| دکترجعفر صابری بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها  | ||
| 
 
 
 ما برای هیچکس رفیق نیم راه نشدیم ،اونا جایی رسیدن که براشون خوب بود پیاده بشن ... موضوعات مرتبط: مطلب  [ چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 19:24 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 حضور دکتر جعفر صابری در انجمن هنر مندان خود آموخته مجلس شعر خواهی شاعران خود آموخته و اهدای گواهینامه محیط زیست به جناب مهندس علی عزتی میدر انجمن عصر روز سه شنبه بیست و هفتم تیر ماه 1402 
 
 
 موضوعات مرتبط: گزارش  [ چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:43 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 حضور دکتر جعفر صابری در نمایشگاه هنری هنر مندان و از جمله آقای سجاد زاره وند پور در نمایشگاه جمعه 23تیر ماه 1402 موضوعات مرتبط: تصویر  [ چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:39 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 حضور دکتر جعفر صابری در روز بازگشای کافه رگبار با حضور دوستان یعقوب کهربای و مهر بانو ،آهو علی آبادی و استاد مهدی علی آبادی و خانم دکتر خدا خواه 
 
 حضور دوست و استاد عزیز مهر بانو مقدم در کافه رگبار موضوعات مرتبط: تصویر  [ چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:37 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 حضور دکتر جعفر صابری در کافه رگبار جای برای فر هیختگان و اهل فر هنگ و هنر یکشنبه بیست و پنجم تیر ماه موضوعات مرتبط: تصویر  [ دوشنبه بیست و ششم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 10:20 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مراسم تشییع پیکر و خاکسپاری ر. اعتمادی در بهشت زهرای تهران برگزار شد. به گزارش ایسنا، مراسم تشییع و خاکسپاری ر. عتمادی، نویسنده کتابهای پرفروش و عامهپسند امروز (پنجشنبه، ۲۲ تیرماه) با حضور خانواده و ناشرش در بهشت زهرا برگزار و پیکر او در قطعه نامآوران به خاک سپرده شد. مهدی رحیمی، مدیر نشر شادان در این مراسم، درباره آثار، فعالیتهای ر. اعتمادی و روابط دوستانهاش سخن گفت. رجبعلی اعتمادی زاده ۳۰ بهمن ۱۳۱۲ در شهر لار استان فارس مشهور به ر. اعتمادی نویسنده و روزنامهنگاری بود که بهخاطر نوشتن رمانهای عامهپسند و پرفروش عاشقانه شهرت دارد. او روز ۲۱ تیرماه در منزلش در ۹۰ سالگی از دنیا رفت. «دختر خوشگل دانشکده من»، «تویست داغم کن»، «گور پریا»، «برای که آواز بخوانم»، «خوب من»، «ساکن محله غم» (۱۳۴۳ توقیف شد)، «دیروز من دیروز تو»، «شاهین خبرنگار حوادث»، «شاهین در دام جاسوسان»، «شب ایرانی»، «کفشهای غمگین عشق»، «شوک پاریسی»، «یک لحظه روی پل»، «باربی»، «چشمها»، «آخرین ایستگاه شب»، «بازی عشق»، «جسور - زیبا ولی شیطان»، «اتوبوس آبی»، «بازی عشق»، «خانه سبز عسل»، «شاهد در آسمان»، «چهل درجه زیر شب»، «روزهای سخت بارانی»، «آبی عشق»، «هشت دقیقه تا برهوت»، «گل بانو»، «دختر شاه پریان»، «گل تی تی»، «عالیجناب عشق»، «هزار و یک شب عشق»، «نسل عاشقان»، «هفت آسمان عشق»، «رنگ سرخ عشق»، «گنجشکهای غم» و «بازی عشق» از آثار منتشرشده او هستند. دکتر جعفر صابری در مجلس ختم زند یاد استاد ر- اعتمادی شنبه بیست و چهارم تیر ماه 1402 باشگاه راه آهن 
 
 ر. اعتمادی۱ زبان 
 
 ابزارها 
 این مقاله در معرض ویرایشهای متعددی قرار دارد چراکه دربارهٔ یک فرد تازهدرگذشته است. اطلاعاتی همچون شرایط مرگ و رویدادهای پیرامون آن میتوانند با بهروزرسانی منابع در لحظه تغییر کنند. گزارشهای خبری اولیه ممکن است نامعتبر باشند و آخرین بهروزرسانیهای این مقاله شاید همهٔ رویدادها دربارهٔ این فرد را بازتاب ندهند. از کمک شما در ویرایش این مقاله استقبال میکنیم اما در نظر داشته باشید بهروزرسانیهایی که به منابع معتبر ارجاع ندهند حذف خواهند شد. همچنین میتوانید در صفحهٔ بحث مقاله تغییرات موردنظر خود را به بحث بگذارید. رجبعلی اعتمادی زادهٔ۳۰ بهمن ۱۳۱۲ درگذشت۲۱ تیر ۱۴۰۲ (۸۹ سال) محل زندگی تهران ملیت ایرانی دیگر نامهار. اعتمادی سبکداستانی عشقی عرفانی همسر(ها)مجرد فرزنداندو رجبعلی اعتمادی (۳۰ بهمن ۱۳۱۲ – ۲۱ تیر ۱۴۰۲) مشهور به ر. اعتمادی نویسنده، رماننویس و روزنامهنگار معاصر ایرانی بود. وی به خاطر نوشتن رمانهای عامهپسند شهرت دارد.[۱][۲] زندگینامه[ویرایش]رجبعلی اعتمادی در سال ۱۳۱۲ در شهر لار در استان فارس به دنیا آمد.[۳] در سال ۱۳۳۵ پس از اتمام دوره سربازی، در آزمون آموزشی روزنامه اطلاعات شرکت کرد و به عنوان نفر ششم وارد روزنامه اطلاعات شد.[۴] اعتمادی بنیانگذار و سردبیر اولین مجله با مخاطب ویژه نسل جوان ایران بود. مجله جوانان از نشریات مؤسسه اطلاعات در سالهای دهه چهل و پنجاه با سردبیری اعتمادی (۱۳۴۵–۱۳۵۹) به یکی از پرفروشترین مجلات ایران تبدیل شد که فراتر از مرزهای ایران حتی در دیگر کشورهای فارسیزبان همانند افغانستان و تاجیکستان هوادار داشت.[۵] او بیشتر کتابهایش را با نام مستعار ر. اعتمادی به چاپ رساندهاست. او بیشتر اشتهار ادبیاش را به خاطر سوژههای داستانهای خود دارد.[۶] ر. اعتمادی یکی از معدود رمان نویسان معاصر ایرانی است که چندین نسل جوان ایران علیرغم همه محدودیتهای چاپ کتابهایش، بسیاری از کتابهای او را خواندهاند و میشناسند. اعتمادی از اواخر دهه پنجاه تا اواخر دهه هفتاد نمیتوانست با نام واقعی خود کارهایش را به چاپ برساند اما کپیهای غیرمجاز کارهایش جزو محصولات پرفروش دستفروشهای حوالی میدان انقلاب بود.[۷] آثار[ویرایش]۲۸ کتاب اعتمادی چاپ شدهاند که ۱۸ تای آنها قبل از چاپ به صورت پاورقی هفتگی در مجله اطلاعات هفتگی و جوانان منتشر میشدند. به گفته نویسنده همگی رمانهایش بر پایه شخصیتهای واقعی شکل گرفتهاند.[۸] به عنوان نمونه ماجرای شهرزاد شخصیت و داستان کتاب شب ایرانی اعتمادی از خبری که در روزنامه بیلد آلمان منتشر شد الهام گرفته شدهاست.[۹] رمان عالیجناب عشق او که سال ۱۳۸۱[۱۰] اولین بار توسط نشر شادان به چاپ رسید در سال ۱۳۹۱ برای پانزدهمین بار تجدید چاپ شد.[۱۱] سبک آثار[ویرایش]سبک داستانهای اعتمادی عشقی، اجتماعی و عرفانی است. اگر چه منتقدان آثار وی را در زمره رمانهای عامه پسند قلمداد میکنند ولی خود اعتمادی بر این باور است که محبوبیت یک اثر بین همه قشرها جامعه به تنهایی دلیلی کافی برای چنین طبقهبندی ای نمیباشد، کما اینکه دیوان حافظ علیرغم محبوبیتش در چنین گروهی جای ندارد.[۱۲] گفت و گو با روزنامه همدلی[ویرایش]ر. اعتمادی پس از سالها در آذر ماه سال ۱۳۹۶ گفت و گویی بلند با روزنامه همدلی داشت. این گفتوگو انعکاس گستردهای داشت و روزنامه همدلی با عنوان «نخستین ممنوع القلم بودم» آن را در صفحه اول خود منتشر کرد. اعتمادی نظرات خودش دربارهٔ مذهب، ساختار مؤسسه اطلاعات، جامعه فرهنگی و ضدفرهنگی را برای نخستین بار بیان کرد. او همچنین گفت که نخستین ممنوع القلم بعد از انقلاب بودهاست. این گفت و گو در سه صفحه منتشر شد. اعتمادی در جایی از این گفت و گو از دیدارش با مکارم شیرازی سخن گفت که رمان «تویست داغم کن» را خوانده بوده. اعتمادی در گفت و گو اشاره داشت که ایشان بعدها تغییر فرم دادهاست. او همچنین از سه ماه حضورش در شهر نو صحبت کرد؛ که منجر به نوشتن کتاب «ساکن محلۀ غم» شد. اعتمادی در این گفت و گو تأکید داشتهاست که قبل از انقلاب با مذهب همزیستی مسالمت آمیز داشته و اصلاً فکر نمیکردهاست که روزی مذهب جلوی نشر کتابهایش را بگیرد.[۱۳][۱۴] 
 موضوعات مرتبط: گزارش  [ شنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 22:2 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ شنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 21:54 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 
 
 
 
 
 نمایشگاه و مراسم اختتامیه سومین جشنواره صنعت و بسته بندی در دانشگاه علم و هنر تهران چهارشنهب بیست و یکم تیر ماه 1402 موضوعات مرتبط: گزارش  [ جمعه بیست و سوم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 13:29 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ جمعه بیست و سوم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 13:27 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ جمعه بیست و سوم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 13:17 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 21:7 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 21:6 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
  [ سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 21:2 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  این مقاله در نهم اسفند ماه 1387 به مناسبت کشتار شیمیایی مردم سردشت و حلبچه نوشته و در هفته نامه همسر به چاپ رسیده بود و به مناسبت هفت تیر ماه 1366 سالگرد این فاجه در سردشت دباره در سایت شخصی دکتر جعفر صابری قرار گرفته است. تقدیم به روح شهید تازه از دست رفته خیر محترم حاج حسن واحدی که یکی از جانباز شیمیایی سردشت بود . بنام نامي حق خداوند 
 شمیمیه شمیمه فقط يك نام نيست . شمیمه يك سند است .سندي از برگ تاريخ براي انسانها. شمیمه را نمي شود نگاه داشت و چون يك بناي تاريخي به معرض نمايش گذارد .شمیمه مظلوميت يك قوم نيست بلكه واقعيت يك برح از تاريخ است . گرچه شمیمه در حال حاضر مي تواند حركت كند اما خيلي زود او نيز از حركت وامي ماند و چون برگ ها و اسناد ديگر تاريخي اين ملت به خاك سپرده مي شود . هولوكاست يك واقعيت تاريخي ،است كه پس از سالها هزاران مدعي دارد . اما شمیمه و شمیمه ها هيچ يا ري ندارند . آيا مگر نه اين است كه در طول هشت سال دفاع مقدس بيشترين شهيد ،جانباز و آواره را مردم مرزنشين كرد ما دادن. آيا زنان و كودكان و سالمندان مرز نشين كرد نبودند كه سالهاي دفاع مقدس ماندن و با رزمندگان کشورشان يكي شدند و جنگيدن. گرچه با كمال تعجب پس از هجوم آمريكاييان به عراق اعلام شد كه هيچ اثري از توليد سلاح كشتار جمعي در اين كشور وجود ندارد اما شمیمه يك از هزار سند است . اما واقعيت چيز ديگري است در زماني نه چندان دور همانطور كه صاحب اين قلم بارها گفته بطور كل جريان شيميائي و مجروحين آن فراموش مي شود گرچه خودش هم يكي از اين قربانيان است . اما وقتي دنيا چمين را نمي بيند منو امثال من كه ديگر جايي نداريم. وقتي روستاي محل سكونت شمیمه مورد حمله موشكهاي شيميايي عراق قرار گرفت او فقط شش ماه داشت بيست و پنجم فروردين هزارو سيصدو شصت و شش بود .مادر و خواهر شمیمه شهيد شدند چرا كه بي خبر از هم جا به پناهگاه گریخته بودند تا از بمباران در عمان بمانند.بوي سير همجا مي آمد و شمیمه شش ماه را وقتي به بيمارستان رساندن بدنش همچون ديگر اهالي روستا پور بود از تاول و نشانه هايي از سوختگي گرچه عكس او چون ديگران در كتابي به چاپ رسيد اما ماموران سازمان ملل تشخيس دادن اين مردم در جشني بزرگ همشان آتش بازي كرده اند و اين سوختگي نشاني از اين آتش بازي است . در اخبار آمده كه غزه زیر آتش اسرائیل است . در اخبار آمده دفتر مدافعان حقوق بشر در تهران پلمپ شده .در اخبار آمده براي خانمها عمل ساكشن بسيار خطرناك است . اما جااي از رفتن شمیمه به دادگاه هلند براي گفتن حرف هایش نيامد. شمیمه بدون وكيل و تنها رفته .و هيچ مدافع حقوق بشري از وکالت وي را نپذيرفته . شايد پول بليط هواپيماي را هم چون مصدق از خودش داده تا حقي را براي اين ملت زنده كند . تاريخ مي ماند مثل همين امامزاده ها كه سندي هستند . در قرآن كتاب آسماني كه ميليونها نفر به آن اعتقاد دارند سوراي هست كه در آن به حضرت محمد (ص) بشارت داده مي شود كه تو نه تنها ابتر و بي پشت نخواهي بود بلكه فرزندان تو بسيار خواهند بود .ما مسلمانان فرزندان آن رسول هستيم و امامزاده ها نشانهاي از صدق اين سوره قرآن .شمیمه هم چون آيات قرآن وجود دارد گرچه دنيا بگويد عراق سلاح كشتار جمعي نداشته و مردم ايران خودشان آتش بازي كرده اند و دستشان را سوزانده اند. 
 جعفر صابری 
 حضور دکتر جعفر صابری در محل اصابت اولین موشک شیمیایی در زمان جنگ در منطقه سردشت خرداد سال 1402 برای دیدن فیلم اینجا کلیک کنید مراسم یاد بود و بزرگداشت بم باران شیمیای در سردشت 
 مراسم یادمان فاجعه بمباران شیمیایی سردشت، روز شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۲، توسط انجمن همگرایی مواریث تمدن ایرانی و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی در سالن فردوسی خانه اندیشمندان تهران برگزار شد. موضوعات مرتبط: سر مقاله  [ سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 18:11 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 17:15 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 17:13 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 17:12 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 17:8 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ دوشنبه نوزدهم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 0:13 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
  [ جمعه شانزدهم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 21:49 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 شکسپیر در نمایشنامه شاه لیر داستان شاهی را مطرح میکند که سه فرزند دختر دارد و هر سه نزد پدر عزیز هستند اما شاه لیر دختر کوچک را بیشتر دوست دارد زمان تقسیم سرزمینش بین دختران با کمال تعجب کلماتی را از زبان دختر کوچک می شنود که توقع نداشت و برای همین او را ترد می کند ،و داستان وقتی قم ناک می شود که شاه لیر خیانت دختران بزرگ را می بیند ولی نمی خواهد به واقعیت اذعان نماید در این بین دلقک همراهش که نقش وجدان بیدار است بارها به او گوشزد میکنن که فریب این ظاهر بینی ها را نخور اما شاه لیر سمبل همه انسان های است که بیش از واقعیت به ظاهر دل میبندند و چه سرانجام شومی در چیش دارند مال و ثروت از دست میدهند اما درد دل شکسته چیز دیگری است که زخمش هرگز خوب نمی شود . عشق و دوست داشتن در باطنش حقیقتی است که اگر نتوان بیانش نمود و بالا تر از آن نتوان درکش نمود حبابی روی آب است و خوشا به حال آنان که خوب بیانش میکنند و صد هابار خوشتر آنکه درکش میکند نه در ظاهر بلکه در باتن و وجودشان .و این درک و شوهر فقط در گذشت زمان خودنمایی می کند ! انسان بشدت تمایل به شنیدن سخنانی دارد که برایش جذاب است و بیش از هر چیز افکار و رفتارش را تایید می کند او برایش نظر شما مهم نیست به دنبال این است که هم درد هم صحبت و رفیقی برای همراهی اندیشه هایش داشته باشد،بیشتر افرادی که درگیر دوستان نامناسب میشوند به همین درد دچار هستند و افراد ناباب از همین روش برای دوست یابی بهره می گیرند تایید رفتار و گفتار طرف مقابل. بدون شک اگر ما انتقال و یا نصیحت پیشه گیریم به نتیجه نمی رسیم و حتی طرف مقابل را در بعضی شرایط از دست میدهیم منطق وجود ندارد هرچه هست احساس است شاید در ظاهر قبول کند اما در باطن نه هنوز مقدار زیادی حق را به خودش میدهد و به محض اینکه شخصی از او دفاع کند و حق را به او بدهد از مسیری که رفته باز میگردد. کار سختی است اما شاید با خواندن این چند خط در وجود خودمان انقلابی به پا نمائیم و زین پس حتی بدون دخالت نظر دیگران سعید کنیم که خودمان با تحقیق بیشتر و صبر و درایت مسیر درست را در زندگی برویم ، و قدر انسان هایی را که با شجاعت و محربانی سعی میکنند مارا راهنمایی نمایند را بدانیم . به امید آن روز و اما سخن آخر : من نمی گویم که حق با من است چرا که در دراز مدت مشخص میشود حق با من بود! یا حق جعفر صابری اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی موضوعات مرتبط: سر مقاله  [ پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 19:48 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  حاجی حجت قبول سالهاست افرادی به طعنه و یا از روی خیرخواهی و خلاصه از طریق شعر و داستان و مقاله حتی نقاشی به مسافران خانه خدا می خواهند بفهمانند که این سفر ارزشی ندارد اگر انسان خود ساخته نشود و به یاد و فکر دیگران نباشد . مگر میشود انسانی را در اقوام و دوستان و همسایگی خود داشته باشیم و بجای هزینه نمودن برای او به سفری چند صد میلیونی برویم ؟ همه اینها درست است بخصوص اگر نگاه چون منی هم منتقد بر این گونه سفر ها باشد برای نمونه در سفری که شخصاً افتخار حضور داشتم بعنوان خدمه در آشپزخانه بودم و شاهد اینکه بعضی حجاج می آمدن و سراق خوراکی بیشتر میگرفتن و یا بر سر کوچکی و بزرگی میوه ها مثل موز و پرتقال و سیب با ما بحث میکردن خوب یادم است در سفر مکه به مدینه رئیس کاروان برای اتوبوسی که خودش در آن بود بستنی خرید و سه تا اتوبوس دیگر دادشان درامد که باید برای ما هم بخری این وضیفه تو است و یا حاجی که از زنان زیبای فیلی پینی در زمان تواف خانه خدا برای دوستانش سخن میگفت و آن یکی که بلافاصله بعد از عمال حج آمد و گفت امکان دارد من و همسرم یک اتاق مجزا داشته باشیم و یا اینکه بانوان محترم لباسهای زیرشان را در مقابل چشم دیگران آویزان میکردن و خلاصه این ها گوشای از آنچه به واقع اتفاق افتاد و من میدیم بود اما لابلای همین رفتار ها و گفتار ها هم لحضات معنوی زیادی بودن از حمله وقتی در هررفه بودم و همه مشغول دعا پیرزنی آمد و گفت من گم شدم و من مشغول پیداکردن کاروانش بودم تا تمام دعا و زمانی که دعا تمام شد من خودم را درست در مقابل چادر خودمان دیدم و شکر شب مشعر شب زیبایی بود یک مرد میانسال آمد و به من گفت فکر میکنم ده پانزده سالی از تو بزرگتر است فقط میخواهم بگویم خوشا به سعادتت اگر امشب را درک کنی تا آخر عمرت جوان و پاک می مانی من را دعا کن و رفت...این حرف او باعث شد سی سال از آن شب بگذرد و من شبی را بی یاد خدا سر به سجده نگزارم . برای انسان شدن مسیر های زیادی را باید طی نمود اسلام یکی از این مسیر هارا حج دانسته و زیباست که انسان در زمانی که احساس و لیاقت پیدا کرد این مسیر را برود وباور کنید اگر خدا نخواهد به هیچ قیمتی ین اتفاق نمی افتد لااقل برای خودم این گونه بود . جای خجالت دارد که عروس و داماد ماه عسل آن را سفر حج می روند اما همون هم معنوی می شود اگر بفهمن کجا و برای چه میخواهند بروند. حاجی دلخور نشود از حرف این و آن و حال که برگشتی ب این فکر کن که از خدا برنگردی وظیفه ما چندین برابر شده است. خوب یادم است قبل از سفر حج دوستی گفت سعی کن لحظه ورود به خانه خدا از در بابا سلام وارد شوید دری که حضرت جبرئیل هموارا از آن در وارد خانه خدا میشود و در آن لحظه برای بار اول از خدا هرچه بخواهی برآورده خواهد شد سعی کن کینه کسی را به دل نداشته باشی و عجبا من آن روز ها دل شکسته رفتار عزیزی بودم وقتی چشمانم به خانه خدا افتاد همه ی ناراحتی ها را فراموش کردم و فقط از خدا خواستم که دیگر از کسی نرنجم و شکر رفیق از حج برگشته من حجت قبول ،خیلی ها با رها با ده برابر این پولها به سفر های آنچنانی میروند و هیچ کسی هم از آنها گله نمی کند چون آرام می روند و آرامی آیند بگذریم دل قوی دار و نشان بده که لایق این دعوت و این سفر بوده ای یا حق جعفر صابری بنیانگذار موسسه آشتی موضوعات مرتبط: سر مقاله  [ پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 19:41 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  الو هستی! یه وقت ها یی بوده که با یکی کار داشتیم و فکر میکردیم همه ی مشکلاتمان با یک تماس با او حل میشه ولی وقتی زنگ زدیم شنیدیم! مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد، تماس شما از طریق پیامک به او منتقل می شود...و یا بوق اشغال و یا بوق و موزیک انتظار شنیدیم ولی خبری نشد که نشد... تا اینکه با دل شکسته و نا امید ،ته دلمون گفتیم خدایا خودت کمک کن...و همه چی درست شد... درست مثل حال آن شب مجنون که :
  یک شبی مجنون نمازش را شکست عشق آن شب مست مستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی خسته ام زین عشق، دلخونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم 
 گفت: ای دیوانه لیلایت منم سال ها با جور لیلا ساختی عشق لیلا در دلت انداختم کردمت آواره ی صحرا نشد سوختم در حسرت یک یا ربت روز و شب او را صدا کردی ولی مطمئن بودم به من سر میزنی حال این لیلا که خوارت کرده بود مرد راهم باش تا شاهت کنم – شعر از: مرتضی عبداللهی 
 
 باید در سجاده عشق یار نشست و و با دل شکسته گفت: خدایا خودت کمکم کن! تا کمکت کنه وگرنه در خونه ی این و اون رفتن جز روسیاهی به همراه نمیاره... مولانا زیبا میگوید: با درد بساز ،چون دوای تو منم در کس منگر،که آشنای تو منم گر کشته شوی مگو که من کشته شدم شکرانه بده که خون بهای تو منم 
 گاهی وقتا خدا آنقدر دوستمان دارد که تمام دوست داشتنی هایمان را از ما میگیرد تا فقط جا برای دوست داشتن خودش بمونه! بفهمونه و نشون میده که مادر ، پدر ، خواهر ، برادر ، یا همسر ، فرزند و دوست ...هیچ کدام به اندازه خودش ما را دوست ندارد و وقتی دردی داریم هیچ مال دنیا یی نمیتونه به ما کمک کنه.خیلی وقتها ما آدمها آنچه داریم را نمی بینیم و دل به یه چیزهایی خوش می کنیم که حتی ارزش نگاه کردنش را هم نداره. خیلی وقتها خیلی چیزها را داریم مثل آرامش ،آسایش، سلامتی خود و اطرافیانمان ،ولی نگرانیم و دنبال چیزهای دیگه میگردیم و خلاصه یک وقت به خودمان می آییم که همه چیز را از دست داده ایم . مرحوم پدر بزرگم بعد از مرگ مادر بزرگم میگفت بچه از مادر یتیم میشه و درستشم همینه مرد خیلی مهمه ولی تهش درگیر امور بیرونه خانه است و آرامش و آسایش خانه و گرمایش به وجود مادر خانه است ،بچه ها حتی مرد خانه وقتی به خانه می رسند اولین چیزی که بهشون آرامش میده بوی خوب نهار و یا شامی که به محض باز کردن در خانه به مشامشان می رسد ، موقع خواب هرچقدر هم که بزرگ شده باشند باز برطبق عادت دوست دارند مادر بهشون سر بزنه و جای خوابشان را درست کنه و یا صبح ها با صدای مادرشون بیدار بشن و پای سفره صبحانه که مادر فراهم کرده بشینن و خلاصه اگه شده یه لقمه نون و پنیر هم مادر برای میان وعده ی روزشان بگذارد و اگر مریض بشن این مادره که دلسوزه و بهشون میرسه...حتی خود آقای خونه...اما همین مادر با تمام پر رنگیش تو زندگیامون یه وقتایی خیلی کمرنگ میشه و اون وقتی که خودش سعی میکنه پرنگ بشه ،میخواد به چشم بیاد و دیده بشه از زندگی یکنواخت خسته میشه و میگه مگه من چیم از دیگرون کمتر ، همیشه یه دیگرونی هستند و این طوری میشه که یواش یواش غذا ها حاضری میشه و از رستوران سفارش میدن و شبها هم یه چیزی همینجوری درست میشه و فرداش هم آقای خونه غذایی برای بردن نداره و با دوستاش میره رستوران و بچه ها هم با پول توجیبی شون میرن فست فود و خلاصه اجاق خونه کم کم سرد میشه... خانم خونه گاهی وقتها بعد از بچه ها و یا حتی مرد خونه به خونه میرسه و از بس خسته اس دیگه حس رسیدگی به بچه ها را نداره و بچه ها هم که بزرگ شدن خودشون میرن میخوابند و این درست زمانی است که بچه ها یا به سن بلوغ نزدیک شده اند و یا دوران نوجوانی و جوانی را طی می نمایند و چند برابر کودکی نیاز به توجه و مشاوره دارند چرا که سن بحران و انحرافات اخلاقی و درست از همین جا شروع میشود و اگر آغوش گرم خانواده و محبت فرد فرد اعضاء خانواده به ویژه مادر نباشد ایشان به آغوش ناامن دیگری مانند مواد مخدر و یا دیگر بزهکاری ها ی اجتماعی پناه می برند...یه نوشته دیدم که به نقل از رابرت مرداک مدیر شبکه ماهوار های فارسی 1 که گفته بود برای نابودی ایران باید در خصوص کلمه ی مقدسی به نام خانواده هزینه کرد و من قصد دارم تا موضوع مادر را در دستور کار خود قرار دهم ،در ایران مادر خانواده همه چیز را مدیریت میکند و اگر مادر را به لجن بکشیم تمام این جامعه به لجن کشیده خواهد شد، راستش من این جمله را در شبکه های اجتماعی دیدم و نمی توانم منبع آن را تایید و یا رد کنم ،اما آمار وحشتناک طلاق را نمی توان انکار کرد.وجود شبکه های ماهواری و این روز ها شبکه های اجتماعی به دلیل عدم فرهنگ سازی بین مردم، باعث سرد شدن روابط خانواده ها شده و متاسفانه آمار جدایی بین همسران و فرزندان بیشتر در خانواده هایی به چشم میخورد که بیش از ده یا پانزده حتی بیست سال است که زندگی مشترک دارند. و این درست زمانی است که هر دو زن و مرد به شدت نیاز به وجود یکدیگر دارند اما به دلیل عدم فرهنگ سازی درست در جامعه به خصوص توسط ما ارباب جراید فاجعه ای به نام جدایی در خانواده ها هر روز بیشتر میشود . قبح موضوع طلاق و جدایی، بطور کل در خانواده ها از بین رفته و قناعت ، صبر و توکل و خلاصه خدا کاملاً فراموش شده و همین مسئله در بیشتر خانواده ها بحران ساز شده است. موضوع اقتصادی و شرایط نابسامان جامعه هم مزید بر علت است و به همین دلایل افسردگی، اضطراب ،خشونت و پرخاشگری در بین بیشتر خانواده ها وجود دارد و باید عدم آشنایی با موارد جنسی را مزید بر علت دانست که تبدیل به معضل روابط جنسی می شود و خود بهانه ای برای سردی بیشتر همسران میشود. ادبیات غلط و حتی گفتار ناشایستی که نه تنها در شبکه های ماهواره ای بلکه صدا و سیمای ما رایج است و نامش را ادبیات مردمی می گذاریم نتیجه بسیار غلطی را به همراه می آورد که این گونه گفتمان در خانواده ها رواج می یابد . حقم را می خواهم، مهریه ام را بده ، این حق منه ، و خیانت مرد ها ،روابط غیر اخلاقی دو طرف و خیانت،همه و همه بدان دلیل ساده است که خدا را فراموش کرده ایم ؛و دیگر اتصالمان به ارزشهای خدایی کم رنگ شده است . به دنبال یکی هستیم و این یکی را نمیشناسیم . سینمای ما برای داشتن مخاطب بیشتر سعی به بیان هر واژه ای می کند تا مخاطب لبخند بزند و حتی قسمت های مهم فیلم که اینگونه بیانات و صحنه ها را دارد در آگهی ها بیشتر تکرار میشود تا فیلم پر بیننده تر شود. دیگر این روز ها کسی به فکر سنت ها و باور های ارزشمند رایج بین خانواده ها نیست ؛و عجبا بشدت به ایرانی بودن و داشتن فرهنگ تاریخی مان می نازیم. هیچ مناسبت و یا روزی را که در شبکه های اجتماعی بیان می شود را فراموش نمی کنیم و بشدت به آن توجه داریم با تمام ریزه کاری هایش حتی در مدارس و سر کلاس درس برای بچه هایمان شب چله میگیرم و لی در خانه و خانواده نه... بی خبر از اینکه همه ی این سنت ها برای داشتن خانواده و عشق به خانواده و فرزندان است میلیاردرها ثروت و دارایی به یک دانه انار نمی ارزد که شب چله بدست بانوی خانه دانه دانه شده و در بشقاب های خانه قرار میگیرد. بی خبر از حج، به حج میرویم بیخبر از اینکه به کج میرویم. تا فرد فرد مان نخواهیم درست نمی شود و باید بپذیریم که این مسیر ،راه بی بازگشتی است که مارا ابتدا از خود و بعد از خانواده دور می سازد . چه مرد خانه باشی چه زن، باید بدانی که ستون خانه و خانواده تو هستی و این سقف بر دوش تو استوار است دوشی که گاه با گذشت و گاه با صبر و حوصله باید لرزش های چند ریشتری خانواده را از سر بگذراند تا سقف بر سر اعضای خانواده نریزد. یا حق... جعفر صابری 
 موضوعات مرتبط: مطلب  [ پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 19:32 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  بزرگی یعنی چه! اسب ها تحت هیچ شرایطی از آب نمی گذرند چرا که تصویر خود را در زیر پایشان می بینند مگر اینکه آب را کمی کرد کنند بزرگی در چیست ؟نشستن در بالای مجالس؟برخاستن دیگران در مقابلت؟احترام و سلام دادن زودتر به شما؟ راه دادن به شما و نرفتن قبل از شما ؟ ننشستن جای شما و دادن بهترین مکان برای نشستن به شما؟ پذیرای ویژه از شما و گزاردن خوراکی های بهتر و بیشتر نزد شما؟نشستن در اتومبیل گران قیمت و نگاه به دیگران از روی حقارت؟ صحبت با فخر و غرور فراوان؟ نشان دادن لباس و جواهرات مارک دار و گران قیمت به دیگران؟احترام گزاردن کوچکتر ها به ما و شنیدن هر آنچه ما میگوییم و تحمل هر آن کاری که می نمایم؟راستی بزرگی نزد شما در چیست؟ ما چطور میتوانیم خود را بزرگ نماییم؟ نکته جالب این است که همه ما قبول داریم درست خلاف آنچه گفته شد را باید عمل کنیم تا بزرگ دیده شویم و بزرگ بمانیم اما عجب و هزار عجب که با علم بر اینکه کار درست چیست باز این گونه رفتار نمی کنیم و اگر خلاف این رفتار ها را ببینیم وحین به خود دانسته و بشدت عصبی نیز می شویم و شاید چیزی در لحظه نگو ایم اما در دل نگه میداریم و هزار بار بد ترش را در اندیشه میسازم تا جبران نماییم. بزرگی این است که با روی باز به کوچکتر ها سلام کنیم تا از ما ادب بیا موزن ، بزرگی در این است که زمان سخن گفتن دیگران با متانت و ادب تا انتها گوش دهیم و با لبخندی بر لب اگر پاسخی هست همراه با ادب و نزاکت خدمت شنونده عرض کنیم .بزرگی در این است که در موقع حضور در جمع به همه بویژه جوانتر ها بسیار احترام بگذاریم و خلاصه بزرگی در زمین خوردن است از زمین خوردن انسان بزرگ می شود چوریای ولی اگر بزرگ شد زمین خورد ! با نادیده گرفتن موضوع انشا می تواند بزرگ شده و بزرگ بماند با نشنیده گرفتن سخنی و با گذشت از رفتار ناشایسته ای میتوان بزرگ ماند و همه بر میگردد به اینکه چقدر برای خودمان ارزش و احترام قائل بوده و هستیم . فراموش نکنیم این روز ها مردم بشدت گرفتار هستن و موضوع اقتصادی فشار زیادی روز خانواده ها و افراد می آمورد بسیار از مواقع انسان بادیدن رانندهای مسافرکش که قالباً از سن و سال بالای هم برخوردار هستند شرمنده میشود که از روی ناچاری و گرفتاری باید ساعت ها در شرایط سخت رانندگی کنند و دوستان باور اینکه متاسفانه حرمت ها و ارزشهای انسانی رو به کم رنگ شدن میرود بسیار در دناک است روابط همسران و نبود ادب و اخلاق بین خانوادها آسیب شدید به جامعه و بویژه خود فرد می زند احترام به بزرگتر و حفظ جایگاه افراد به خودشان نیز باز میگردد که تشخیص درست بدهند و کی سکوت کنند و کی باید صحت کنند. سرلشگر شهید عباس بابا همیشه موهای سرش را گو تا میکرد تا مانند سربازان باشد و کار تصفیه آب فاضلاب را خودش انجام میداد تا بشکند غرور کاذب فرماندهی را! ایرانیان همواره در اخلاق نمونه بوده و هستند و این را باید در وجودمان نهادینه نماییم تا در دیگران اثر بخش باشد .دوست عزیزی خاطرای را به تازه گی از برخورد شایسته فرزند ورزشکارش برایم ارسال نمود که دلم نیامد در این بخش نیاورم جناب پیشوا با ارسال این متن حجت کلام را به انتها می رساند که ما باید از کوچکتر ها هم اخلاق بیاموزیم : چطور ممکن است هیچ اتفاقی نمیوفته اگر از بچه هامون یادبگیریم .امروز تو بحبوحه مسابقات ورزش زورخانه ای استان تهران ،وقتی که اکثر مربیان و سرپرست های هیئت ها و شهرستانها در گیر مسابقات و حساب کردن امتیاز تیماشون بودند،جوان های شرکت کننده فارغ از همه این حرفها به خاطر رفاقتی که با هم دارند و به خاطر خاطراتی که تو اردوهای سال قبل داشتند تصویرهای قشنگی رو برامون خلق کردند تصویرهایی که توشون یه دنیا معرفت و پهلوونی بود چقدر قشنگ بود وقتی نفر اول و دوم مسابقات یه رشته همدیگر رو کوچ و ترو خشک می کردند. چقدر مردونه بود وقتی نفر اول مسابقات یه رشته به نفر دوم میگفت:داداش تو بهتر بودی اعتراض بزن.و چقدر باید یاد بگیریم که رو سکو نفر اول اصلا حواسش به اهدای جوایز نبود فقط حواسش به این بود که رفیق چند ساله اش که ازش بزرگتره و دوم شده بیاد کنارش رو سکوی اول وایسته .چقدر احساس کوچیکی کردیم وقتی رقیب اصلی دویید رفت موقع مسابقه رفیقش تنهایی رو حس نکنه .دمتون گرم به همه مون یاد دادید دنیا خیلی ارزش نداره رفاقت کنیم قدر همدیگر رو بدونیم دمتون گرم تو خیلی ازتون یاد گرفتیم و به همه تون افتخار می کنیم .پهلوونی همینه با همین فرمون برید جلو. خدا پشت وپناهتون. سخن آخر به غلامرضا تختی گفتن چند نفر را زمین زدی ؟ فرمود : خدا نکند من کسی را زمین زده باشم بگویید دست چند نفر را گرفتی! این رسم بزرگیست یا حق جعفر صابری موضوعات مرتبط: سر مقاله  [ سه شنبه ششم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 20:46 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 
 آموزش مهاجرین در ادامه برنامه های خدمات به مهاجرین خورسند هستیم که زوج جوان افغانی آقای دکتر احمد نوید ظاهری و همسرش خانم گل مکی ایمان ظاهری از فعالان اجتماعی افغانستانی دریک نقطه محروم حومه تهران برای فرزندان نیازمند به کمک های تحصیلی شرایط آموزشی را بوجود آورده اند . آقای دکترنوید ظاهر میگوید هیچ محدودیتی نیست و ما حتی به عزیزان ایرانی نیز که از شرایط مالی مناسبی برخوردار نیستن نیز کمک تحصیلی میکنیم . 
 همسرش خانم گل ملکی نیز میگوید ما مهمان ایرانیان عزیز هستیم و هم در کنار یک دیگر باید به هم یاری نمائیم،ما ازیک اتاق خانه مسکونی خود برای برگزاری کلاسها استفاده میکنیم . 
 
 
 
 دیدار دکتر جعفر صابری بنیانکذار موسسه آشتی از مدرسه آشتی در حومه شخر تهران ویژه مهاجرین 
 
  [ سه شنبه ششم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:19 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
  [ سه شنبه ششم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:8 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
  [ سه شنبه ششم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:7 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
 دیدار دکتر جعفر صابری از معلم خود به مناسبت روز معلم  [ سه شنبه ششم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:6 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  
  [ سه شنبه ششم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:5 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]   [ شنبه سوم تیر ۱۴۰۲ ]  [ 11:39 ]  [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]  | ||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||