دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

 

 قلم

مطالب زیادی درباره قلم نوشته شده است، اما مطلب من از نقش قلم در زندگی بخصوص تحصیلاتم است.

شروع تحصیل باید با مداد می نوشتیم آن روزها مدادها سیاه و یا قرمز می نوشت مدادهای سیاه بعضی هایشان بر سرش پاکن داشت و بدنه آن ها یا صاف بود و یا چند ضلعی بودند.

وقتی معلم و یا مرحوم پدرم میدید من مطالب را بد خط نوشتم یا غلط اولین کاری که می کرد می گفت مدادت را بده اوایل متوجه نبودم و هرچه دم دستم بود می دادم چون اولین بار که مداد را دادم دست معلمم آن را گذاشت بین انگشتم و با دستان درشتش دستم را در دست گرفت و فشار داد درد در تمام اندامم پیچید آنقدر که هنوز به یاد دارم می دانم خیلی ها که هم سن و سال من هستند وقتی از درد مداد بین انگشت می گویم اشک در چشمانشان حلقه میزند و دردش را به یاد می آورند.

بعد ها یاد گرفتم قلم درد قلم هایی که چند ضلعی هستند بیشتر از آن ها است که صاف بودند. برای همین وقتی معلم میگفت مدادت را بده آن ها را میدادم ولی یک معلم داشتیم که گویا در کودکیش او نیز دانسته بود مداد صاف دردش کمتر است برای همین بدون اینکه بپرسد مدادی را برمیداشت که چند ضلعی بود البته بیشتر وقت ها از خودکارش استفاده میکرد آن روز ها خودکارها همه بیک بود و بدنه چند ضلعی داشتند. خودکارها دردشان همان اندازه بود.

یکی از دوستانم بود که وقتی مداد بین انگشتش می گذاشتند شروع به داد و بیداد می کرد و چنان سرو صدا می کرد و دستش را تکان می داد که زود ولش می کردند یک روز به او گفتم چرا انقدر سرو صدا میکنی گفت دردش کمتر است دلشان می سوزد زود تر ول می کنند یک روز من هم همین کار را کردم ولی همان معلم که گفتم در کودکیش می دانست کدام مداد دردش بیشتر است نمی دانم شاید او هم در کودکیش دوستی مثل دوست من داشت و فهمید و بدون توجه به ناله های من با دقت و آرامش مداد را در جای بهتری گذاشت و بیشتر فشار داد.

من از قلم خاطره زیاد دارم خوب یادم هست یک از بچه های شرور مدرسه همیشه مدادی تیز داشت و هر وقت دعوا می کرد به شکم طرف مقابل میزد یکبار به سینه من مدادش را فرو کرد و نوک مداد در سینه من شکست درد زیادی داشت. اما با مشت زدم به صورتش طوریکه همان اندازه دردش بگیرد.

در نوجوانی میدیدم بچه های ته کلاس وقتی پرتقال و یا نارنگی تغذیه رایگان به دانش آموزان می دادند خودکارشان را بیرون می آوردن و با آن وسیله ای درست میکردن تا پوست پرتقال را به سر و گردن هم کلاسی های دیگر شلیک کنند، هنوز صدای خنده هایشان را در گوش دارم که از درد دوستشان شاد می شدند.

جوان که بودم دیدم یک از بچه محل هایمان در کنار خرابه های پشت خانه خودشان میله خودکار را بیرون کشید و بعد موادی را روی زرورق ریخت و دودش را با کمک همان میله خود کار به گلویش می فرستاد.  

هنوز وقتی به دستانم نگاه میکنم جای مدادها را میبینم که کبود شده است. شاید بخاطر همین هیچ وقت سیگار نکشیدم چون مرا یاد مدادهای بین انگشتم می انداخت!

از قلم می گفتم و نقش آن درتربیت و زندگیم.

بعد ها دیدم قلم را در مقابلم می گذاشتن و می گفتند بنویس ... و من علی رغم میل باطنی باید می نوشتم، آنچه که می گفتند!

هنوز می نویسم ولی خیلی کمتر با قلم شاید باورش برایتان مشکل باشد اما کلکسیونی از قلم ها و خود کار و خود نویس دارم بیش از صد نوع ... با همه ی آن ها خاطره دارم بیشترش را به من هدیه داده اند در مناسبت های مختلف. حتی چند جایزه نفیس دارم که با نام قلم و یا به شکل قلم هستند.

قلم چیز خوبی است. حتی خدا وند در قرآن به آن و چیزی که با آن می نویسند قسم خورده است.

من قلم را دوست دارم اما فقط برای نوشتن نه چیزی دیگری، این روزها که آغاز سال تحصیلی است باز به یاد قلم افتادم و بد ندیدم که از نقش تربیتی آن برای شما نیز بنویسم.

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ شنبه دهم مهر ۱۴۰۰ ] [ 21:1 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب