دکترجعفر صابری بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها
| ||
بندر بابای بابام جاشو بود ،ننی بابام میگفت : هر وقت بابامراد میرفت بندر چشم می دوختم تا جای که لنج را دیگه نمی دیدم همیشه دلم با لنج میرن رفت و مثل موج ها ی آب دریا تا بابا مراد برگرده آشوب بود !نه که دست خودم باشه این طبیعت زنای بندره که مردشون به دریا میره ،تا برنگرده چشمشون به دریاست و دلشون طوفانی ...همه میدونند بالاخره یه روز مردشون باید انتخاب کنه دریا یا ساحل !اما کدوم مرد بندری که سالح نشین باشه ؟ دریا همیشه برای مرد جاشو دریاست و هیچ وقت هیچ چیزی نمیتونه جای دریا را برای اون بگیره! بابا مراد رفت دریا یه روز آروم بهاری ،و دیگه برنگشت! مثل خیلی های دیگه که هیچ وقت برنگشتن! من باباتونو با لباسشویی برای مردم بزرگ کردم ،هیچ وقت نذاشتم به دریا فکر کنه ،گفتم باید درس بخونی و ام هم گوش کرد درس خوند زن براش گرفتم همین ننتونو ما ما زری دختر خوبی بود بابای زی هم جاشو بود اما ماند به ساحل و نرفت دریا گفتم مامان زری از مادرش یاد گرفته باباتونه از دریا رفتن منع میکنه!زرنگ بود نزاشت بابا تون بره دریا همینجا تو بندر براش کار درست شد ! حا همینجا کنار ساحل تو بندر !بچم درس خونده بود سواد داشت کار دولتی بهش داده بودن آخر امسال بازنشسته می شود !قرار بود آبجیت کبرا رو عید امسال شوهر بده !داشت جهیزه جم میکرد !میگفت ننه بیشتر کار میکنم تا بتونم جهیزیه کبرا را جور کنم ! امیدش تو بودی تا بعد سربازی برای تو هم زن بگیره میگفت :میخواد بجای خودش تو تو بندر کار کنی !حا صحبت هم کرده بود !قبول کرده بودن ! گفته بودن بعد سربازی بیارش جای خودت !حا ننه من تازه داشتم آرام میشدم دیگه از دریا و موج های دریا ترس به دلم نبود !چه میدونستم عجل تو بند ر میاد سراغ بابات !مو بختم سیاه !دریا و بندر هم نداره !بابا مرادت هیچ وقت نمیومد !میگن بابات هم نمیاد !یعنی چیزی ازش نمونده که بیاد ! ننه قولم بده تو دیگه نه در یا بری نه بندر بمونی ! ننه مو رو تو قبری بزارید که اسم بابات هم باشه میخوام لااقل خاکش رو بجای خودش تو بغل بگیرم! تقدیم به همه مادران و زنان بندر جعفر صابری موضوعات مرتبط: مطلب [ دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 20:15 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |