دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

نان را باید به نرخ روز خورد!

 

اول بگم این مطلب سیاسی نیست و قرار هم نیست به شخصی توهین بشه فقط درددل مشتی مردم ساده و دل شکسته است که  در اتوبوس واحد یا تاکسی و یا صف نانوایی بارفتار دیگران موضوعی را می فهمند و زیر لب می خنددند و با کنار دستی شان یواش طوری که موشهای توی  جوب آب هم نفهند  گفت وگو می کنند.  همون آدمها که  مثل من وشما حساب می کنند اگه از اتوبوس استفاده می کنند با کدام خط بروند که مسیر بیشتری رفته باشند و به مقصد نزدیک تر شده باشند و یا اگه با مترو میروند کدام ایستگاه باید پیاده بشن که زود تر به مقصد برسند آره همونا که حسابی حساب می کنند، همونا که تبلیغات تلویزیون رو نگاه می کنند که بدونند در کدام بانک باید حساب باز کنند که جوایز نقدیش زیادتر باشه و به مشترکین بیشتری جوایز نقدی از نوع ریالی بدهند، راستی گفتم ریال خیلی وقته هیچ کدام از ما آدمهای معمولی و عادی در کلام روز مره خودمون  مثل فیلمها و تبلیغات تلویزیون از کلمه ریال استفاده نکردیم  و ریال هم مثل زار از دور خارج شده البته منظوراز زار همان واحد پول قدیم بود که بعد از  عباسی و دینار رواج داشت  .همون  آدمها ی عوامی  که پولاشونو می شمرند که بدونند  باید در طول روز چقدر کرایه ماشین بدهند و اگه راننده کمی بیشتر پول بگیره دادشون در میاد که چرا بیشتر گرفتی و بعداز کلی دل خوری و وساطت چند نفر بالاخره از خر شیطون پیاده می شوند و بی خیال  جریان ،ول می کنند میرند. همونا که وقتی کرایه اتوبوسشونو می دهند بی خیال همه ی مردم نشسته و یا آویزون به میله های اتوبوس  می ایستن تا بقیه پول خوردشونو بگیرند و راننده هم باید تا قرون آخرشو بهشون بده .آره همون آدمها که هنوز به صف  احترام می گذارند و صف یک دونه ای و سر پایی رو کنار صف اصلی تشکیل می دهند و مواظبند که کسی حقشونو نخوره و از اون صف به این صف نیاد  همونا که دادشون در میاد چرا باید به مدرسه بچمون کمک کنیم مگه  مدرسه دولتی مجانی نیست و واسه چی باید ما خودمون پول جمع کنیم که برای بچمون مدرسه جایزه بخره و یا برای روز معلم هدیه بخرند  همونا که وقتی میرن میدون تره بار اگه دوتا  یا سه تا میوه ی خراب بریزن تو نایلونشون  دادشون در میاد که واسه چی اینو ریختی، مگه من  پول سالم نمی دم و میوه فروش داد میزنه همینه که هست و اونا مثل ماها ساکت می شند و چیزی نمی گن . همونا که اگه مریض بشن اول سعی می کنند با چهار تخم و داروی گیاهی خوب بشن که دکتر نرند و اگه نا چار بشن که برن دکتر اول میرن کلینیکی که خیریه باشه بعد که دیدن چند برابر براشون آب می خوره میرن سراغ یه دکتر خوب که مطبش تو جردن یا ونک باشه ! آره خلاصه ی حرفی که  می خوام بزنم سیاسی نیست، حرف همین آدمهای معمولی مثل خودمونه  که وقتی جلوی دوربین و یا میکروفون یه خبر نگار  دست بر قضا وای میایستن می گن خیلی خوبه ،همه چی رو براست ،ما هستیم و خواهیم بود و کی خسته اس  و دشمن در چه فکریه و راستی راستی، هم همین ماها  راست می گیم  به وقتش تو خیابون میاییم و داد می زنیم و دل دشمن رو خون می کنیم و هر وقت هم که لازم باشه باز صف وای میایستیم و رای می دهیم تا چشم دشمنو کور کنیم بله ما ملت  ساده و نجیبی هستیم که  هستیم و حرف، زیاد داریم برای گفتن راستی چی می خواستم بگم یادم رفت مهم نیست  چیزهای مهم تری هم هست که باید گفت  و نوشت ما همون ملت ساده و عوامی هستیم که هنوز بهشت زهرا میریم و هنوز به خانواده های شهدای محله مون احترام می گذاریم و آدرس که می گیم اسم شهیدامون یادمون میاد. واسه همین چیز های مهم ،چیز های بی ارزش رو فراموش می کنیم به حرفهای    خند ه دار ی که دشمن میزنه می خندیم ولی فقط می خندیم . و نان را به نرخ روز می خوریم  و گله از گرانی و شکوه از روزگار نمی کنیم حتی اگر شاطر بی انصافی هم از نانمان کم بگذارد.

[ چهارشنبه بیستم بهمن ۱۳۸۹ ] [ 18:44 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب