دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

پرده

داستان از این قرار است که دوستی میگفت :رفیق هم خدمتیم آمد پیشم و گفت فلانی من بد جوری گیرم خانه خریدم ولی هیچی توش نیست حتی پرده هم نداریم و آرویم در خطر است همه می آیند خانه دیدنی ما ولی ما ...گفتم نگران نباش با چقدر کارت راه میفته رقمی را گفت و من با توجه به اینکه ان رغم را برای قصتم کنار گزاشته بودم گفتم به پاس سالهای گزشته و دوستی قدیمی به او میدهم دادم و او مرا قصم داد که در آخر هفته آینده با همسرم و بچه ها به منزلشان برویم حتی گفت خودم با ماشین میام دنبالتان ،بگزریم روز موعود فرا رسید و آمد تا ما را ببرد منزلش وقتی رسیدیم خدارا شکر منزل بسیار آبرو مندانی داشت ما هم به رسم ادم کادی برای خانه نو برده بودیم و شام و پذیرایی اما بعد از شام دوستم گفت ببخشید تا شما این فیلم را با خانم بچه ها نگاه کنید من ضروف شام را بشورم و بعد رفت آشپزخانه و بعد از شستن ضروف با یک سینی چای آمد و نشست کنار ما و شروع کرد به صحبت خانه چطوره خوبه ؟ شما هم باید انشالله بزودی صاحب خانه شوید و بعد رو به من کرد گفت مرد بیشتر تلاش کن خانم شما بیشتر از این ها حق به گردنت دارد من که دربس نوکر خانمم هستم بخدا نمیزارم ضرف هارا هم بشوره هر چی میخواد فقط میگم چشم مگه میشه آدم به این فرشته ها که حاضر شدن با من و امثال من و تو زندگی گنند چیزی جز چشم هم گفت و بعد یک پرتقال پوست کند و گزاشت حلو خانمش و من متوجه نگاهای خانمم شدم دلم میخواست من هم یک پرتقال برایش پوس بکنم ولی راستش خیلی خجالت میکشیدم ترجی دادم چیزی نگم اما این نا رفیق دوران خدمتم گویا آن شب مارا دعوت کرده بود که حسابی از خجالت مان در بیاید برای همین ادامه داد پرده ها ی خانه خوب است تازه دوختیم قبلی ها خز شده بود خانم اینا چند شد؟ خانمش هم رقم یرا گفت که ده براربر پولی بود که من به او قرض داده بودم و من ماندم خدایا چی میگه!دوستم گفت این روزها فقط خانم ها برای یه رنگ موشون باید و رقمی را گفت که من به او قرض داده بودم اینجا بود که من سرخی و حرارت وجود همسرم را از همان فاصله دو سه متری احساس کردم چرا که او در جریان دادن آن مبلغ به دوستم بود و چقدر هم ناراحت شد که ما قصدمان عقب می افتاد ولی من ترجی دادم مثل احمق ها همه چیز را نشنیده بگیرم و فقط با میوه خوردن سر خود را گرم کنم ...و منتظر بمانم که ساعت رفتنمان برسد اما با کمال تعجب دوست نامردم گفت اگر دوست دارید شب بمانید وگرنه این سر کوچه ما آژانس تاکسی هست تماس بگیرم برای بردن تان ...نامرد اگر می گفت برای برگشتن باید ما آن کرایه را هم میدیم هرگز به منزلش نمی رفتیم ...بگذریم شب جمعه و آخر هفته بسیار خوبی را برای ما ساخت طوری که تا یک ماهی زنم فقط به من میگفت خوردی ! قربونش بری !

داستان این رفیق ما آنقدر برای من و شاید شما آشنا هست که جای هیچ گفت و گویی نمی ماند جز اینکه خداوکیلی با این نارفیق ها چه باید کرد !؟

آنچه بیش از هر چیزی مرا و دوستان چون مرا شاکی مینماید این است که میدانیم این گونه آدم ها بطور کلی بسیار خیانت کار هستند بخصوص به همسرانشان و وقتی این گونه عزیزم عزیزم میکنند بدون شک یه جای دارن یه غلطی می کنند و جالب این است که خانم های این افراد بشدت هوشیار و توانا هستند و بهتر از هر کس از خیانت همسرشان مطلاع می باشند !

اما زن های دیگر که نمی دانند و ظاهر داستان را میبینند و میگن عجب مرد خانواده دوستی است!

بگذریم آن دوستمان با همسرش آشتی کرده ولی آخرین خبر این است که دوست دوران سربازیش همسر دیگری هم گرفته و در حال جدایی از زن اولش هست که باید مهریه سنگینی هم بپردازد!

من فقط میگم خیلی مواظب زندگی هایمان باشیم و فریب حرف و ظاهر افراد اطرافمان را نخوریم !

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه هجدهم آذر ۱۴۰۱ ] [ 21:53 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب