دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

بگو  نماز می خواند!

سرمقاله 256

 

بی شک برای شما هم پیش آمده که برای کاری به اداره ای رفته باشید و بعلت ترافیک و شلوغی خیابان ها سر ظهر  به آن اداره رسیده باشید درست در این زمان عرق سردی روی پیشانیتان می نشیند و سرتان گیج می رود با خود می گوئید خدای من یک بار دیگر هم باید بیایم... و لی غالباً شروع به دلداری خود می کنید و می گوئید خدا را چه دیدی یک وقت دیدی همین امروز کارمان انجام شد . بعد شروع به  قدم زدن در راهرو های اداره می کنید . کمتر می شود که بروید نماز خانه و نماز تان را هم همان اول وقت بخوانید جالب اینکه وقتی به نماز خانه می روید از آنچه فکر می کردید خلوت تر است ولی  وقت نماز است و شما باید در انتظار بمانید . وقتی پشت در مورد نظر می رسید به شما می گویند وقت نماز است و لی شما سایه فرد را می بینید که نشسته غذا می خورد و یا با دوستش حرف می زند در دل  می گو ئید عجب نمازی ... و یا به کمرش بخورد این نماز و خلاصه هر چه دلخورید را بار می کنید ... خدا رحمت کند مرحوم شهید رجایی را که گفت : به نماز نگو ئید کار دارم به کار بگو ئید نماز دارم .آن خدا بیامرز منظورش این بود که در چند دقیقه نماز را خوانده و به کار خلق خدا رسیدگی نمایید . نه اینکه از نیم ساعت قبل آماده نماز شوید و یک ساعتی هم نماز را طول بدهید و خلاصه با  طوری که به زمان رفتن سرویس ها نزدیک می شوید از نماز  فارغ شده راهی شوید . با سیاست جدید دولت  که نهار را هم برداشته دیگر نیم ساعت قبل بوی خورشت و بادمجان و قورمه سبزی در راهرو ها می آید و یا پیک های موتوری در راهرو ادارات می چرخند و غذا  ها را تقسیم می کنند . . اینکه آیا این کار درست است یا نه به ما مربوط نیست و وجدان خود تان می تواند محکمه شما باشد ولی خدا وکیلی نگو ئید که در حال نماز هستید ... این کار بد ترین تبلیغ علیه نماز و نماز گزار واقعی است هیچ دین و آئینی و روش اخلاقی این کار و گفته را نمی پسندد . شایسته نیست که با دروغ شخصیت خود را لکه دار نمایید . این حق شماست که  غذا میل کنید چرا که صبح زود با سرویس از راه دور آمده اید و تمام طول روز هم کار کرده اید اما دروغ و مخفی شدن پشت سپر دین و نماز شایسته نیست . بفرمائید  نهار میل می کنیم .زیبا و شایسته تر است ... این را عرض کردم بخصوص در این ایام که سالار شهدا امام حسین(ع) برای  برقراری نماز شهید شد.

بماند که مراسم عزاداری سید الشهدا را هم در این ایام در ادارات برقرار می کنند و بدبخت ارباب رجو ع که باید به این موضوع هم تن در بدهد ... قبول کنیم که هر چیزی جایی دارد و عزاداری سالار شهدا در مکان خود و جای خود شایسته است ما ملتی هستیم که برای حفظ حرمت خون سید الشهدا قیام کردیم و لی ظاهر فریبی خلاف دین است و اساس دین ما  صداقت و درستی  است. چند صد روایت از خدمت به خلق خدا داریم که همه را هم حفظ هستیم. بیاییم به فر هنگ سازی های خود بیشتر توجه نماییم . دوستی  که بیش از شصت سال سن دارد می گفت چندی پیش در اتوبوس واحد ایستاده بودم پیر مرد دیگری سوار اتوبوس شد که بنده ی خدا لرزه داشت و تمام دست و پایش می لرزید .اما ناچار او هم مانند من ایستاد .در میان مسافران که نشسته بودند یک مرد میانسال  درشت اندام هم بود که تسبیح به دست داشت و  با صدای بلند مردم را تشویق به فرستادن صلوات بر محمدو آل محمد می نمود ... بعد از آخرین صلوات خود را بدو رساندم و گفتم برادر  خدا به شما جزای خیر بدهد فکر می کنید حضرت محمد (ص) از این کار شما خشنود می شود ؟ مرد گفت : چطور مگر؟ گفتم بهتر نیست از همان حضرت احترام به بزرگتران را هم می آموختید و لااقل جای خود را به این پیر مرد بیمار می دادید؟ ...

راستی ما کجا هستیم . چرا و به چه دلیل از هر چیزی می گو ئیم و می نویسیم و یا فیلم می سازیم  و حتی تبلیغات درست می کنیم اما این گونه فر هنگ ها را مطرح نمی کنیم . ما به کجا می رویم منظورم خودم و همکاران فر هنگیم است ... سه یا چهار صفحه از فلان بازیگر یا ورزشکار می گو ئیم ولی سراغ این گونه مطالب نمی رویم و جالب اینکه می گو ئیم این را که مردم می دانند. و یا برایش خط قرمز تعریف می کنیم چرا که مسائل دینی است آیا از دین و اخلاق گفتن خلاف است! فرهنگ غربی کافر  از خدا بی خبر دشمن انسانیت  این است که از سالها قبل بر روی  شخصیت افراد کار کند . نمونه  آنکه سالها پیش از انقلاب اسلامی هواپیمایی هما به کار مندان دولت  چهل در صد تخفیف ویژه می داد تا در پرواز های خارجی از این هواپیمائی استفاده کنند و لی هواپیمایی  پیریتیش ایر باز پنجاه در صد جالب این که مردم بیشتر با همان پر واز همای خودمان  سفر می کردند ... شب عید سال 1353 یکی از کار مندان دولت که به همراه خانواده خود عازم سفر اروپا بود ناچار چون بلیط  هما گیرش نیامده بود با پر واز بیریتیش ایر باز  راهی می شود در مسیر پر واز مهمانداران بقدری به کودک همراه آنها هدایا و امکانات تقدیم می کنند که مرد ناچار  به یکی از مهمانداران می گو ید  شما بیش از رقمی که به ما تخفیف بلیط دادید به من و خانواده ام بخصوص کودکم هدیه دادید  چرا؟ پاسخ را بشنوید: آنها در پاسخ می گو یند ما برآن هستیم تا سفری خاطر ه انگیز برای شما و خانواده بخصوص کودکتان بوجود بیاوریم تا اگر روزی پس از بزرگ شدن فر زندتان او شاید یک  مدیر و یا مدیر هواپیمایی کشورتان شد با شرکت ما آشنا باشد و تمایل به همکاری داشته باشد این یک سرمایه گزاری بلند مدت است. خدا وکیلی شما بعد از دانستن این موضوع چه حالی  خواهید داشت! من هیچ نمی گو یم جز اینکه ناچار خاطره ای از دوست دیگری برایتان نه از امروز  بلکه از همان سالهای قبل از انقلاب اسلامی و نه از ایران  بلکه از کفرستان غرب عرض می کنم ... دوستی میگفت ما به همراه خانواده و همسرم برای خرید به یک فروشگاه بزرگ در آلمان رفته بودیم .  اینکه خانم ها خیلی خرید می کنند و در حین خرید به دنبال هر چیزی هستند جز آنچه که قرار بوده بخرند خود داستانی است ولی باور بفرمائید این کار خاص خانم های ایرانی نیست و حتی زنان خارجی هم مانند زنان ایرانی هستند . من و همسرم به همراه پسر بچه کوچکم و همسر برادرم که فرانسوی بود در فروشگا ه آنقدر گشتیم که من خسته شدم و به ناچار به همراه پسرم گو شه ای نشستم  و برای آنکه بچه صدا نکند و گله ای نداشته باشد برایش مقداری اسباب بازی ارزان قیمت خریدم تا مشغول باشد خودم هم سرگرم دیدن مردم شدم... گو یا در این میان پسر بچه من رفته بود روی یکی از پله های  فروشگاه که محل تردد افراد بود نشسته بود و بر روی پله بالا هم اسباب بازی خود را پهن کرده بود  و سخت مشغول بازی بود ... من در یک آن متوجه شدم مردم حتی افراد مسن تا به این بچه می رسند مسیر خود را عوض می کنند و از راه دیگری میروند در این میان بودند افرادی که بر سر او هم دست نوازش می کشیدند و به زبان های مختلف مانند آلمانی و یا حتی فرانسه  چیزی می گفتند ( ای نازی – چه گل  پسری – عشق منی) و من متوجه شدم آنها حاضر نشده اند دنیای کوچک این بچه را خراب کنند و مزاحم بازی او نشده اند ...در این میان در یک لحظه شخصی از کنار پسرم رد شد و با خشونت گفت: توله... کجا نشسته! نا خود آگاه گفتم : آقا دست شما درد نکنه. متشکرم مرد که متوجه شد من ایرانی هستم و فهمیدم چی گفته با پوزش خواست درست کنه ولی گفتم نه این  در خون ماست شما مقصر نیستید ما  این گو نه پر ورش یافته ایم  . ولی باور بفر مایید این تر بیت اسلامی و اخلاقی ما نیست رسول اکرم الگوی برخورد  با کو دکان بوده آخر چرا ما  این روش  و منش را نباید فرا گیریم!

چرا این گونه بر خورد می کنیم اگر قرار است  آمار بگیریم راستش را بگو ئیم که  مردم ما آمار می گیریم و این سئوال ها را می پرسیم . واژه درستش می شود آمار گیری  باور بفر مائید سر شماری تعریف دیگری دارد  و معنای دیگری چرا  این گونه  از واژه ها استفاده می کنیم . .ما قرار است خدمتگزار مردم باشیم .   صاحب این قلم بی پروا عرض می کند اگر راستش را بگو ئیم که نهار می خوریم نه نماز می خوانیم بهتر و شایسته تر است . با دین سر دین را نشکنیم و .......

با علی  از یا علی یک نقطه کم دارد .

ولی

یا علی گفتن کجا و  با علی بودن کجا ؟

جعفر صابری

[ چهارشنبه نهم آذر ۱۳۹۰ ] [ 0:22 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب