دکترجعفر صابری بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها
| ||
شهر غریبه بی تفاوتخیلی وقتا ما آدما از کنار واقعیت های زندگی که در اطرافمان هستند به سادگی می گذریم و خواسته یا ناخواسته آنها را نمی بینیم.کارگری که با ابزار کارش هر روز صبح در کنار خیابان نشسته به انتظار کار،دست فروشی که تمام دارای خود را در مقابلش روی پارچه ای پهن کرده و یا مغازه داری که در مغازه اش چیز زیادی نیست و بیشتر قفسه ها خالی است و یا با یکی دو جنس قدیمی پور شده یا نوجوانی که کونی به بزرگی چند برابر اندامش را حمل میکند که پور است اززبالهایی که ما در سطل ها ریخته ایم و یا زنی با چادر سیاه که کنار بسرانش نشسته و جوراب و لیف حمام میفروشد !ما میبینیم و یا نمی خواهیم که ببینیم یا می بینیم ولی توجه نمی کنیم ،چه فرقی میکند وقتی هم که ببینیم و نتوانیم کاری نماییم!وقتی کسی از مشکلات و دردهایش می گوید و ما نمی توانیم کاری کنیم از آدم بودنمان بیزار می شویم و از بودنمان دل خسته دوست داریم کاری برای هم نوع خود کنیم اما در کار خود ماندیم !دردها و رنج های هر کداممان که اهل فهم باشیم بسیار است اما چه سود که دستمان خالیست و رنج دیدارمان بسیار ،ما انسان هستیم و په سخت است انسان بودند و درد را دیدن !عزیز همراه همین اندازه برایت بگویم که لازم نیست دنیا را تغییر دهیم و به همه کمک کنیم کافیست کمی انسانیت مان را زیاد کنیم باور داشته باشیم که رزاق خداست و برای هر چیز بی ارزشی تلاش فراوان نکنیم ،باور داشته باشیم که قرار است ما به اشیاء اطراف زندگیمان هویت بدهیم نه آنها به ما شخصیت !باور داشته باشیم می توانیم با کمترین امکانات زیباترین زندگی را بسازیم و لازم نیست برای داشتن ساعتی خوشی تمام ساعت های لذت بخش زندگیمان را به سختی بگذرانیم .خدا رحمت کند علی حاتمی را که در فیلم هزار دستان این دیالوگ را به یادگار نهاد: ابوالفتح (علی نصیریان): ابوالفتح: رضا! وقتی مردهای همسایه آنقدر دیر به خانه میرَن تا طفلها بخوابند که نان از دستِ خالی پدر نخواهند، چه جای عشرت؟ و برای خودم و شما آرزوی آرامش و سلامتی دارم و این ترانه زیبا که علی زند وکیل هم خواند را تقدیم نگاه زیبایتان میکنم:یا حقجعفر صابریما از این شهر غریبه بی تفاوت کوچ کردیم از رفیق زخم خوردیم تا یه روزی برنگردیم |
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |