دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

جعفر صابری/ عمو نوروز

سه شنبه 17 اسفند 1395

   عمو نوروزجعفر صابری/ عمو نوروز

 

کم کم بوی بهار می آد و مردم در جای جای ایران می روند تا یک سال دیگر را پشت سر بگذارند و به استقبال بهار بروند، همیشه این وقت سال که میشه بعضی ها با  پوشیدن لباسهای سرخ و سیاه کردن قسمتهایی از صورتشان و نواختن یه ساز یا حتی یه ضرب کوچک سر چهارراه ها جلوی ماشینها سعی می کنند تا با تکان دادن اندامشون، دل سرنشین های اتومبیل را به دست بیاورند و ازشون عیدی بگیرند!

اینکه بیشتروقت ها کمتر کسی چیزی کمک میکنه بماند! یا اینکه بیشتر وقتها حتی کسی بهشون نگاه نمیکنه! اینکه چرا این آدما مهمترین رسم و فرهنگ این ملت را آنقدر خوار می کنند، بماند و یا اینکه یه جورایی موسیقی با آن بزرگیش حقیر میشه...که اگه بخواهیم برای هر کدام مطلبی بنویسیم خودش یه سرمقاله خواهد بود. اما من دلم برای این آدما میسوزه که فکر میکنند با رفتن جلو این ماشینهای گرون قیمت از اونا خیری می بینند!شاید فکر می کنند این جماعت دست به جیب هستند و کمکی  قابل توجهی میکنند.

بیشتر وقتها ،حتی سرنشینان این ماشین ها هیچ نگاهی هم به کناردستشون نمی کنند ،حتی اگه بچه ای بخواهد شیشه ماشین اونها رو پاک کنه، داد می زنند که نکن کثیف میشه! تازه بردم کارواش!

حتماً شما هم مثل من خیلی دیدید! بیشتر وقتها من با موتور سیکلت هستم و برای همین بهتر شاهد این صحنه ها هستم...یادمه وقتی جوان تر بودم خیلی دلم می خواست شبهای سه شنبه برم جمکران و بعد ها نذر کردم اگه ماشین داشتم چند نفر را هم با خودم ببرم و گذشت... این روزها آنهایی که اهل رفتن به جمکران هستند دیدند چند تا جوان هنرمند با قوتی های رنگ میان و روی ماشین ها با اجازه صاحبشون  اسماء اهل بیت و یا شعر های مذهبی مینویسند اما من ندیدم هیچ صاحب ماشین گران قیمتی اجازه بده روی ماشینش ازاین چیزها بنویسند. بدبخت حق هم داره پول رنگ زدن این ماشین ها خودش یه ماشین  میشه!

عمونوروزهای عزیز که سر چهارراه ها می ایستند و ساز میزنید و با لباس های سرخ و صورت سیاه میخواهید پول در بیاورید. پول شما از جیب این آدمها در نمی آد، برعکس جماعتی از جنس خودتون دست به جیب میشن و خرج عید شما را میدن...اگر این جماعت مایه دار میخواست خرج کنه که مایه دار نمی شد و نمی تونست سوار این ماشین ها بشه... حضرت رسول اکرم (ص)می فر ماید :فقر فخر من است! نه اینکه فقیر بودن خوب است نه این که با ثروت مشکلی داریم ولی اگر انسانیت  در جامعه ای جاری باشد فقیری به چشم نمی خورد !اگر هر کس به حقش قانع باشد و اگر مسئولین و دولتمردان بدانند که چگونه باید فقر را ریشه کن کنند فقیری باقی نمی ماند! نکته درد ناک این است که آن کسانی که رسماً لباس عمو نوروز را می پوشند و چهره سیاه می کنند و با تکان دادن اندامشان و زدن سازی سر چهارراهها کسب روزی میکنند بسیار اندک تر از آن جماعت فراوانی هستند که چه مخفی می سازند و روز سیاهشان در مقابل خانواده را پنهان می کنند تا عمونوروز بیاید و برود...حضرت صادق (ع) می فر ماید عزم کردم برای رستگاری ، دیدم هیچ نیست جز اندیشه و اشک! چگونه می توانیم به رستگاری بیندیشیم وقتی این گونه زندگی میکنیم؟هرچه اتومبیل هایمان ارزانتر است دعاو نوشته های مذهبی داخل و یا آویزان شیشه بیشتر است و روی ماشین کلی دعا و شعر می نویسیم.همینکه ماشینمان گران قیمت میشود ساده و شیک میکنیم...خدای ما چگونه خدایی است؟ رنگ خدای ما چیست؟ آسمان بالای سر ما چه رنگی است ؟ تاحالا فکرشو کردید که چرا دعاهایمان کمتر اجابت میشود؟چشمها و گوشهایمان و حتی دستها و دهانمان را برای چه چیز هایی به کار میبریم. این همه نعمتی که خدا وند به رایگان به ما ارزانی داشته  و خیلی ها آرزوی صحت و سلامتی  که در وجود ما است را دارند را چگونه گرامی می داریم . باچشمانمان چه تصاویری را می بینیم و با گوشهایمان چه چیزهایی را می شنویم از دستانمان چگونه استفاده میکنیم و چقدر از عمرمان را در شبانه روز به اندیشیدن می گذرانیم؟فقیر واقعی ما هستیم که در مقابل چیز های بی ارزش این جهان فانی با پوشیدن لباسی و سیاه کردن چهره مان اندام خود را می لرزانیم تا شاید بنده ای ما را ببیند و به ما ترحم کند! در صورتی که خالق هستی و واقعی را می شناسیم ! دل به چه خوش کردیم و در انتظار کدام بهاریم وقتی هنوز ریشه خود را در خاک بیدار نکرده ایم!

 عید در راه است و زمستان می رود یک سال دیگر هم از عمر ما سپری شد و نمی دانیم که آیا سالی دیگر را هم به پایان خواهیم رساند یا نه ! ؟

شاد باشیم و شادمانه بیندیشیم به فردایی که بی شک با ما یا بی ما خواهد آمد!

 حق یارتان نورزتان پیروز

 یا مقلب القلوب والابصار یا مدبراللیل ونهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال .

[ سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۵ ] [ 22:1 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب