دکترجعفر صابری بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها
| ||
روز خبرنگار کوین کارتر در سال ۱۹۹۳ به سودان رفت تا قحطی آنجا را به تصویر بکشد. پس از یک روز عکاسی خستهکننده در روستای آیُد، به میان بیشهزاری میرود. در آنجا صدای هقهقی را میشنود که از سمت یک کودک میآید، کودکی لاغر و نحیف. او در میانه راه بهسمت یک مرکز تغذیه از پا افتاده است.
کوین کارتر، فتوژورنالیست اهل آفریقای جنوبی یود او با بوی زنندهی مرگ آشنا بود. و بهعنوان عضوی از کلاب بنگ-بنگ، گروهی چهار نفره از عکاسان شجاعی که دوران آپارتاید آفریقای جنوبی را مستند کرده بودند، بیشتر از سهم خود شاهد غم و دلشکستگی بود. وقتی کارتر مشغول عکاسی از او شد، یک کرکس لاشخور فربه در نزدیکی کودک به زمین نشست. بنا بر گزارشها به کارتر توصیه شده بود که بهعلت بیماری به قربانیان دست نزند. بنابراین، او بهجای کمک مستقیم به کودک حدود بیست دقیقه منتظر ماند به این امید که آن پرنده بالهایش را باز کند و از آنجا برود. اما پرنده نرفت. کارتر کرکس را ترساند و دید که کودک برخاسته و بهسمت مرکز راهش را ادامه میدهد. کارتر سیگاری روشن میکند و شروع میکند با خدا حرف زدن و گریستن.
وقتی نیویورک تایمز این عکس را منتشر کرد، خوانندگان بسیار مایل بودند بدانند که چه بر سر آن کودک آمده و انتقادها به کارتر بهخاطر کمک نکردن به آن کودک آغاز شد. عکس او به سرعت بدل شد به یک نمونه پژوهی مهم در این باره که چه موقع عکاسان خبری باید در صحنه پیش رویشان مداخله کنند. پژوهشهای بعدی نشان دادند که کودک این عکس زنده مانده اما ۱۴ سال بعد در اثر تب مالاریا از دنیا رفته است. کارتر برای این عکس جایزه پولیتزر را برد، اما تاریکی آن روز آفتابی هیچگاه از ذهنش پاک نشد. او در جولای ۱۹۹۴ در ۳۴ سالگی به زندگی خودش پایان داد و نوشت: «خاطرات روشن قتلها و اجساد و خشم و درد مرا رها نمیکند.» نزدیک به نیم قرن کار خبرنگاری به من آموخت که مثل هر شغلی اخلاق بالاترین سرمایه و دارای در حرفه خبرنگاری است و در طول ده سال تدریس دانشگاه به طور مستقیم به دانشجویان و سالها کار به صورت غیر مستقیم به دوستان همکاران و شاگردانم سعی کردم به موضوع توجه به اخلاق حرفه ای خبرنگاری اشاره نمایم. در این حرفه اگر اخلاق نباشد و چهارچوب حرفه ای لحاظ نشود آسیب های بسیار بزرگی را به جامعه و حتی تاریخ بشری وارد می سازد . شوربختانه بعضاً بعضی از همکاران داخلی و یا خارجی ما به اهمیت کارشان توجه نمیکنند و اخلاقیات این حرفه ا رایت نمی نمایند . در حرفه ما قرار نیست دروغ بنویسیم، قرار نیست شعار بدیم قرار نیست بزرگنمایی کنیم و یا تخریب شخصیت کنیم در این حرفه احترام به عقاید افراد و اقوام جزم اخلاقیات است ما نباید در مصاحبه دیگران را تحقیر کنیم . اما در تمام جهان بیشتر وقت ها ما را تحقیر میکنند یا حتی تهدید می کنند مورد تجاوز قرار میگیریم به حقوق ما توجه نمی شود،دولت ها به خود اجازه میدهند که هر طور دلشان میخواهد با ما برخورد نمایند نمونه بارزش همین جنگ تحمیلی دوازده روزه که به طور رسمی ساختمان صدا و سیمای یک کشور را مورد حمله نظامی قرار دادند ! گاهی باید مانند یک امداد گر باشیم و نجات انسانها از تهیه خبر و یا گزارش مهم تر می شود.یک خبرنگار زود تر از همه در صحنه است حتی وقتی عکسی میگیرد اگر اخلاقی نباشد و یا صاحب تصویر راضی نباشد حق چاپ و تکثیر ش را ندارد خبرنگار همیشه حاضر است بعضی ها با او برخورد شایستهای ندارند و گاهی به او توهین می کنند و یا حتی کتکش میزنند اما او نمی تواند و نباید برخورد یا توهین کند !ما کارمان روایت است نه قضاوت در سختی های مردم کنارشان باشیم و در شادی ها با آنا شادی کنیم در خاطراتشان شریک می شویم اما رازداری شان هستیم و نمی توانیم همه چیز ا بیان کنم و یا بنویسیم سینه ما صندوقچه اسرار است.بغض در گلو داریم اما نم یتوانیم گاه حتی اشک بریزیم ،سالها از یک واقع می گذرد اما ما با تمام جزئیاتش در ذهنمان بماند.خانه و زندگی حتی خانواده برای ما بعد از کار تعریف شده ما زمان و مکان نداریم ساعت نداریم همیشه باید حاضر باشیم خبر برای مه بسیار مهم است و اراده خبر در کوتاه ترین زمان ممکن از واجبات کار ماست ما باید خبر و تصویر و گزارش را سریع تنظیم کنیم و در کوتاه ترین زمان ممکن به دست مخاطبان برسانیم .گاهی سخت است اما باید بنویسیم و یا بگوایم عکس بگیریم و ارسال کنیم این روزها به نظر میرسد امکانات خوبی در اختیار خبرنگاران است اما همین امکانات کاهی باعث درد سر ما می شود !شب نمی خوابیم و یا روز در گرما یا سرما در محیطی بسیار نا امن با امکانات بسیار کم باید زند بمانیم و زندگی کنیم . ما حق گله و شکایت مثل دیگران را نداریم ما در جنگ هیچ سلاحی نداریم تنها دربین ما است که تاریخ را میسازد و ثبت میکند. ما قهرمان می سازیم بدون اینکه دیده بشیم ما سالهای شیرین زندگی من را که باید کنار خانواده باشیم را با خانواده بزرگتری تقسیم میکنیم . همیشه امکانش است که اسیر شویم یا دوربینان را که کلی مطلب ثبت کردیم از دست بدهیم . اما ما پذیرفتیم که خبرنگار باشیم و گزارش گر صبورانه در انتظار بنشینیم .بیشتر وقتها به خاطر اینکه دروغ نگویم هیچ نمی گویم و یا فقط تصویری را به اشتراک میگذاریم . شاید به همین دلیل است که شغل خبرنگاری را بعد از کار در معدن پور خطر ترین مشاغل میدانند . ما خبرنگار هستیم و به این شغل افتخار میکنیم و در یک کلام : خبرنگار یعنی زندگی در مرز رویداد ها دوستان روزتان مبارک یا حق جعفر صابری غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
موضوعات مرتبط: سر مقاله [ پنجشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۴ ] [ 21:43 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |