایئم و برای دلگرمی راننده سرویس گاه هدیه و یا کمی بیشتر مبلغی را بپردازیم تا توجه شایسته تری را نسبت به فرزند مان داشته باشد و امید وارم حس مسئولیت پذیری عزیزان راننده سرویس هم بیش از پیش بشود. ارادتمند جعفر صابری 
 
  [ شنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۷ ]  [ 20:46 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  جعفر صابری/ خردستیزیخرد ستیزی با دیدن فیلم های مستند حیاط وحش ، درسهای زیادی میتوان گرفت بخصوص نحوه انتخاب جفت !گاهی وقت ها حیوانات نر برای رسیدن به جفت خود با هم در گیر میشوند و تا حد کشتن یکدیگر به جان هم می افتند ، گاهی نیز عِشوه گری میکنند که دل جفت ماده را بربایند و این راز بقا است. به دنبال تشابه نیستم اما با کمی تأمل در رفتار و کردار ، گفتاروحتی نیات بعضی ازآدمها نا خواسته به یاد این غریزه حیوانی نهفته در وجودمان می افتیم که اگر نبود قدرت فهم و شعور، چگونه هزار بار بد تر از حیوانات برای انتخاب جفت و جفت گیری به جان هم می افتادیم که متأسفانه در بعضی مواقع نیز شاهد رفتاری به مراتب وحشیانه تر از حیوانات در انتخاب جفت هستیم، که بیانش نیز مناسب نیست! سالها پیش مطلبی با عنوان "شکارچی" نوشته بودم که در آن به نیاز های انسانی مانند تشنگی و گرسنگی و مطالبی از این دسته اشاره میکردم و بعد هم عشق و دوست داشتن، که بیشتر به نیاز جنسی ختم میشود ،اینکه با عشوه گری و بیان جملات زیبا طرف مقابل را شیفته خود سازیم و هدف اصلی ما فقط یک موضوع باشد و آن هم رسیدن به کامی و لذت جسمانی غریزی است و غیر قابل اجتناب ،اما راستش مشکل من و معدود افرادی چون من این است که وقتی شکارچی میداند شکار از چه چیز خوشش می آید و با ایجاد شرایطی برای شکار، آن را در لحظه ای به چنگ می آورد در واقع باید پذیرفت که به نوعی با علم و دانش از نیاز ها و احساسات طرف مقابل، او را شکار نموده ایم و اگر هم اتفاقی بیفتد به نظر من نوعی تجاوز محسوب میشود! اینکه ما بگوئیم خانم ها از راه شنیدن و مردان از راه دیدن فریفته و دل باخته یکدیگر میشوند به واقع به مخیله و شعور طرفین توهین نموده ایم پس اینجا چه فرقی بین انسان و حیوان وجود دارد! بسیاری از انسانها در گیر این نوع نگاه هستند که واقعیت با ظاهر بینی بسیار متفاوت است .جوانی که صادقانه پا پیش می گذارد و زندگی را تشکیل میدهد؛ اگر همسرش با دانش و شعور و تعهد به زندگی بنگرد می تواند مدیریت خانواده را به دست گیرد و دوست داشتن را به وجود بیاورد اما این بسیار متفاوت است با اینکه خود را فریب دهیم و بگوئیم چون طرف مقابل بلد نیست عشق بورزد و برای نمونه نوازش نماید انسان بی لیاقتی است و از عشق و دوست داشتن بی بهره است ، خیلی وقتها زنی که ساعت ها در آشپزخانه نهار و شام را مهیا میکند تا اهالی خانه با کمال میل نوش جان نمایند کاری به مراتب عاشقانه نموده و این زیبایی راباید دید نه آنکه اورا با زنی که در خیابان و یا محل کار دیده ایم مقایسه نمائیم ! و یا بلعکس مردی که از طلوع خورشید به عشق رفاه بیشتربرای خانواده تلاش میکند، اگر چه نمی داند چگونه عاشقانه صحبت کند اما مردانه به زندگیش عشق می ورزد و همین زیباست و دوست داشتنی! صحبتم با دوستی است که دراقیانوس واژه ها و کلمات غرق شده وزندگی اطرافش را که سرشار از واقعیت ها است بکلی فراموش نموده ، او در انتظار سواری زیبا با اسب سفید است تا مرد رؤیا هایش باشد و یا بلعکس زیبا روی بلورین و خوش صدا که همواره برای او طنازی کند و... همه میدانیم که زندگی ما این گونه نیست و زندگی واقعی چیز دیگری است اما باز به واقعیت تن در نمی دهیم و با اصرار زندگی واقعی مان را نابود می سازیم. صد البته میتوان در سخت ترین شرایط نیز از واژهای عاشقانه استفاده نمود و که آن هم نتیچه برخورد و کلامی زیبا و دوست داشتنی توسط طرف مقابل است . اگر زن خانواده کمی عاشقانه تر با انگیزه برای حفظ کانون خانواده تلاش کند می تواند مردش را مهار و عاشق خود نماید و این همان چیزی است که در خلقت زن قرار گرفته ناز ... نازی که مدیریت داشته باشد و نیاز را بوجود آورد. دوستی میگفت زندگی ما نابود شد چون من به حرف اطرافیانم گوش می دادم که می گفتند همه مرد ها مثل هم هستند کمی ناز کن و خودت را برای شوهرت بگیر آدم میشه! متأسفانه در کسب و کار نیز سالهاست این روش ها جا باز کرده و برای نمونه از چرب زبانی و زیبایی و طنازی یک زن جهت فروش کالا و جذب سرمایه بهره مند میشوند و اگر زنی هم به این کار ها تن در ندهد موفقیتی در بازار کسب و کار نداردو باید شاهد رشد دوستانش باشد و خودش عقب بماند! شور بختانه مرد ها نیز چشم واقع بینشان را می بندند و اسیر نیاز های جنسی میشوند تا عقلانی و منطقی... بد نیست بدانیم که در این میان شرکت های بزرگ تبلیغاتی با اهداف از پیش تعریف شده ای هستند که با بُلد کردن چنین مواردی میخواهند اولاً نیاز های انسان را به صورتی واژگون تعریف نمایند و ارزش اندیشه را بطور کل نادیده بگیرند و یک تعریف کلی برای زن و مرد بوجود آورند و در ثانی بتوانند اهداف خود را به بهترین شکل ارائه دهند که یکی از آنها فروش محصولاتشان است و این درک نادرست انسان قرن بیست و یکم از اطرافش است که فکر میکند ،میداند و می اندیشد در صورتی که چنان در تبلیغات و برنامه های تعریف شده غرق گردیده که نمی داند فقط بازیچه است ولا غیر! اگر نیندیشد و فقط تابع گوش و چشم باشد !این که می بینیم مردانی با اندامی ورزیده و شیک پوش در کنار اتومبیل های گران قیمت ایستاده اند و یا زنانی خوش هیکل و موفق و با لباسهای نیمه برهنه... تصویر ذهنی ما است از آزادی و موفقیت در جهانی که برای ما ساخته اند! امید وارم خالق یکتا توفیق شناخت بهتر را نصیب همه ما گرداند تا بتوانیم بین واژه های دروغی و عمل عاشقانه و صادقانه تشخیص درست را قائل شویم. و در نهایت عمرمان توانسته باشیم کاری بکنیم که "گابریل گارسیا مارکز" در وصیتش گفته بود: باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای, تحویل دهی ... خواه با فرزندی خوب ... خواه با باغچه ای سرسبز ... خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی ... خواه با حل مشکلی هر چند کوچک از بنده ای .. و اینکه بدانی ... حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است. این یعنی تو موفق شده ای! در غیر این صورت به گفته پائولو کوئیلو که در متنی یک خطی گفت:اینگونه است که ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ در ٣٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺩﺭ ٨٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ میشوند...! پس زنده باشیم و زندگی کنیم.مانند انسانی با شعور و فهم و درک ، آنگونه که لایق اشرف مخلوقات است!دکتر حسن عشایری متخصص عصب شناسی مطالب زیبا و کاملی را در همین خصوص دارد که پیشنهاد میکنم در کانل آپارات من دنبال نمائید. یا حق جعفر صابری 
  [ چهارشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۷ ]  [ 21:21 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  بازارچه خیریه انجمن بانوان دیپلمات های وزارت امور خارجه
  بازارچه خیریه انجمن بانوان دیپلمات های وزارت امور خارجه بازارچه خیریه انجمن بانوان دیپلمات های وزارت امورخارجه روز پنج شنبه ۴ بهمن 1397 با حضور همسر محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه و با مشارکت همسران سفرای سفارتخانه های مقیم در تهران آغاز به کار کرد.  عکس: حمید توکلی   http://fna.ir/brc2l4   ۱۷:۴۷ - ۱۳۹۷/۱۱/۴  «بازارچه خیریه دیپلماتیک» صبح امروز از سوی انجمن همسران دیپلماتهای وزارت امور خارجه با مشارکت همسران تعدادی از سفرای خارجی مقیم تهران افتتاح شد. به گزارش ایسنا، این بازارچه با حضور مریم ایمانیه همسر وزیر امور خارجه و تعدادی از همسران دیپلماتهای وزارت خارجه در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی این وزارتخانه افتتاح شد. 
 این بازارچه خیریه در دو روز پنجشنبه و جمعه چهارم و پنجم بهمنماه از ساعت ۱۰ تا ۱۸ فعالیت خواهد کرد. 
 این بازارچه در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه واقع در خیابان شهید باهنر، خیابان آقایی برگزار شده است و عواید حاصل از این بازارچه به خانواده های نیازمند از جمله زنان سرپرست خانوار اهدا می شود . 
 
 آقای دکتر جعفر صابری مدیر عامل موسسه فر هنگی هنری آموزشی و انتشاراتی آشتی در کنار خانم فاطمه صالحی یک توانمند ،در نمایشگاه دیپلماتیک  [ جمعه پنجم بهمن ۱۳۹۷ ]  [ 18:14 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  این مقاله را تقدیم می کنم به روح دوست عزیزم محسن مسعودی که در علم هیپنوتیزم تلاش زیادی کرد!   قدرت هیپنوتیزم 
 
 می گوید با دوستی قرار گذاشتم، هر روز ساعت هفت صبح برویم ورزش کنیم ،اما روز اول او بیست دقیقه تأخیر داشت و گفت:فرزندش را به مدرسه رسانده و برای همین دیر شده وروز دوم نیم ساعت تأخیر داشت این بار گفت، همسرش را باید می رسانده دکتر و روز سوم حدود چهل دقیقه، این بار من به او گفتم بهتر نیست ما هشت شروع کنیم و او استقبال کرد ولی باز فردای آن روز نیم ساعت تأخیر داشت .به این نتیجه رسیدیم که هشت و نیم شروع کنیم و باز او فردایش نیم ساعت تأخیر داشت من به او گفتم تو الگوی منفی داری به نا م "تأخیر" ولی او نپذیرفت و گفت هیچ بیماری روحی ندارد ما تصمیم گرفتیم که ساعت نه شروع کنیم با این تفاسیر که اگر کسی دیر کر د باید صد دلار خسارت بدهد و ما این صد دلار را به یک مرکز خیریه کمک خواهیم کرد . فردا صبح او سر قرار نیامد و من نگران شدم، نیم ساعت بعد با همسرش تماس گرفتم و همسرش گفت در بیمارستان است و وقتی من به ملاقاتش رفتم مشخص شد که او دیر کرده بود و برای اینکه صد دلار خسارت را نپردازد عجله می کند ، پایش پیچ می خورد و کارش به بیمارستان میکشد! وی این موضوع را بد شانسی خودش می دانست ومی گفت :مطمئن بودم این بلا سرم می آید ومن همیشه دچار چنین مواردی می شوم ! خیلی وقتها ما در ذهن خود اتفاقات را تجزیه وتحلیل میکنیم و این موضوعات را بقدری شفاف می بینم که گویا در حال وقوع است و در ذهن خود با تمام جزئیات پرورش می دهیم، جالب این است که بیشتر افکار منفی را هم خوب می بینیم و خوب پرورش می دهیم و وقتی آنچه را که به آن می اندیشیدیم بر سرمان می آید می گوئیم تقدیر بود و این سرنوشت ما است! همین که شما به سراغ مطالعه این کتاب و بخصوص این مقاله آمده اید نشان از آن دارد که با هیپنوتیزم آشنایی دارید و یا علاقه مند به یاد گیری بیشتر آن دارید . و شاید تا امروز در جلسات زیادی که پیرامون مطالبی اینگونه و روانشناسی ، خود شناسی ، موفقیت و شخصیت شناسی بوده شرکت نموده اید و کتاب یا جزوه های گونا گونی را در این خصوص مطالعه کرده اید . تا کنون به این موضوع اندیشیده اید که علی رغم تلاشتان برای یاد گیری و بکار گیری آموخته هایتان ،هنوز در بعضی موارد دچار مشکل هستید ؟ آیا مدرسان یا نویسندگان نتوانسته با شما خوب ارتباط بر قرار کنند؟ آیا شما در درک مطالب عجولانه بر خورد کرده اید.؟ یا اینکه برای پذیرش این گونه موارد هنوز بیشترش را باور نداریم ؟ من فکر میکنم مورد آخر بر موارد دیگر غالب باشد برای اینکه ما در جامعه ای زندگی میکنیم که بیشتر ضمیر نا خود آگاه مان رو به امواج منفی است حتی داستان و اشعاری هم که از کودکی آموخته ایم سرشار از روح غم و نارا حتی می باشد . روزها هم کم نیستند افرادی که در تلاش هستند تا با برگزاری سمینارهای گونا گون نشاط ، شادابی، راز موفقیت و پیروزی را به ما بیاموزند . حتی گاه سمینار های رایگان برگزار می کنند و ما گرچه در ابتداء سرشار از شادی و لذّت می شویم ولی بعدش که قیمت کلاس ها و دوره ها را می بینیم باز سرد میشویم و پیش خود مان می گوئیم این ها همه ، حُقه هست تا ما را سر کیسه کنند و جیب خود شان را پر کنند! دوستی می گفت : چیزی که گرم می شود ، سرد هم میشود! باید تلاش کنیم تا پخته شویم یعنی از حالتی به حالت دیگر تبدیل شویم، تنها در این حالت است که دیگربه حالت اول باز نمی گردیم. به قول مولانا: خام بودم پخته شدم ،دولت عشق آمد و پاینده شدم. گرچه سالهاست هیپنوتیزم در جهان با نام های گونا گون به کار گرفته شده اما در دهه های اخیر با بکار گیری این علم در پزشکی، بین عموم نیز جایگاه خاصی پیدا نموده است وبسیاری از افراد با یاد گیری فنون و مهارت های این علم به موفقیت های زیادی دست یافته اند. 
 
 هیپنوتیزم (خوابگری) و هیپنوتیزم درمانی، سالهای سال است که برای مردم چیزی شگفتآور است. برخی از مردم بر این باورند که هیپنوتیزم مانند جادو و طلسم است و هیپنوتیزور یا هیپنوتیزم کننده انرژی ماوراء طبیعی دارد. همین باورهای نادرست دربارهی هیپنوتیزم باعث شده است که خیلی ها مردم ناآگاه را فریب دهند. هیپنوتیزم چیست؟ هیپنوتیزم یا خوابگری فرآیندی علمی است که به کمک آن سطح هوشیاری و آگاهی انسان گستردهتر و عمیقتر میشود و توجه و تمرکز افزایش مییابد. در این حالت فردی که هیپنوتیزم شده است میتواند به بخش ناهوشیار (ناهشیار) دسترسی داشته باشد. بر پایهی این تعریف هیپنوتیزم یک سرگرمی یا عمل ماوراء طبیعی یا جادو نیست. هیپنوتیزم تکنیکی برای تمرکز حواس، با بهرهگیری از روشهای علمی اثباتشده است و میتواند به انسان در دستیابی به ضمیر ناخودآگاهش کمک کند. هیپنوتیزم یکی از شیوههای کار روانشناس است و بر پایهی اصول روانشناسی انجام میشود. کسی که هیپنوتیزم را انجام میدهد باید دارای گواهینامهی علمی هیپنوتیزم باشد. انجام هیپنوتیزم بدون داشتن مهارت و گواهینامهی علمی، کاری غیرقانونی و غیراخلاقی است. هیپنوتیزم ویژهی انسان نیست بلکه حیوانات را نیز میتوان هیپنوتیزم کرد! انواع هیپنوتیزم هیپنوتیزم به دو گونهی خود هیپنوتیزم و دگر هیپنوتیزم بخشبندی میشود. همانگونه که از نام این دو شاخه پیداست خودهیپنوتیزم به دست خود فرد و دگر هیپنوتیزم به دست کسی دیگر انجام میشود. انجام هیپنوتیزم در هر دو گونه، نیازمند آگاهی و دانش است و اگر به درستی انجام نشود میتواند تاثیرات منفی روانی و عصبی به دنبال داشته باشد. 
 هر انسانی در وجودش دارای ضمیری است. که خود آگاه و یا نا خود آگاه نامیده میشود. هیپنوتیزم به انسان کمک میکند که کنترل بر ضمیر خود داشته باشد . 
 روش و مراحل هیپنوتیزم هیپنوتیزم به روشهای گوناگونی انجام میشود و مراحل هر روش تفاوتهایی با هم دارند .برخی از تکنیکها با چشمان باز و برخی دیگر با چشمان بسته انجام میشوند. به طور کلی هیپنوتیزم چند مرحله دارد: ۱- پذیرش ۲- تمرکز ۳- تلقین ۴- انجام فرآیند ۵- بازگشت ۱- پذیرش: نخستین گام برای انجام هیپنوتیزم این است که فرد بخواهد هیپنوتیزم شود چون هیپنوتیزم فرآیندی نیست که به زور انجام شود. اگر کسی نخواهد هیپنوتیزم شود یا با هیپنوتراپیست (هیپنوتیزم کننده) همکاری نکند هیپنوتیزم نخواهد شد. خوب است بدانید که برخی پذیرش هیپنوتیزم در انسانهای گوناگون به یک اندازه نیست و برخی از افراد هیپنوتیزم پذیر نیستند. ۲- تمرکز: تمرکز کردن و آرامسازی ذهن بسیار مهم است اگر کسی که میخواهد هیپنوتیزم شود نتواند تمرکز کند فرآیند هیپنوتیزم با چالش روبهرو میشود و انجام هیپنوتیزم شکست خواهد خورد. برای آرامش و تمرکز از فرد خواسته میشود بدنش را در شرایط آرام و ریلکس قرار دهد. میتواند دراز بکشد یا بنشیند. تنفسش را عمیق و منظم کند. ماهیچههایش را شل و تمرکز کند. فکر خود را آرام کند و به خود تلقین کند که میخواهد بخوابد. ۳- تلقین: تلقین را میتوان محرکی نامید که به انجام فرآیند هیپنوتیزم کمک میکند و فرد را در شرایط خواب عصبی قرار میدهد. تلقین و محرکها میتواند دیداری یا شنیداری باشند. یکی از نمونههای محرک دیداری برای تلقین، شمع است. از فرد خواسته شود به نور یک شمع نگاه کند. برای محرک شنیداری میتوان از گوش دادن به صدای تیک تاک ساعت یاد کرد. هیپنوتیزور در فرآیند تلقین دادن، فرد را به آرامش فرا میخواند و در تلقینهایش فرد را به خوابیدن تشویق میکند. پس از تلقین از او میپرسد که آیا به خواب رفته است؟ یادآوری میکنم که این خواب یک خواب طبیعی نیست و با خوابیدن معمولی متفاوت است. ۴- انجام فرآیند هیپنوتیزم: در این هنگام فرد هیپنوتیزم شده است و میتوان از او پرسشهایی کرد که در شرایط معمولی توان پاسخگویی به آنها را ندارد. همانگونه که گفتم هنگامی که کسی هیپنوتیزم میشود میتواند به سطوح عمیقتر هوشیاری و نیز ناخودآگاه ذهنش دسترسی داشته باشد. هیپنوتراپیستها در این هنگام به درمان کسی که هیپنوتیزم شده است میپردازند. ۵- بازگشت: پس از انجام هیپنوتیزم باید کسی که هیپنوتیزم شده است را بار دیگر به کمک تلقینهای دیداری و شنیداری به شرایط طبیعی بازگرداند. و از حالت هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی بیرون آورد. از این مختصر که بگذریم می توانیم به بحث اصلی خود برسیم که بیایم بجای آنکه اجازه بدهیم شخص دیگری ما را هیپنوتیزم کند خود مان را هیپنوتیزم کنیم و با روش سادای که در ادامه خواهیم آموخت مشکلات مختلفی که مارا احاطه نموده را تا مقدارزیادی کاهش دهیم . بیش از 85% از بیماری های مختلف مانند سرطان ،ام اس ، بیماری های قلبی و عروقی ، تنفسی و حتی اعصاب و روان را بدون استفاده از دارو و تنها از راه تمرکز و هیپنو تیزم می توانیم در مان کنیم و با این روش ،اعتیاد ، اختلالات جنسی ، اختلالات بی خوابی ، استرس ها ی شدید خود مان را درمان نمائیم. تنها باید بخواهیم و در ضمیر نا خود آگاهمان به آن ها فر مان دهیم که به فرمان ما در بیایند و تصویری واضح و درست از آنچه می خواهیم را برای خودمان ترسیم کنیم. اگر ثروت و مقام آرزوی ماست باید خود را در آن شرایط به روشنی ببینم همانطور که در بیشتر مواقع خود را مستأصل و گرفتار فرض می کنیم و می گوئیم این شانس ما است و ما گرفتار هستیم و هرگز وضع ما تغییر نمی کند . روانشناسان بزرگ مانند فروید می گویند شخصیت انسان بین پنج تا هفت سالگی شکل می گیرد ، که کاملا ً درست است؛ اما نکته قابل توجه این است وقتی انسان در هر سنی بیمار میشود برای درمان اقدام میکند و وقتی می فهمد که برای بهبود باید چه کار هایی را انجام دهد سعی می کند تا قدم به قدم آنچه پزشک معالج گفته را رعایت کند و این در واقع تغییر شرایط است و گامی برای بهبود. نمی توان فرض بر اینکه در یک خانواده ضعیف اجتماعی بدینا آمده و یا امکانات مناسبی را برای تغییر زندگی ندارد به آنچه هست تن بدهد، اینجا باید بر روی خودش کار را شروع کند و تغییرا ت را بخواهد مسیر روشن را ببیند و در مسیر درست گام بردارد . اندیشیدن و تصمیم گرفتن همان مراحل اصلی موفقیت در زندگی است. ۱- پذیرش ۲- تمرکز ۳- تلقین ۴- انجام فرآیند 
 خیلی ها حاضر به تغییر نیستند، برای نمونه شنیده اید میگویند آقای x هنوز بد دهن است و از کلمات زشت بعد از گذشت 30 سال استفاده می کند و یا او شخص بسیار خوشرویی است و علی رغم تمام مشکلاتی که بر سرش آمده هنوز می خندد و شاد است! این شخص نتوانسته بر الگوی شخصیتی منفی خود غلبه کند . بیشتر ما الگو های منفی زیادی داریم که مهمترین آن ها انتقاد نا پذیری ما است و اگر اشتباهی می کنیم بدون شک یا دنبال مقصر هستیم و یا به هر شکل دلایلی را برای رفع اتهام از خودمان مطرح می کنیم ! متأسفانه همین رفتارهای ما در روابط اجتماعی و بخصوص خانوادگی مان باعث آزار دیگران از جمله عزیزانمان می شود و گاه در یک رابطه زنا شویی حتی منجر به جدایی می گردد. درجه تحمل دیگران نیز حد و اندازه ای دارد، جالب است بدانید در یک تحقیق دانشگاهی بین صد زن متأهل94نفر از آنها از زندگی مشترکشان ناراضی بودند و می گفتند اگر فرصت ازدواج داشتند با همسر فعلیشان ازدواج نمی کردند .و یا با مردی که خصوصیات همسرشان را دارد زیر یک سقف نمی رفتند! اگر کمی روی خودمان کار کنیم و بهتر بر ضمیر نا خود آگاهمان تسلط یابیم می توانیم بیشتر موارد و مشکلاتمان را مرتفع سازیم ،ما باید بدانیم که بدنیا آمده ایم که کامل و پخته شویم و انسانیّت را در وجودمان به تبلور برسانیم. به قول حافظ : آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست عالمی دیگر بباید آدم دیگر شاید اگر ساده تر بخواهیم توضیح دهیم "هر از چندی باید ویندوز مان را بروز رسانی کنیم تا درآیورهایمان بهتر به کار خود ادامه دهند ". بد نیست بدانیم در مغز ما بیش از 30 میلیارد سلول مشغول به کار و تلاش است که اگر بخواهیم هر کدام را به عنوان یک کارخانه در نظر بگیریم با توجه به گستردگی فعالیتش زمینی به اندازه ده کیلومتر مربع فضا نیاز دارد . باید بپذیریم که هر چه بخواهیم در وجود خود مان مهیا است و کافیست به خویشتن خویش رجوع کنیم و بگوئیم : هر کسی کو دور ماند از اصل خویش روزگاری باز جوید وصل خویش و بدانیم چیزی نیست که در وجود ما نباشد:به قول حافظ : سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وآنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد کافیست کمی برای خودمان بیشتر وقت بگذاریم لااقل هفته ای دو بار ده تا بیست دقیقه در خود فرو برویم وخویشتن خویش را ریکاوری کنیم و به باز سازی خویشتن خود بپردازیم. اگر تا کنون شخصی سالم و درستکار و انسان بوده ایم و بر خلاف خیلی ها صاحب مال و منال نشده ایم ، دست از تحقیر و تخریب خود مان برداریم و بپذیریم که اولاً زین پس می تونیم با تقویت ضمیر خود آگاهمان به آنچه می خواهیم دست یابیم و در ثانی وجدانی راحت داشته و داریم!ما تلاشمان را برای داشتن یک زندگی خوب نموده ایم و نباید شرمسار باشیم،ژان ژاک روسو میگوید: بی گناه حقیقی ،هر گز شرمسار نیست و توماس ادیسون جمله زیبایی دارد که معنای واقعی تلاش و پشتکار را بیان میکند : بزرگترین ضعف ما تسلیم است، دقیق تر ین راه برای موفقیّت ، آن است که همیشه فقط یک بار دیگر امتحان کنید. باید فکر مثبت داشت و از داشتن افکار منفی بخصوص در حق دیگران پرهیز کرد ،چرا که برخلاف باورمان آن چه در حق دیگران می طلبیم بیشتر و زود تر نصیب خودمان می شود اگر آرزوی گرفتاری برای او باشد!خودمان گرفتار می شویم و اگر موفقیّت و پیروزی و سلامت، زود تر به خود مان خواهد رسید ! سعی کنیم با کتاب خواندن ، شرکت در سمینارها ، مجالس و شنیدن برنامه های خوب به اندوخته هایمان بیشتر بیفزائیم و یادمان باشد که این اندوخته ها وقتی افزوده خواهد شد که به دیگران بیاموزیم در این اندیشه باشیم که این موضوع جدید را به دوستانمان انتقال دهیم تا وضع زندگی و کسب و کارش بهبود یابد و یا این جزوه را برای دوستمان ببریم تا او نیز به کار گیرد ، یک پیام ارزشمند را به دوستان خود بفرستیم و دعا کنیم او موفق شود باور داشته باشیم وقتی به موفقیت دوست ، همشهری ، هم وطن و یا انسانی در دورترین نقطه این کره خاکی می اندیشیم بازگشت بهتری برای خود ما به همراه خواهد داشت و زیبایی های زندگی بیشتر میشود ،در اندیشه مان همیشه نور و روشنایی را ببینم . اگر زمان خروج از منزل اتومبیلمان خراب شد و یا در ترافیک گیر کردیم و یا به هر دلیل ناچار شدیم کمی از سرعت مان بکاهیم شاکر خدا باشیم و بدانیم که قرار بوده اتفاق ناگواری برایمان پیش بیاید و همان افکار زیبا و خوب جان و مالمان را حفظ نموده است. راهکار عملی: بهتراست که بنشینیم و یا دراز بکشیم و چشمانمان را ببندیم و مردمک چشم ها را به سمت پیشانی هدایت کنیم و سعی نمائیم مرکز پیشانی را ببینیم وآرام به این بیندیشیم که میتوانیم بهتر ازآنچه که هستیم باشیم .ما میتوانیم مشکلات را حل کنیم و هیچ کس نیست که بتواند برای ما مشکلی ایجاد کند و...هرچه چیز های خوب، دوست داریم را در نظر بگیریم و تصاویر زیبا را ببینیم ، اگر اتومبیل خوبی می خواهیم خود را در آن ببینیم اگر خانه می خواهیم خود را در آن ببینم برویم داخل آشپزخانه در یخچال را باز کنیم و از اینکه این همه نعمت در آن است از خدا متشکر باشیم و... باور داشته باشیم که همه ی آنچه می خواهیم به زودی خواهیم داشت ،نفس عمیق بکشیم و باور داشته باشیم که دیگر هیچ بیماری دروجود مان نیست و ما جوانی هستیم سراسر نشاط و سلامتی . گاهی وقتها بد نیست از طبیعت و حیوانات بیاموزم، مانند عقاب که در قفس گرفتار شده حتی اگر میله هایش از طلا باشد باز آن را گاز می گیرد وچه زیبا حافظ می گوید: مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم بدانیم که قرارنیست همیشه ما گرفتار و بدبخت بمانیم و اگر به کتاب آسمانی مان اعتقاد داریم خدا وند می فرماید : اِنَ مَعَ العُسرِ یُسری یا بهتر بگویم پاین شب سیه سپیداست ذهنت را آزاد کن تا شادابی به سراغت بیاید ،گرفتاری بوده هست و خواهد بود اما امروز، دیگر نخواهد بود و تبدیل می شود به دیروز ،باور کن : امروز همان فر دایی است که نگرانش بودی و فردا ی دیروزت یک خاطره می شود! در حال ،زندگی کن ولی در ذهنت فردایی بهتر را ببین و بساز و حتماً مرا دعا کن . ارادتمند جعفر صابری 
  [ چهارشنبه سوم بهمن ۱۳۹۷ ]  [ 12:3 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  | ||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||