دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

آشپزخانه

کار نوشتن به نظر ساده می آید اما راستش بعد از سالها نوشتن اقرار میکنم که بسیار سخت است ،اولاٌ هر چیزی را نمیتوان نوشت و اگر به فکر این باشید که نوشتهایتان را بالاخره اشخاصی خواهند خواند به مرور سعی میکنید تا از منابع درست بهرمند شوید و این اثر تاریخی که بی شک از شما برای نسلها باقی خواهد ماند را تا حد امکان بی غلط به یادگار بگذارید .

نوشتن برای آموزش کار دشواری است و چارلز بوکوفسکی جمله زیبایی در خصوص نوشتن م گوید:

نوشتن آخرین روان پزشک است،مهربان ترین خدا بین تمام خدایان است،نوشتن مرگ را می تازاند،ترکت نمی کند و نوشتن می خندد بر خودش ،بر رنج .

برای نوشتن باید حال و هوای بسیار خوبی داشت خوب به معنای شاد و یا غمگین بودن نیست به معنای همه چیز است در هر حالی نوشته حس خودش را پیدا میکند و زیبای خودش را دارد .

بیشتر وقتها من مطلبی به ذهنم میرسد و سعی میکنم با همان عنوان مطلب را بنویسم ولی گاهی وقت ها بطور کل فراموش میکنم و یادم میرود در خصوص چه موضوعی بود حتی در کنار رختخوابم همیشه قلم و کاغذ هست تا آنچه به ذهنم میرسد را بنویسم و در بیشتر جلسات و گفتگو ها حتی زمان فیلم دیدن و تلویزیون نگاه کردن نیز من نت بر می دارم و مینویسم جالب است گاهی وقت ها مطلبی را که نوشتم را میخوانم و یادم رفته در چه خصوص این مطلب را نوشتم و باید چگونه چزدازشش کنم و خلاصه کلی مطالب نوشتنی دارم که باید بنویسم و لی فرصت نوشتن ندارم وقتی شروع به نوشتن می کنم ساعت ها می نویسم دست و پایم و کمرم درد میگیرد پایم خواب میرود و باید برخیزم و چند قدم راه بروم و باز بنشینم و بنویسم ،گاهی با نوشتنم میخندم و گاهی بغض میکنم و اشک میریزم و گاهی هم مثل همین کتاب اخیرم زنان امپراتور یک هفته از حال میروم و فقط میخوابم ...نوشتن کاری بسیار دشوار است مثل هر کار دیگری بخصوص کار هنری شاید یک نقاش یا مجسمه ساز اثری را برای دلش خلق کند و لی نویسند می داند که این نوشته باید خواند شود و برای همین دچار بهران شدیدی است شاعر ها هم مثل نویسندگان هستند آنها هم شعرشان باید خواند شود و تازه آناه در خلق اثر آن باید ایجاز نمایند و از ابیاتی بکار برند تا تمام قواعد شعری را هم داشته باشد و خلاصه نوشتن سخت است و این هارا گفتم که به اینجا برسم وقتی بیدار میشم دوش میگیرم صبحانه می خورم و آماده نوشتن میشوم هر چیزی امکان دارد مسیر نوشتنم را تعقیر دهد گاهی وقت ها در طول نوشتن من در مسیر دیگری قرار میگیرم و تمام تحقیقات و اندیشه هایم به نا گاه در مسیر دیگری میرود و وقتی نوشته را کنار میزارم می بینم آنچه من نوشتم آنی نبود که میخواستم بنویسم درست مثل همین نوشته که میخوانید!

من میخواستم بنویسم م همسایه ای داریم که در طبقه دوم خانه روبروی خانه ما درست آن طرف حیاط خلوت زندگ میکند زن مسنی است که فقط سه تا دختر دارد که البته هر سه هم ازدواج کرده اند و دو تاشان هم هر کدام یک فرزند دارند بین یک تا سه ساله و من فقط مادر را دیده ام و نه آن سه دختر را ولی صدایشان همیشه بخصوص از شیش صبح تا حدود سه صبح از پنجره مشرف به پنجره اتاق کار من به گوش می آید آنها همیشه برای صحبت به آنجا یعنی درست آشپز خانه می آیند و ساعت ها بدون وقفه صحبت می کنند جالب این است که شب ها تا صبح و طلوع خورشید هم لامپ آشپزخانه را روشن می گذارند که کار چراغ خواب را انجام دهد به نوعی آباژور آن است و نورش نمی گذارد حتی من شب ها بخوابم !

همسایگان طبقه پایین ما نیز از عزیزان مهاجر افغانستانی هستن و هر دو به دلیل داشتن فرزندان زیاد بیشتر وقت ها کار پخت و پز و آشپزی را در حیاط خلوت که هر کدام نصفش را صاحب هستند انجام می دهند یعنی آشپزخانه آنها هم این جا است و خلاصه درس طبقه مجاور ما ساختمان روبروی پنجره اتاق مکن آن طرف حیاط خلوت هم یک زن و شوهر مسن هستند که بیس سی تایی پرنده دارند و از طلوع خورشید تا پاسی از شب آنها را در خانه راه می کنند و خودشان در آشپزخانه می نشینند تا پرندهای آزاد و رها باشند .

البته مدتی هم هست که دخترم نیز برای صحبت با مادرش به آشپزخانه که درست دیوار به دیوار اتاق کار من است میرود و صحبت شان گال می اندازد البته اگر مادرش با تلفن صحبت نکند !

در چنین فضای نوشتن آنها مطالبی برای آرامش ، موفقیت ، مشاوره و از این دسته کاری بسیار دشوار است و به دیگر مشکلات و سختی های نویسندگان می افزاید من نمی توانم پنجر اتاقم را ببندم سالهاست که به دلیل مشکلات روحی و روانی حس بسیار بدی نزدیک به خفگی وقتی پنجره اتاقم بسته باشد به من دست میدهد حتی موقع خواب هم باید در یا پنجره ها اتاقم باز باشد تا گردش هوای تازه را احساس کنم و این هم مشکل من است!

اما آشپزخانه

آشپز خانه یک یاز مهمترین مکانهای امن بخصوص برای بانوان است آنجا برای آنها اتاق فرماندهی و مکانی است که پادشاه مطلق هستند شاید مثل اتاق خواب !

البته کل خانه متعلق به خانم آنه است اما اینکه در آشپزخانه هر چیزی درست آنجایی است که انم خانه می خواهد و می گذارد و اگر دست بر قضا برای کاری چیزی لازم باشد که در آشپزخانه قرار دارد هرگز یافت نمی شود مگر به خواست و توان خانم خانه !

ادویه ها در ظرفی که خانم خانه خواسته و می داند قرار دارند و اگر در ظرف فلفل زردچوبه باشد تشخیص خانم خانها این بوده و تمام!

اینجا جای است که مهمترین تصمیمات زندگی حتی برای همسرشان و فرزندانشان گرفته میشود و از نظر امنیتی فوق العاده است جالب این است که کمتر کس در آشپز خانه دوربین کار می گذارد،آشپزخانه یا مطبخ محل پخت و پز خانواده انبار توشه است و از دیر باز به جهت نگهداری خوراکی ها اهمیت داشته و خواهد داشت !

شاید به همین دلیل است که همه اتفاقات مهم و تصمیمات در آنجا گرفته میشود و بدون شک این من هستم که باید بدلیل کار و شغلم که نوشتن است جایم را تغییر دهم و همیشه در نظر داشته باشم که برای آسایش بیشتر باید دور از آشپزخانه باشم.

حال که خوب می اندیشم می بینم کار ما نویسندگان و بطور کلی اهل قلم به نوعی خوراک اندیشه بشر را آماده ساختن است نظیر کار در آشپزخانه پس نباید زیاد این همکاران گرامی سخت گرفت .

و صد البته دوست عزیز شما را نیز اگر به دنبال آرامش هستید از آشپزخانه دو باش!

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه بیست و یکم مهر ۱۴۰۲ ] [ 16:42 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب