دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

بندگی ....!

خداوند خالق جهان هستی است و بشر نیز از موجوداتی است که او خلق نموده و آن را اشرف مخلوقات نام نهاده حال این بشر با تمام اختیارات و توانی که دارد میتواند مختار باشد و عبادت خالق را بجا آورد یا تصمیم به نافرمانی بگیرد و در مسیر زندگی هر گونه که تمایل دارد عمر خود را سپری سازد!

اینکه میگوییم ما بنده تو هستم ای خالق هستی زمانی معنا پیدا میکند که بندگی هم نماییم !

و چرا بنده باشیم وقتی او ما را آزاد خلق نموده است ،خالق ما ما را در اوج انسانیت و شرافت بیافرید و مختار در تصمیم گیری ها تا در مسیر راه گذر عمر خود هر آنگونه که می خواهیم و می اندیشیم تی تریق نمادیم و آنکه بندگی می پذیرد اگر بندی خالق شود از هر بندی رهایی یافته و اما اگر بندی بندی خالق گردد اسیر و در مانده خواهد شد در بند بودن و بندگی کردن تنها به مخلوق دیگر نیست گاه ا بنده هوای نفس خویش میشوی و طول عمر خود را در اسارت این دیو پلید سپری می سازیم و یا اینکه گرفتار و در بند چیزی میگردیم که در انتهایش فقط زلالت و بندگیست ولاقیر.

خالق مان ما را خلق نموده تا اشرف موجودات باشیم و جهاد و هر چه در آن است برای رفاه حال ما شادی و خوشی و رایت ما بوده و هست این همه لطف چگونه قدردانی نمی طلبد و بندگی !

از چه روی ما او را با این همه محبت رها کرده به سراغ آنچه که فانی است میشویم.

هیچ ولدی مولودش را به حد خالق هستی دوست نمی دارد و اگر هم چنین هست آن هم از چشیدن قطری مهر محبوب است اگر مادری و یا پدری فرزندش را دوست میدارد اگر عاشقی و دوست داشتنی شکل میگیرد با تمام وجودش از خالق هستی سرچشمه گرفته و میگیرد .

چه زیبا سروده علامه طباطبایی :

همی گویم و گفته ام بارها

بود کیش من مهر دلدار ها

پرستش به مستی است در کیش مهر

برون اند زین جرگه هشیار ها

به شادی و آسایش و خواب و خور

ندارند کاری دل افگارها

کشیدند در کوی دلدادگان

میان دل و کام ،دیوار ها

چه فرهاد ها مرده در کوهها

چه حلاج ها رفته بر دارها

چه دارد جهان جز دل و مهر یار

مگر توده هایی ز پندارها

ولی رادمردان و وارستگان

نبازند هرگز به مردارها

مهین مهرورزان که آزاده اند

بریزند از دام جان تارها

به خون خود آغشته و رفته اند

چه گل های رنگین به جوبارها

بهاران که شاباش ریزد سپهر

به دامان گلشن ز رگبارها

کشد رخت،سبزه به هامون و دشت

زند بارگه،گل به گلزار ها

نگارش دهد گلبن جویبار

در آیینه ی آب،رخسارها

رود شاخ گل در بر نیلوفر

برقصد به صد ناز گلناز ها

درد پرده غنچه را بادبام

هزار آورد نغز گفتار ها

به یاد خم ابروی گل رخان

بکش در بزم می خوار ها

گره را ز راز جهان باز کن

که آسان کند باده،دشوارها

جز افسون و افسانه نبود جهان

که بستند چشم خشایارها

فریب جهان را مخور زینهار

که در پای این گل بود خارها

پیاپی بکش جام و سرگرم باش

بهل گر بگیرند بیکارها

علامه طباطبایی(قدس الله نفسه)

بند بودن و در بند بودن زیباست اما نه بندگی مخلوقی چون خویشتن! این که شرافت و انسانیت را اسیر و در بند دیگری نماییم کمال نابخردی است و روش شاد علامه اقبال لاهوری که زیبا بیان نمود:

آدم از بی بصری بندگی آدم کرد

گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی از خوی غلامی ز سگان خوارتر است

من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

شاکر باشیم و قدرتمند تا با خدایمان هستیم و دل بدو بسپاریم که او جز خیر و خوشی برای ما در نظر ندارد ،شاد باشید و سربلند .

یا حق

جعفر صابری

بگذار تا مقابل روي تو بگذريم دزديده در شمايل خوب تو بنگريم

نه بوي مهر مي شنويم از تو اي عجب نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریم

از دشمنان برند شکايت به دوستان چون دوست دشمن است شكايت كجا بريم

ما خود نميرويم دوان در قفاي كس آن مي برد كه ما به كمند وي اندريم

سعدي تو كيستي كه در اين حلقه کمند چندان فتاده اند كه ما صيد لاغريم

شوق است در جدايي وجور است در نظر هم جور به كه طاقت شوقت نياوريم

گفتي ز خاك بيشترند اهل عشق من از خاك بيشتر نه كه از خاك كمتريم

ما را سري است با تو كه گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريم

روی ار به روي ما نكني حكم از آن توست بازآ كه روي در قدمانت بگستریم

ما با توايم و با تو نهايم اينت بلعجب

در حلقه ايم با تو و چون حلقه بر دريم!


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ دوشنبه هشتم بهمن ۱۴۰۳ ] [ 12:42 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب