دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

زشوخی بپرهیز ای باخرد

دوستی داشتم که برداشت درستی از شوخی ، روابط عمومی و خوش برخوردی با مردم را نداشت و فکر میکرد رک بودن شوخ بودن و بی رو دروایسی هر طور دلش میخواهد با مردم برخورد کند یعنی مردمی بودن و بسیار راحت بود هر طور که دوست داشت صحبت میکرد و کمتر مراعات دیگران را می نمود ،بار ها در لفافه و مودبانه برای ایشان توضیح دادم که بد نیست مراعات حال دیگران را بنماید و در جمع با گوشی تلفنش بلند بلند صحبت نکند و دیگران را از بیانات خود و دوستانش بهره مند نسازد ولی او همچنان کارهای خود را انجام میداد و توجه ای هم به نصایح ما نمی بود ،من هم کار را سپردم به زمان تا خودش بالاخره به او آموزش لازم را بیاموزد چرا که بشدت اعتقاد دارم اینگونه موارد دیر یا زود بر فرد ثابت خواهد شد که کارش غلط است!

بیان هر مطلبی در هر مکانی شایسته و بایسته نیست و حتی در فضای خانواده باید بیش از هر جای دیگری مواظب حرفهایمان باشیم گاهی یک شوخی نامناسب با همسر یا فرزندمان که فکر میکنیم فقط یک شوخی است سالها او را از ما میرنجاند ، دوست داشتن و صمیمیت بیان هر مطلبی که به ذهنمان میرسد نیست !

دانستن فرهنگ و آداب هر منطقه به خصوص کشور عزیزمان لازم است تا با رسوم مردم آشنا باشیم که ناخواسته رفتار و گفتاری بر خلاف آداب و فرهنگ آن منطقه از خود نشان ندهیم.

یا حق

جعفر صابری

[ جمعه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 20:7 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

شبه آدم

نه اینکه هر موجودی شبیه آدم دیدم فکر کنیم آدم است!

بیشک خطای از دیدگان ما است!

راه میرود و میبیند و گاهی چون ما میخندد و حتی عاشق میشود !

اما او انسان نیست !درک و شعور وعرفت ندارد !میخورد میخوابد کار میکند عاشق میشود بچه دار میشود اما آدم نیست !او شبه آدم یا چیزی شبیه آدم است و تشخیص این چنین موجوداتی بسیار دشوار است و بدون چشم و دل مصلح گاه غیر ممکن میشود !

باور ندارید ؟به اطرافتان خوب نگاه کنید و یا اگر شجاعت کافی دارید کمی به خودتان بنگرید !

آخرین حس انسان دوستانه شما به چه زمانی برمیگردد چقدر به دیگران و حقوق انسانیشان توجه داشته اید !

چند سال است ازدواج کردید ،آیا صاحب خانه هستید ؟اگر برای همسرتان بیماری و یا مشکلی پیش بیاید که برای تهیه مخارجش ناجار باشید خانه ای را که به نامتان است بفروشید و میدانید که با این تورم کشور دیگر هیچ وقت توان خرید خانه را نخواهید داشت و شاید هم همسرتان خوب نشود چقدر راحت خانه را میفروشید؟!

اگر همستان بدلیلی ناتوانی جسمنی برایش حاصل شود و اگر زن باشد نتواند وظایف زن بودنش را و اگر مرد باشد وظایف مرد بودنش را انجام دهد چقدر تحمل میکنید ؟

اگر جوان باشید و زیبا و شرایطش را برای جدایی داشته باشید چقدر تن به مندن میدهید و پابند زندگی مشترکتان خواهید بود؟

لازم نیست به خودتان فشار نیاورید و اسرار کنید که می مانید و میسازید !

امیدوارم همیشه تندرست باشید و در کنار خانواده شاد و سلامت اما چرا وقتی همه این نعمت ها را دارید و سلامت هستید فراموش میکنید که روزگاری سوگند خورده بودید وفادار به همسرتان و کانون خانواده باشید و امروز با لجاجت و سخت گیری نه تنها اسرار به طلاق دارید بلکه همه چیز را نیز می خواهید نابود کنید و از حقیقت زندگی فرار می کنید اگر کسی هم به شما بگوید کمی دقت و صبر داشته باشید راحت می گوید زندگی من است و به تو مربوط نمی شود و لازم نیست در زندگی من دخالت کنید !

تنها در دلتان سخن آنکه رفتارت را تایید می کند می نشیند و نمی اندیشی که آدم هستی و طرفت نیز شاید آد باشد و حقی برای شنیدن حرف ش و گفتن حرف قائل نیستی !

چرا وقتی کسی را میبینی که مطابق میلت رفتار نمی کند به او فرصت نمیدهی و صبر میکند تا لااقل از خودش دفاع کند !

سالهاست که بیشتر ما آدم نما شدیم و تنها بخشی از حالات و رفتار آدم ها را در خود حفظ نموداهایم و بخش های دیگر را کاملاً به فراموشی سپرده ایم؟

چرا فا بیان این که دنیا دوروز است و باید شاد بود و زندگی کرد و کی آن طرف ر دیده و باید در لحظه زندگی نمود و اگر بد بود ولش کن خودت باش و خلاصه کلام مطالبی از این دسته فراموش کنیم که ما انسان هستیم و قرار بود اشرف مخلوقات باشیم نه طابع حیوانات !

نه اینکه اسیر و افسرده باشیم نشان انسانیت است بلکه تلاش برای آدم بودن ملاک است !

امیدوارم متوجه باشید که تفاوت انسان با انسان و آدم با آدم بسیار است ، تلافی و لجبازی و خیانت و کار هایی از این دست را قبل از انجام دادن خوب بسنجیم و در مقابل آینه به خود بنگریم همین!

سخن آخر:

به آدمهای خوب و مهربان زخم نزنید ، آدمهای مهربان در مقابل خوبیهای یکطرفه هرگز احساس حماقت نمی کنند.

چون خوب بودن برای آنها عادت شده ،

آدم های مهربان از سراحتیاجشان مهربان نیستند ، آنها دنیا را کوچکتر از آن می بینند که بدی کنند.

آدمهای مهربان خود انتخاب کرده‌اند ، که نبینند ، نشنوند و به به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند.

هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان است ، سکوتشان را به پای بی عیب بی عیب بودن خود نگذارید.

همیشه مهربان باشید با مهربانان.

یا حق

جعفر صابری

آن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند

اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می‌کنند

شعر گرگ درون فریدون مشیری

شعر : فریدون مشیری

گفت دانایی که:
گرگی خیره سر،
هست پنهان
در نهاد هر بشر!

لاجرم جاری است
پیکاری سترگ
روز و شب،
مابین این انسان و گرگ

زور بازو
چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند
چاره چیست

ای بسا
انسان رنجور پریش
سخت پیچیده
گلوی گرگ خویش

وی بسا
زور آفرین مرد دلیر
هست در
چنگال گرگ خود اسیر

هر که گرگش را
در اندازد به خاک
رفته رفته
می شود انسان پاک

و آن که با گرگش
مدارا می کند
خلق و خوی گرگ
پیدا می کند

در جوانی
جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ
گردد با تو پیر

روز پیری، گر که باشی
هم چو شیر
ناتوانی در مصاف
گرگ پیر

مردمان گر یکدگر را
می درند
گرگ هاشان
رهنما و رهبرند

اینکه انسان هست
این سان دردمند
گرگ ها
فرمانروایی می کنند

وآن ستمکاران
که با هم محرم اند
گرگ هاشان
آشنایان هم اند

گرگ ها همراه و
انسان ها غریب
با که باید گفت
این حال عجیب؟


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 22:5 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

بنام خدای بخشنده مهربان

قیچی باغبانی

کمتر کسی هست که جهان پهلوان تختی را نشناسد و نام این پهلوان نه تنها در ایران بلکه خارج از ایران نیز زبانزد است حتی در به نشان مردانگیش در کشتی مجسمه ای با یک دست ساخته اند که داستان کشتی گفتنش را با رقیبی که دستش آسیب دیده بود نشان میدهد .وقتی جهان پهلوان در یکی از مسابقات نمیتواند مدال طلا بگیرد در گوشه تشک می ایستد و اشک میریزد دوستانش به او دلداری میدهند و او میگوید من نان و برنج این ملت را خوردم تا مدال طلا برایشان بگیرم شرمنده نان و نمک شکن هستم !

در بازگشت از سفرش تنها یک قیچی باغبانی میخرد ،گرچه ملت وعاشقان تختی از جان برایش مایه گذاشتم ولی تختی شرمنده ملت بود!

سالها پیش پدرم از ماموریت زاهدان بازگشته بود من خیلی خوشحال بودم وقتی رسیدم خونه مثل تموم کودکان به دنبال سوغاتی بودم اما با کمال تعجب دیدم تنها سوغات سفر پدرم یک چاقوی نان بری است !من تعجب کرده بودم و مادرم وقتی حال مرا دید لبش را گاز گرفت به معنای اینکه چیزی نگو!

خیلی زود فهمیدم که پدرم یکی از سربازان را که به زور گرفته بودن تا به خدمت ببرند به دلیل اسرار و خواهش مادر پیرش را شنیده و تمام پولش را برای برگشت آن سرباز به او داده و برای این کارش هم توبیخ شده بود !

مرحوم پدر از این کار ها زیاد میکرد و نتیجه همین کارهایش بود که ما را تبعید کردن بگذریم شرم و خجالت پدرم آن روز و دلگرمی مادرم سالهاست در ذهن من است و وقتی خاطره جهان پهلوان تختی را شنیدم با شرایط این روز های مردان سرزمینم مطابقت دادم مردانی که برای مردانگیشان شرمنده خانواده هایشان هستن و دوستی میگفت :میشود از راهای زیادی پول دراورد و من فقط نگاهش کردم و گفتم : برادر من از مردانگی و انسانیت میگویم وگرنه از نامرد جماعت هر کاری برمی آید!

ای کاش آنکه می فهمید و مسئولیتی داشت مانند این گونه مردان شرمنده می شد و شرم می کرد !

سخن آخر :

دو کار از دو کس برنیاید

مردی از نامرد و نامردی زمرد!

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ پنجشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 22:1 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب