دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

پوشاک

رفیقم بی مقدمه گفت ک سیگار داری ؟!

با تعجب پرسیدم بعد از شست سالگی سیگاری شدی ؟

آهی کشید و گفت : چی بگم هی به پسره گفتیم زن بگیر، بدبخت رفت گرفت و بعد هم من گفتم چرا بچه دار نمیشید و خلاصه چی بگم دو سه ماه است بی ار شده عروسم خبر داد که داره مادر میشه این نتیجه کار و خواسته های ماست !

برق از وجودم پرید انگار خودم بودم که حرف میزدم و با تعجب گفتم سید خداوکیلی راست میگی ؟

با ناراحتی گفت: دروغم چی ده روز پیش سکته کردم بردنم بیمارستان شهدای تجریش بعد چند روز از بیمارستان فرار کردم نصف تنم مثل !

با عصبانیت گفتم: خوب مرد حسابی میخوای خودتو بکشی که سیگار هم میکشی!

سرش را پایین انداخت و آرام گفت: زنده باشم که چی فردا این بچه بدنیا بیاد میدونی اینا پول پوشکش را هم ندارن ! پوشاک بست های حدود یک میلیون تومانه مرد حسابی یک میلیون تومان یعنی ماهی سی میلیون این چسر کار نداره از کجا کرایه خونه خرج خونه خرج زایمان و خلاصه حتی پول پوشاک بچه را بده!؟

دیدم بهترین کار شوخی کردنه گاهی وقت ها فقط خنده دوای درد برای همین گفتم : یواش برو بزار من هم برسم سید جان من هم پسرم زن گرفته اتفاقاً تازه فهمیدم بیکار هم شده و تازه خانمش هم خبر داد بابا یک لوبیا تو راه...خودم را بکشم ...پوشاک بچه هم یک میلیون تومان نیست از دویست هزار تومان است تا حدود هشتصد هزار تومان تحقیق کردم بعد هم من باری نوه خودم و تو میرم امده فروشی تو بازار یک وانت میخرم کلش میشه ده میلیون واسه یک سال خوبه هر وقت دوست داشتی دنگتو بده فکرشو بکن میگن بابا بزرگش رفته یک وانت پوشاک برا بچش خریده پاشو مشتی خجالت بکش میخوای دبه دراری شیرینی ندی مشتی!

اشکاشو با پشت دست پاک کرد و گفت: خیلی نامردی من چی میگم تو چی میگی !

باز با همان خنده گفتم: من نامرد تو مرد بر و سید خودتو سیاه کن چهل ساله میشناسمت اصلاً خودت باید بری پوشک بخری بزار تو انبار خونت ما هم میام سحمیه میگیرم!

بعد یکی دو ساعت صحبت و شوخی سید رفت ولی من رفتم تو فکر خدای بزرگ ما کجا زندگی می کنیم مثل ما چند هزارتا آدم هست ملت چقدر گرفتاره و باید سر پیری قصه چه چیزای را بخوریم یکی نیست بگه وقتی میگید زن بگیرید بچه دار بشید و خلاصه از این حرفهای قشنگ قشنگ به این چیزا هم فکر کردید!

ما با یک حقوق بازنشستگی و تحش خانه دو اتاق خوابه چطور میتونیم جواب گوی بچه ها و نوه هامون باشیم صبر و توکل هم حدی داره خدایا خودت کمک کن ...

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ ] [ 11:42 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب