دکترجعفر صابری
بیوگرافی .معرفی آثار . سوابق . فعالیتها و دست نوشته ها 
لینک دوستان

تیپ زدن

تیپ زدن یا به زبان دیگر بهترین لباس و کفش خودت را پوشیدن و رفتن به مهمانی یا خیابان گردی حس بسیار عالی است که باید هر وقت توانستیم انجام دهیم این کار اگر فقط برای دل خودمان باشد بشدتن به ما کمک میکند تا حالمان بسیار خوش شود !

حال خوش در اکثر بیماری ها است و میتواند به بازسازی تمام سلول های مرده و یا نیم جانمان کمک کند ،ما در این حال از همه ی آنچه خداوند نصیب ما کرده در لحظه استفاده میکنیم و باعث میشود تا شاد و سرزنده شویم جوان تر به نظر برسیم و حتی سالم تر شویم!

دانشمندان یک دانشگاه آمریکایی با آزمایش ساده اما کاربردی این را ثابت کردن که تعدادی از افراد بین هفتاد و پنج تا هشتاد سال وقتی در شهرکی که با طراحی حدود چهل سال قبل آماده شده بود قرار گرفتن بین سی تا چهل سال جوانتر شدن !چرا که همان لباسهای چهل سال قبل و حتی موسیقی و یا اتومبیل های قدیمی را در اختیارشان قرار داده بودن آنها سن واقعی خود را فراموش کرده بودن و در لحظه و حال زندگی تازهای را تجربه می کردند .

وجد و شادی در هر سن و سالی مهمترین ارکان زندگی است و آرامش و آرام گرفتن زمانش در وقت خودش است که با نام آرامگاه میشناسیمش!

حتی حرکات موزون بشدت می تواند بر تاثیر روند آلزایمر تاثیر مستقیم بگذارد و به درمانش نیز کمک شایسته ای می نماید.

انتخاب رنگ های شاد و لباسهایی برازنده و زیبا آنچه به تن مان بنشیند و زیبا باشد عالی است ،ما ایرانی هستیم و ارکان رنگ در زندگی ما بسیار مهم بوده و هست ،شایان ذکر می باشد که خداوند نیز در قرآن مجید به رنگ ها و پوشیدن لباس زیبا و تمیز اشاره فرموده و از آن مهمتر این که زیورآلات خود را به هنگام نماز و ملاقات با من به همراه داشته باشید .

و اینگونه راه رستگاری و شادی را در هم آمیخته برایتان آرزوی سلامتی و به روزی را دارم .

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ یکشنبه شانزدهم دی ۱۴۰۳ ] [ 15:32 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

دعای خیر

انسان ها موجودات بسیار پیچیده ای هستند و همواره در حال تغییرات مختلف از قد و اندازه و وزن گرفته که حالات طاهری است تا ذهن و اندیشه و نیات که به درون فرد باز می گردد .

ما انسانها اگر برای اندیشه هایمان حد و اندازه ای قرار ندهیم در بیشتر مواقع در مسیری قرار می گیریم که به فنا و نابودی می رسد .شیطان نامی است که در مواجهه با گناه ما او را مقصر میدانیم و این موجود درونی یا صاحب اندیشه های پلید را شیطان می نامیم و میگوییم شیطان مرا گول زد!

در مقابل این اندیشه های پلید نیک اندیشی و درستکاری را در ذات خوب میبینیم ، این تمام آنچه در زندگی ما جاری است می باشد.

حال شایسته و بایسته است که پندار نیکمان را افزایش دهیم و از پلیدی ها دوری بجوییم !اما بشر در کنار این موضوعات بشدت خیال پرور هم می باشد و برایش داشتن خیالات بعضاًخوب و خوش اهمیت دارد و کم نیستند افراد فرصت طلبی که با بیان گفتاری خوش و شاد کننده مارا در شرایطی قرار دهد که امیدوار شویم و گرچه امید وار بودن به نوبه خود بسیار ارزشمند هم می باشد اما امیدی که برخواسته از تلاش و اندیشه درست باشد نه فقط امید های کاذب و فانی !

فالگیر ها و یا طالع بین ها افرادی هستن که در این کار توانایی بسیاری دارند و در این میان دعانویسان و رمالان از همه توانا تر بوده و هستند.

ما در جامعهی زندگی میکنیم که بیشتر از آن که فقیران نیاز به کمک مالی ما داشته باشند ما هستیم که نیاز به دعای خیر و خوشبختی آنها برای خودمان هستیم و هر زمان به نیازمندی کمک میکنیم با شنیدن دعای خیر او آرامشی تمام وجودمان را لبریز میکند و باور پیدا میکنیم که این دعای خیر بزودی برای ا موفقیت و پیروز در کار هارا به همرا می آورد .

حال اگر حتی بعد از این کمک مالی هم برای ما اتفاق ناگواری بیفتد می گویم و یا می گویند خوب شد آن کار نیک را انجام داری بلایی از سرت رف شده و...من بشخصه تمایلی ندارم که به انکار و یا اثبات این نو نگرش بپردازم ولی نظر شخصیم این است که چه نیکوست ما هر قدم خیر و اندیشه درستی را که داریم فقط برای رضای خالق باشد بدون هیچ منت و یا توقای ،به قول شاعر تو نیکی کن و در دجله انداز...

و چه زیبا این شعر سروده شده که نه غم دوزخ نه حرص بهشتست بردار زرخ پرده که مشتاق نگاهیم .

به امید اینکه در مقابل کمک به یک فقیر انتظار دعای خیرش نمانیم و باران باشیم یا خورشید بباریم و نور افشانی کنیم بی دریغ و نیاز به دیگران !

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ شنبه هشتم دی ۱۴۰۳ ] [ 14:56 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

درد شیرین

دستانش را مشت کرد و قسمتی از ملحفه را در چنگال خود فشرد ،درد امانش را برید بود و اشک میریخت مرا نگاه میکرد و ...اگر میدانستم درد زایمان به این اندازه عزیزم را تحت فشار قرار میدهد هرگز راضی نبودم که مادر شود !راستی مادرم نیز چنین دردی را متحمل شده است و ...ساعتی گذشت و من تنها بودم به عقربه های ساعت بالای در سال انتظار خیره مانده بودم و هنوز در گوشم فریاد های همسرم و نالهایش شنیده میشد !

و مادرم را میدیدم که در روستا بدون این امکانات در خانه مرا متولد نموده بود!

زن ،مادر

این موجودی که بسیاری از آنها در زندگی خود از شیرین ترین لذت هستی چشم پوشی می کنند تا فرزندانشان بتوانند رشد خوبی داشته باشند نه در یک روز بلکه همه روزه باید مورد احترام قرار گیرند و برگزاری یک روز بنام زن یا مادر کمترین کاریست که هر جامعه ای باید برای نشان دادن از ایشان انجام دهد کمااینکه مردان یا پدران نیز باید دیده شوند یا هر شغل و کسب و کاری دین و قدردان تلاش انسان ها بودن لازم یک جامعه سالم و پویا است .

اما مادران در این میان به دلیل همین رنج و درد شیرین زایمان و بدنیا آوردن فرزندان تا سالها بعد هم رنج میکشند نوزاد از بدو انعقاد نطفه در همان هفته های اول تا دو یا سه سال بعد از تولد همواره از وجود مادرش تغذیه می شود و این درد زایمان فرزند همیشه برای مادر دل نشین است چون زاینده یک انسان بوده و چه نیکوست که ما نیز قدردان این همه گذشت مادرانمان باشیم با لبخند یا گذشت در مقابل خشم و ناراحتی هایش مادر است دیگر باید تحمل کرد ،گیرم که حق هم در بعضی مواقع با ما بود و او اشتباه میکرد یا میکنه با لبخند و گذشته مان دلش را شاد کنیم اسرار برای ثابت کردن خود و اندیشمان در همان لحظه جز شکستن دل مادر سودی نخواهد داشت بیاد بیاوریم چه زجری برای تولد ما کشید و چگونه با محبت به ما عشق هدیه داده !

مادر ،همسر و دخترانمان را با دید گذشت و محبت ببینیم و باور کنیم که همه وجود شان صداقت و سادگی و عشق است !روی صحبتم با مردانی است که میدانم قدردان هستند و واژه مردانگی را میشناسند .

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ پنجشنبه ششم دی ۱۴۰۳ ] [ 16:17 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

پول

یکی از ارزشهای نشان و شخصیت هر ملت ارز مالی و ریالی میباشد که بارزترینش همان اسکناس و سکه رایج در کشور است!

صد ها سال است که ملت ها از روی همین سکه ها واسکناسها ارزیابی می شوند و نقش نشانه های ارزنده هر ملت بر روی هر یک از این سکه ها و اسکناسها نشان دهنده فرهنگ ،تمدن و مدنیت آن ملت می باشد.

متاسفانه چندیست با مورد تمسخر قرار دادن این هویت ملی توسط افراد نابخرد ارزش واقعی آن در کشور ما به سخره گرفته شده و اخیرا نیز به عنوان تراکت های تبلیغاتی مورد مصرف قرار می گیرند که نشان از بی ارزشی بیشتر آن می باشد .

وقتی شاگردی در پاسخ به معلم خود که سوال می کند چرا اصل اسکناس را در کاردستی چسباند ای می گوید چون قیمت گچی آن بیشتر از خود اسکناس است ! انسان وا می ماند چه بگوید!

وقتی سکه های با ارزش را افراد سودجو جمع آوری نموده و بجای واشر استفاده می کنند و یا با آب کردنش به قیمت بیشتری می فروشند این یک فاجعه ملی است !

امیدوار هستیم تا اولاً خود مردم به این موضوع بسیار اهمیت داده و به هیچ عنوان به پول کشور توهین نماید و دوماً مسئولان با بکارگیری روش های مناسب از این گونه رفتار های هنجار شکن جلوگیری نمایند .

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ پنجشنبه بیست و نهم آذر ۱۴۰۳ ] [ 15:25 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

شهر غریبه بی تفاوت

خیلی وقتا ما آدما از کنار واقعیت های زندگی که در اطرافمان هستند به سادگی می گذریم و خواسته یا ناخواسته آنها را نمی بینیم.

کارگری که با ابزار کارش هر روز صبح در کنار خیابان نشسته به انتظار کار،دست فروشی که تمام دارای خود را در مقابلش روی پارچه ای پهن کرده و یا مغازه داری که در مغازه اش چیز زیادی نیست و بیشتر قفسه ها خالی است و یا با یکی دو جنس قدیمی پور شده یا نوجوانی که کونی به بزرگی چند برابر اندامش را حمل میکند که پور است اززبالهایی که ما در سطل ها ریخته ایم و یا زنی با چادر سیاه که کنار بسرانش نشسته و جوراب و لیف حمام میفروشد !

ما میبینیم و یا نمی خواهیم که ببینیم یا می بینیم ولی توجه نمی کنیم ،چه فرقی میکند وقتی هم که ببینیم و نتوانیم کاری نماییم!وقتی کسی از مشکلات و دردهایش می گوید و ما نمی توانیم کاری کنیم از آدم بودنمان بیزار می شویم و از بودنمان دل خسته دوست داریم کاری برای هم نوع خود کنیم اما در کار خود ماندیم !

دردها و رنج های هر کداممان که اهل فهم باشیم بسیار است اما چه سود که دستمان خالیست و رنج دیدارمان بسیار ،ما انسان هستیم و په سخت است انسان بودند و درد را دیدن !

عزیز همراه همین اندازه برایت بگویم که لازم نیست دنیا را تغییر دهیم و به همه کمک کنیم کافیست کمی انسانیت مان را زیاد کنیم باور داشته باشیم که رزاق خداست و برای هر چیز بی ارزشی تلاش فراوان نکنیم ،باور داشته باشیم که قرار است ما به اشیاء اطراف زندگیمان هویت بدهیم نه آنها به ما شخصیت !

باور داشته باشیم می توانیم با کمترین امکانات زیباترین زندگی را بسازیم و لازم نیست برای داشتن ساعتی خوشی تمام ساعت های لذت بخش زندگیمان را به سختی بگذرانیم .

خدا رحمت کند علی حاتمی را که در فیلم هزار دستان این دیالوگ را به یادگار نهاد:

ابوالفتح (علی نصیریان): ابوالفتح: رضا! وقتی مردهای همسایه آن‌قدر دیر به خانه می‌رَن تا طفل‌ها بخوابند که نان از دستِ خالی پدر نخواهند، چه جای عشرت؟

و برای خودم و شما آرزوی آرامش و سلامتی دارم و این ترانه زیبا که علی زند وکیل هم خواند را تقدیم نگاه زیبایتان میکنم:

یا حق

جعفر صابری

ما از این شهر غریبه بی تفاوت کوچ کردیم از رفیق زخم خوردیم تا یه روزی برنگردیم
خونمون رو دوشمونه ما یه آه دوره گردیم ما واقعا با هم چه کردیم
ما غنیمت های بی رویای این جنگای سردیم زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم
بی خبر از حال هم آواره ی دنیای دردیم ما واقعا با هم چه کردیم
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبود …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبود …

پس بدین فرصت خنده هامو پس بدین شادی تو صدامو پس بدین قلب عشق آشنامو
لااقل پس بدین گریه هامو …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبود …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبود …


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ سه شنبه بیستم آذر ۱۴۰۳ ] [ 11:50 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

آب نیست!

وقتی آدما عادت میکنن به اینکه هروقت کلید برق را بزنن لامپ روشن بشه و یا شیر آب را باز کنند و آب بیاد وقتی عجب میکنند که چراغ روشن نشه و آب از شیر نیاد !

کتاب چه کسی پنیر مرا برداشت و یا خورد نوشته اسپنسر جانسون دقیقاً به این نکته از زندگی ما انسان ها اشاره میکند که چقدر به فکر آینده هستیم و چطور در حال زندگی میکنیم ؟

ما چنان درگیر زندگی حال هستیم که کمتر به آینده می اندیشیم آینده خود و فرزندانمان !اینکه به دنبال کسب درآمد بیشتر و یا ساخت ساختمان و کار هایی از این دسته بسیار مهم است و شایسته اما اگر جسم ما و یا محیط زیست ما به دلیل همین رفتار هایمان نابود شود چه ؟

ما هر روز صد ها و یا هزار ها بار به جسم و جان خود و دیگران لطمه میزنیم و نابود می کنیم آنچه سرمایه اصلی مان است ، نابودی محیط زیست یکی از همین موارد است که در دراز مدت به جان و جت معلمان نیز صدمه وارد می سازد .

بشر در کره خاکی کوچکی زندگی میکند که بسیار محدود است و امکاناتش کفاف این همه رشد و توسعه را ندارد !ما باید بدانیم بشر امروز که به فکر داشتن سرمایه از جمله طلا و جواهرات است اگر در اتاقی محبوس شود که هوایش به مرور کم می شود حتی با داشتن میلیارد ها ثروت خیلی زود جان خواهد داد.

ما باید بدانیم وقتی آب های آشامیدنی ما را نابود می سازیم خیلی زود از تشنگی خواهیم مورد!

و همینطور در زندگی هایمان وقتی داشته هایی مانند والدین ،فرزندان و یا دوستان و اقوام خود را از دست بدهیم دیگر این سرمایه معنوی را خواهیم داشت و رفتار ها و گفتار هایمان باعث این بحران خواهد شد! بحرانی که قبل از هر کس خود شما را نابود می سازد !

رفتارو گفتار های امروز ما نابود کننده آینده ما خواهد بود اگر به آنها بیندیشیم ،یکی از مهمترین تربیت های ما برای نسل بعد اندیشیدن به رفتار ها و گفتار هایمان است ما به عنوان والدین و معلمین یا دوستان باید به عزیزانمان البته بعد از فراگیری لازم برای خویشتن تربیت خوب اندیشیدن خوب گفتن و خوب بودن را بیاموزیم !

اینکه امروز فرهنگ رانندگی ما و یا برخورد های اجتماعی مان ضعیف شده نتیجه همین نداشتن تربیت اجتماعی است این که ما بعد از نزدیک به نیم قرن هر روز در برخورد های اجتماع ایمان کمتر اصول اخلاقی را رایت میکنیم به دلیل نداشتن تربیت لازم است و جای هیچ تعجبی نخواهد بود که نسل بعد از ما نیز به مراتب رفتاری ناشایست تر از امروز را تجربه نماید.

راهکار درست و منطقی این است که هرچه سریعتر به تربیت خویش مشغول شویم و باور داشته باشیم که با تربیت خیش تاثیر مستقیمی به تربیت دیگران و در کا جامعه ارائه خواهد شد .

توقع تغییر در دیگران آرزویی است محال و دست نیافتنی چرا که هم انسانها دوست دارند محیط زندگی شان تغییر نماید نه خودشان و این فاجعه است !

به امید این که رسانها و مسئولین امر تربیت اول به تربیت و بعد آموزش توجه لازم را داشته باشند و ما نیز به فراگیری درست زندگی همت نماییم و اول از خویش و بعد محیط اطرافمان کمک کنیم ،و در این خصوص به محیط زیستمان نیز توجه نماییم.

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ چهارشنبه هفتم آذر ۱۴۰۳ ] [ 15:17 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

آب نیست!

وقتی آدما عادت میکنن به اینکه هروقت کلید برق را بزنن لامپ روشن بشه و یا شیر آب را باز کنند و آب بیاد وقتی عجب میکنند که چراغ روشن نشه و آب از شیر نیاد !

کتاب چه کسی پنیر مرا برداشت و یا خورد نوشته اسپنسر جانسون دقیقاً به این نکته از زندگی ما انسان ها اشاره میکند که چقدر به فکر آینده هستیم و چطور در حال زندگی میکنیم ؟

ما چنان درگیر زندگی حال هستیم که کمتر به آینده می اندیشیم آینده خود و فرزندانمان !اینکه به دنبال کسب درآمد بیشتر و یا ساخت ساختمان و کار هایی از این دسته بسیار مهم است و شایسته اما اگر جسم ما و یا محیط زیست ما به دلیل همین رفتار هایمان نابود شود چه ؟

ما هر روز صد ها و یا هزار ها بار به جسم و جان خود و دیگران لطمه میزنیم و نابود می کنیم آنچه سرمایه اصلی مان است ، نابودی محیط زیست یکی از همین موارد است که در دراز مدت به جان و جت معلمان نیز صدمه وارد می سازد .

بشر در کره خاکی کوچکی زندگی میکند که بسیار محدود است و امکاناتش کفاف این همه رشد و توسعه را ندارد !ما باید بدانیم بشر امروز که به فکر داشتن سرمایه از جمله طلا و جواهرات است اگر در اتاقی محبوس شود که هوایش به مرور کم می شود حتی با داشتن میلیارد ها ثروت خیلی زود جان خواهد داد.

ما باید بدانیم وقتی آب های آشامیدنی ما را نابود می سازیم خیلی زود از تشنگی خواهیم مورد!

و همینطور در زندگی هایمان وقتی داشته هایی مانند والدین ،فرزندان و یا دوستان و اقوام خود را از دست بدهیم دیگر این سرمایه معنوی را خواهیم داشت و رفتار ها و گفتار هایمان باعث این بحران خواهد شد! بحرانی که قبل از هر کس خود شما را نابود می سازد !

رفتارو گفتار های امروز ما نابود کننده آینده ما خواهد بود اگر به آنها بیندیشیم ،یکی از مهمترین تربیت های ما برای نسل بعد اندیشیدن به رفتار ها و گفتار هایمان است ما به عنوان والدین و معلمین یا دوستان باید به عزیزانمان البته بعد از فراگیری لازم برای خویشتن تربیت خوب اندیشیدن خوب گفتن و خوب بودن را بیاموزیم !

اینکه امروز فرهنگ رانندگی ما و یا برخورد های اجتماعی مان ضعیف شده نتیجه همین نداشتن تربیت اجتماعی است این که ما بعد از نزدیک به نیم قرن هر روز در برخورد های اجتماع ایمان کمتر اصول اخلاقی را رایت میکنیم به دلیل نداشتن تربیت لازم است و جای هیچ تعجبی نخواهد بود که نسل بعد از ما نیز به مراتب رفتاری ناشایست تر از امروز را تجربه نماید.

راهکار درست و منطقی این است که هرچه سریعتر به تربیت خویش مشغول شویم و باور داشته باشیم که با تربیت خیش تاثیر مستقیمی به تربیت دیگران و در کا جامعه ارائه خواهد شد .

توقع تغییر در دیگران آرزویی است محال و دست نیافتنی چرا که هم انسانها دوست دارند محیط زندگی شان تغییر نماید نه خودشان و این فاجعه است !

به امید این که رسانها و مسئولین امر تربیت اول به تربیت و بعد آموزش توجه لازم را داشته باشند و ما نیز به فراگیری درست زندگی همت نماییم و اول از خویش و بعد محیط اطرافمان کمک کنیم ،و در این خصوص به محیط زیستمان نیز توجه نماییم.

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ سه شنبه ششم آذر ۱۴۰۳ ] [ 12:32 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

تغذیه سالم

دوستان بسیاری دارم که در زمینه پزشکی صاحب نظر هستند و سالهاست در مراسم مختلف حتی خصوصی به تجویز و درمان دوستان می پردازند و از تغذیه سالم سخن میگویند و اینکه در چه سن و سالی چه بخورید و چه نباید بخورید و همیشه به ورزش وپیاده روی هم اشاراتی دارند و گاه و بیگاه به من هم می گویند مواظب سلامتی خودت باش و این کار را نکن و این را نخور اما آن را بخور و ...

من هم میگم چشم!

میدانم که به فکر سلامتی من هستند اما خود می اندیشم دو سوم وجودم را فقط آب تشکیل داده و این آب هم از جنس هواست و اگر هوای وجودم را داشته باشم سلامتی همواره همراهم خواهد بود !

حال چگونه خوراک جسم را محیا سازم مهم است !

اندیشه و نیت درست در مان درد هایم است اگر خوب بیندیشم و بخصوص در خلوتم با ذهنم صادق باشم و به دیگران به دیده تحقیر و تهدید و حرص و ترس و حسادت ننگرم و در دل برای ایشان بد نخواهم ودر ذهن برایشان نقشه نکشم!

من اگر من باشم و به خود اندیشم بیشک از سلامت جان و روان به جسم نیز میرسم!

من اگر ...بگذریم چه زیبا مولانا می گوید که:

در زمین مردمان خانه مکن

کار خود کن کار بیگانه مکن

کیست بیگانه تن خاکی تو

کز برای اوست غمناکی تو

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی

جوهر خود را نبینی فربهی

گر میان مشک تن را جا شود

روز مردن گند او پیدا شود

مشک را بر تن مزن بر دل بمال

مشک چبود نام پاک ذوالجلال

آن منافق مشک بر تن‌ می‌نهد

روح را در قعر گلخن می‌نهد

بر زبان نام حق و در جان او

گندها از فکر بی ایمان او

ذکر با او همچو سبزهْگلخن است

بر سر مبرز گل است وسوسن است

آن نبات آنجا یقینعاریت است

جای آن گل مجلس است وعشرت است

طیّبات آید به سوى طَیّبین

للخبیثین اَلخبیثات است، هین‏

در زمین مردمان خانه ساختن: تعبیر دیگری است از سپردن کار خود به دیگران.

گُلخَن:: به معنای آتش‌خانهْ حمام و نیز به معنای زباله‌دان و کنایه از تن و زندگی مادی است.

روح را در گلخن نهادن: یعنی توجه نکردن به ارزش معنوی روح و پرداختن به زندگی تن.

ذکربا او: یعنی ذکر خدا در دهان منافق و انسان ریاکار، مانند سبزه‌ای است که در گلخن حمّام بروید یا هم‌چون گل سوسن است که در مستراح بروید.

جوهر خود: یعنی شایستگی کمال و رسیدن به حقیقت .

مشک بر تن نهادن: استعارت از تن پروردن، پیروى هواى نفس کردن.

قعر: ژرفا.

بر زبان نام حق...: برگرفته است از آیه «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ اَلْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً: و نبود نماز آنان نزد خانه (کعبه) جز صفیر و دست زدن[1]

سبزه گلخن: سبزه‏اى که بر روى خاکروبه‏ها رسته باشد. این ترکیب اقتباس از حدیث نبوى است: «إیّاکُم وَ خَضراءَ الدِّمَن[2]

مَبرَز: آب ریز، مستراح.

نَبات: رستنى و سبزه.

عشرت: شادمانى.

للخبیثین اَلخبیثات : اشاره دارد به آیه شریفهْ «الخبیثات للخبیثین والخبیثون للخبیثات والطّیبات للطّیبین.. زنان پاک براى مردان پاک و مردان ناپاک براى زنان ناپاک، ومردان پاکیزه برای زنان پاکیزه... »[3]

( 263) در سرزمین دیگران خانه بنا نکن و ساکن نشو تو بکار خود بپرداز و کار بیگانه را بعهده خود نگیر . ( 264) بیگانه کیست؟ بیگانه همین تن خاکى تو است که تمام غم و اندوه تو براى آن است‏ . ( 265) تا تو بتن خود غذاى چرب و شیرین داده عزیزش مى‏دارى جوهر جان تو فربه نشده قوى نخواهد گردید . ( 266) این تن خاکى را اگر دائما میان مشک جاى دهى روز مردن گند او آشکار مى‏گردد . ( 267) مشگ را بتن خود نزن بلکه بدل بمال مشگ چیست؟ نام خداوند ذو الجلال است‏ . ( 268) منافق مشگ بتن مى‏مالد و روح را در قعر گلخن جاى مى‏دهد. ( 269) بر زبان نام حق دارد و ذکر مى‏گوید ولى از جانش از کفر و بى‏ایمانى بوهاى بد استشمام مى‏گردد. ( 270) ذکر او مثل سبزه‏ایست که در گلخن روئیده یا چون گلیست که بر مبرز سبز شده‏. ( 271) آن گل و گیاه در آن جا عاریه بوده و جاى او محفل انس و مجلس عشرت است‏ . ( 272) فرموده‏اند زنان پاک براى مردان پاک و مردان ناپاک براى زنان ناپاک هستند .

توصیهْ مولانا این است که خود را نجات بده و کارخود کن، کار بیگانه مکن. به اموری که در جهت کمال و سیر و سلوک‌الی الله نیست، دوری گزین و در چنین موقعیتی خلوت گزیدن، شرط طریق و راه نجات است.

هر آن‌چه انسان را از مسیر شناخت حقایق آن جهانی و امور ماورای این جهان باز دارد یا موجب ایستایی انسان از حرکت و سیرالی‌الله شود و هم‌چنین، عوامل وابستگی مادی را تقویت کند، ولو رسیدگی به امور معیشتی و توجه به جسم عنصری شخص باشد، از نظر مولانا بیگانه محسوب می‏شود؛ در زمرهْ بیگاری و هدر دادن زحمات و باز ماندن از بهره‏های معنوی است و به مثابه خانه ساختن در زمین دیگران است. "در زمین مردمان خانه مکن"، امیال نفسانی از موانع بزرگ بر سر راه هر سالک الی‌الله به حساب می‏آید. مولانا می‏گوید: تا هنگامی که درحال تنیدن و ریشه‌دار کردن خود در امور مادی این جهانی هستید و همه همّتان صرف مسائل زندگی دنیایی و پاسخ‌گویی به امیال گوناگون نفسانی‌تان هست، هرگز روح و جانتان را فربه و بانشاط نمی‏یابید. تن و زندگی مادی در سیر الی‌الله بیگانه است و تا انسان در خدمت این بیگانه است، شادی ندارد.. تا انسان اسیر تن است، این گوهر او جلوه نمی‏کند. به قول سعدى:

همى‏میردت عیسى از لاغرى تو در بند آنى که خر پرورى‏

(بوستان، ب 2727)

تن و غوطه‌ور شدن در گنداب زندگی مادی، ساختارشان طوری است که با مُشک و عنبر هم نمی‏شود تعفن آن را پوشاند. در این‌جا مولانا سخن از مشک دیگری می‏کند که دل را خوش‌بو و شادمان می‏کند؛ این مشک "ذکر خدا" است. منظور مولانا این است که حتی تمسک به ظواهر دین و شریعت، برای خوب جلوه دادن خود هم راه‌گشاه نیست و به‌مثابه مشک بر تن مالیدن است که یک رفتار مذهبی منافقانه است. منافقان که دلشان را از نور حق بهره‏اى نیست، پیوسته در پى ارضاى خواهشهاى نفسانى‏اند و با مؤمنان به دو رویى کار کنند. به ظاهر با مسلمانان‏اند و در باطن همراه شیطان. «وَ إِذا لَقُوا اَلَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»[4] ظاهرى آراسته دارند و دلى تاریک همچون سبزه در خرابه ها.


[1] - سوره انفال،آیه 25

[2] - احادیث مثنوى، ص 43 و 65 و 212

[3] - سوره نور، آیه 26

[4] - سوره بقره، 14


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ یکشنبه بیست و هفتم آبان ۱۴۰۳ ] [ 14:22 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

مار یا مار!

در دهه هفتاد میلادی به دلایل زیادی از جمله رکود اقتصادی در آمریکا و بخش های از کشور های اروپایی یک سری سخنرانی های انگیزشی تعریف شد و این برنامه ها توسط سیاستمداران و مدیران کلان اجتماعی رهبری می شد تا مردم امیدوار باشند و حتی جرم و جنایت هم کمتر شود این سلسله همایش ها و جلسات با موضوعات مذهبی و یا اجتماعی اخلاقی در بین مردم بسیار مورد توجه قرار گرفت و سخنرانان بزرگ انگیزشی به بهترین شکل ممکن از این شرایط استفاد می کردند و از فروش کتاب تا جزوه و خلاصه حتی تیشرت و لیوان یادگاری در این میان کم نبودن افرادی که حتی سوار و مدرک تحصیلی بالای را هم نداشتن اما جرات و شجاعتشان به آنها این فرصت را می داد تا روی صحنه بروند و حتی گاهی به مخاطبین نیز پرخاش و یا توهین کنند .

آنها در جمع و بدون توجه به اصول روانشناسی ساده و ابتدایی با برخورد های ناشایست و غیر اخلاقی شخصیت فرد مخاطب را نابود میکند و یا بهتر بگویم میکنند و اسم این کار را سمیمیت بیشتر و رو راستی میزارند و خلاصه با نشان دادن تصویری از مار اصرار دارند که به همه بفهماند این مار است و آنچه آنها میگویند درست است و لاغیر!

گچه بیش از دو ده است که این روش سخنرانی ها از دور خارج شده اما کم و بیش در جاهای مختلف جهان برقرار می باشد البته سخنرانی های علمی و تخصصی و یا موارد این گونه هنوز از جایگاه خود برخوردار است !

اما هنوز در ایران این مورد سخنرانی ها مخاطبین خود را دارد و بخصوص وقتی میگویند رایگان است و برای نمونه موردی برای پولسازی ،کسب درآمد ،زندگی موفق و خلاصه عناوینی از این دسته برگزار میشود جماعتی هم برای کسب این اندوخته ها راهی شده و ساعتی به مطالب و موضوعات توجه میکنند درست است که شاید از کلاس ای بعدش بهره مند شوند اما نمی دانند در همین یکی دو ساعتی که وقت می

زارند چقدر روح و روانشان تحت تاثیر این مطالب ممکن است آسیب ببیند !

اگر شخصی از هوش و تحصیلات و دانش کافی برخوردار باشد این بحران بوجود آمده را به راحتی طی می کند اما بیشتر افراد به دلایل مختلف از جمله اقتصادی و معیشتی ذهنشان بشدت درگیر شده و نا خواسته به تله ذهنی این افراد می افتند یا در کلاسهایشان شرکت می کنند و یا مدتها فکرشان مشغول این موارد خواهد بود مواردی که به طور سطحی و ابتدایی فقط بیان شده بود حتی آمار و ارقامهای داد شده گاه واقعی نیست.

در هر صورت داستانی است که روزی شیادی به روستای رفته و معلم ده را مورد خطاب قرار میدهد که تو سواد نداری و به مردم دروغ میگوای معلم و شیاد در حضور اهالی شروع به دفاع از خود می نمایند شیاد از معلم میخواهد که روی تخته نویسد مار و معلم همین کار را میکند شیاد با لبخند می گوید نگفتم دروغ گو است و خودش تصویر ماری را روی تخته می کشد و به مردم می گوید خودتان قضاوت کنید کدام یک مار است !

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۳ ] [ 16:16 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

Awakening from awakening
How many senses do you know in yourself?
What does it mean when you say that I don't feel well, or that I have a heartache, or that I am badly disturbed?
Have you ever felt threatened?
Have you ever felt emotionally insecure?
Like your love for your child since childhood, but when he grows up, he distances himself from you and does not respect you!
Have you ever been bothered by the insecurity and ignorance of the people around you?
According to Hafez:
Sahar Bulbul filed a complaint with Saba
He introduced me to everything he did
Some people, with a trip abroad, or seeing a person of their own age, or being in an environment full of success, something breaks in their being, and an inner voice tells them that if they live, woe betide you. Or if this person has lived a successful life? Woe to you.
You have lost your life so far!
Some kind of existential insecurity?
Everything is threatening and terrifying for you.
It's interesting when we ask people around us why are you studying?
Why are you trying and what are you looking for?
You get a very simple and superficial answer, for example, they tell you because I can get a higher degree. Well, why get a higher degree? Because I have a better job in society, why should you have a better job? Because I have more income, well, what is more income for? To have money and... at the end, he says, it is good for the day when I get old and need and I am trapped...
This inner loss and feeling of insecurity upsets people more than anything else.
When you see that after ten or twenty years of living together with your wife, a feeling of insecurity comes to you and you see that you have lost, there is something that you do not know and he is cheating on you, now you are a loser and the feeling of insecurity is getting stronger...
When we talk about the sense of security, we immediately think of physical security and place, and in our mind, this imagination arises, is this place safe? No one will hurt us? Is it resistant to natural disasters? And...which is true to some extent, but this is not all about physical security.
Maybe emotional security is more important.
For example, you go to the doctor and the doctor worriedly tells you after all the tests: Your disease is a type of cancer.
But your wife or friend next to you says: Don't worry at all, I'm with you until the end, nothing will happen and you'll be fine...and interestingly, after a while you'll be fine...emotional security works in you And everything will be fine...
Swedish researchers were looking for a word called Shad Kami in the press of this country for ten years and it was very interesting that they found the word Shad Kami next to communication and they saw communication next to the relationship with family and friends more than anything else. It means being happy with your family, friends and loved ones.
I suggest:
The book of five languages ​​of love
Read Gary Chapman's writing.
Languages:

1- Affirmative word
2- Making time
3- Giving a gift
4- To serve
5- Physical contact

A simple test, when we are in absolute darkness, above all, we do not know where we are and what is around us, fear takes over our existence, and just in such a situation, if light is shone on that place and we see What things are around us, we relax. This light is the one that helps our knowledge, and knowledge actually makes us calm.
Security is high in knowledge

With good understanding and correct thinking, worries become less and less.
In a way, it can be said: success means following the current laws around us.
If we get sick, this disease is caused by our weak meanings of life.
Bo Da defines suffering as beautiful, he says:
Consider suffering as a knowledge that teaches you after those pressures.
Maybe you should read the book Man in Search of Meaning by Viktor Emil Frankl.
Man means effort, and the most important way to succeed can be these two methods:
Always make successful people our role models and study their lives.
And the other way is:
Let's create a mental rotation between learning and feeling pleasure.
And in fact, I must proudly say that I personally always enjoy learning the most.
But security is also important
How much comfort do you get from the people around you?
Are you really a believer and do you know the meaning of a believer means trustworthy and peaceful...
There are many anthropoids, but what about humans?
Sometimes a person has all kinds of educational qualifications and has written dozens of books, but the sense of humanity is dead in him and seeing it does not give you peace. He is a doctor and he is a specialist. You enter his office with a lot of happiness and positive energy, a smile on your face, and he even answers your greeting with a heavy heart, and you remain with a dry smile on your face, wondering if this iceberg is a person?
Of course, such people are mostly looking for compensation for their humiliation and do not bring us the main and hidden motive, which is security.
The meaning of security:
The experience of feeling safe
The motivation of all behaviors
and want security
Inner strength is the driving force of life.
This security and peace is realized even by a child and in infancy. In fact, this sense of childhood and birth is present in human existence even before birth.
Children are afraid of the dark from a young age.
They understand the world of satiety and hunger, they understand pain.
Later, we adults will make them understand what is wrong and what is right, we will show them the good and the bad, which are the current rules of the society.
The baby cries when he is hungry and feels restless when he is full


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ یکشنبه بیستم آبان ۱۴۰۳ ] [ 19:9 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

کودک آزاری

بسیاری از ما گمان می کنیم که کودک آزری کار های نظیر زدن کودک و یا به کار گرفتنش در شرایط سخت و خلاصه آزار هایی این گونه است در صورتی که رفاه طلبی و آسایش بیش از حد نیز میتواند تاسیرات بسیار مخربی را در شخصیت و اینده کودک مان بوجود بیاورد!

چندی پیش شاهد برخورد یکی از والدین با معاون مدرسهای بودم که میگفت شما حق ندارید فرزند مرا توبیخ نمائید چرا که من از جای گاه مهم ی در کشور برخوردار هستم و بشدت با شما برخورد خواهم کرد!

فرزند این شخص با ایجاد مذاحمت برای هم کلاسی ها و همپنین برخورد با ایشان حتی معلمین بار ها بیان داشته بود که بابای من در فلان اداره کار میکند . خرید هر آنچه فرزند مان می خواهد فرا هم نمودن هر چه دوست دارد و پزیرفتن تمام درخواستای فرزندمان نه تنها درست نیست بلکه آزاری است که در آینده هم خود را رنج خواهیم داد و هم برای او رنج و درد به همرا خواهیم آورد!

فرض کنید فرزند پسر ما دختری را دوست داشته باشد و به هر دلیلی دختر و یا خانواده دختر حاضر نشوند این ازدواج سر بگیرد نتیچه چه خواهد شد ؟

و در محل کار به فرزند ما بابت رفتار و یا عدم مسولیت پزیریش برخوردی صورت بگیرد نتیجه چه میشود ؟

ما باید این آزار هارا در نظر بگیرم و کمالگرای را برای فرزندان مان نخواهیم !

نوع تغذیه و خوراک و حتی پوشاک اهمت دارد این فرزند ما سربازی در پیش دارد تحصیل در دانشگا و شاید خوابگاه مشترک و خلاصه دها مورد که او در جامعه با آنها مستقیمن رو برو خواهد شد و حضور و یاری ما بسیار کم رنگ و گاه بی رنگ است .

مادرانی که تمام مسولیت های فرزندانشان را به دوش میکشند و گمان مینمایند این مهر مادرانه است اگر بدانند چه آفتی را پرورش میدهد شاید هرگز دست به این همه روفت و محربانی نزند.

لباس متحدوالشکل مدرسه یا اونیفرم شروع یک تحول است تحول پزیرش حضور در یک جمع به نام مدرسه و آغاز پزیرش دستورات و مقرات جاری مکان تحصیلی است آزاد نهادن فرزندان و توجه بسیار زیاد به خواسته های آنها بخصوص در طول سالهای اخیر و راهنمایی های غلط بعضی مشاوران باعث شده نسل حاضر پرخاشگر و بی ادب بوده و قبل از هر چیز به خانواده و والدین خود شان تو حین و لطمه وارد نمایند!

یک مثال ساده از طبیعت و نیاز توجه به تمام شرایط تربیتی و رفتاری این است که سال 1950در یکی از جزایر برمه پشه مالریا بیداد میکند مسولان از سازمانهای بین المللی می خواهند که برخوردی نشان دهند این می شود که سم د د ت به آنها داد شده و مقدار زیاری از پشها نابود می شون در این عمل کرم های ابریشم رشد میکنند و شروع به خوردن سقف خانه روستاییان می نمایند مار مولک ها نیز برای تغذیه از همین کرمها استفاده میکنند سم د د ت بر روی مار مولولک ها و کرم ها اثری نداشته اما گربه ها که زیادی مارمولک هارا میبینن رای تغذیه از آنها استفاده میکنند و سم از تریق مارمولک ها در جان ربه ها باعث مرگ زیادی از انه میشود و به همین دلیل موشها زیاد رشد میکنند و بیماری تاعون دامن گیر مردم می شود و انبار هایشان نابود می شوند طوری که باز با سازمان ملل تماس میگیرن و این بار رای اولین بار در دنیا گربه به این منطقها ارسال میشود تا موشهارا بخورد و تاعون را ریشه کن نماید بله این نتیجه یک تصمیم عجولانه و بدون آینده نگری است فرزندان ما مانند کودکان شیر خوار یاد گرفته اند برای هر چه می خواهند ناز و گاه دعوا راه بیندازند و ما برای آرام کردنشان فوری آنچه می خواهند را در اختیرشان قرار میدهیم نتیچه چه میشود ...!؟

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ پنجشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۳ ] [ 17:13 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

گفتار نیک ،کردار نیک

داستان این گونه است که روزی شیر سلطان جنگل دستور میده همه حیوانات بلافاصله در مکانی جمع شوند همه می آیند جز آقا روباه شیر به آهو می گوید سری برو و و به روباه بگو مگر نگفتم همه بیا یندو لی باز روباه به جلسه نرفت وقتی شیر دید آهو بدون روباه آمد بسیار خشمگین شد و پرسید به روباه گفتند بیاید و او نیامد ؟

آهو سرش را پایین انداخته بود و با ترس گفت بله قربان!

شیر کمی مکث کرد و بعد گفت ببینم رو باه کجا بود و چه میکر؟

آهو گفت منزل تشریف داشت و در کنار خانواده بود با زیر شلوار راه راه آمد دم در و گستاخانه گفت این شیر هم هی برای خودش دستور صادر میکنه ...

شیرسلطان جنگل زد زیر خنده و گفت خوب مهم نیست او نزد خانواده بوده و خواسته در مقابل آنها قیافه بگیرد بی خیال می شوم !

در این داستان طنز لطیفی است که اهل دل موضوعی را متوجه میشوند که در مقابل اهل و ایال دیگری باید فروتن بود !و اما اصل داستان ...

دوست عزیزی برایم شروع به تعریف کرد که به تازگی با یکی از همسایه هایش ناچار به بحث و جدل شده و گرچه همسایه مقصر بود و بیاخلاقی هم می کرد اما او میگفت من نباید در مقابل پسر بچه اش با او برخورد می کردم و صدایم را بالا می بردم از خودم ناراضی هستم !

علت اصلی را جویا شدم و بعد دوستم را در آغوش گرفتم و گفتم درود به شرفت که این اندازه دل رحم هستی اما دوست من او هم کم مقصر نبوده وبا توجه به توضیحات شما بعضی وقتها بعد نیست این جور آدمها یاد بگیرند که اولاً در مقابل حضور اعضای خانواده خود مودب تر باشند و در ثانی اگر اشتباهی کردن با پوزش و عذرخواهی موضوع را ختم به خیر نمایند و ثالثاً اگر به این افراد چیزی نگویید او فرزندش نیز همین روی را پیش رو میگیرد و از پدر هم بدتر میشود اما حق با شماست ما باید یاد بگیرم خشم خود را کنترل نماییم .

ما بزرگتر ها نا خواسته با رفتار و گفتار مان اخلاق ناصری را به فرزندانمان می آموزیم و این اخلاق گاه کلامی و گاه رفتاری است موضع کلامی هم بسیار مهم است ما با رفتارمان و ادبیاتی که در روابط خود با دیگران بکار می بریم نه تنها شخصیت و ادب مان را به نمایش بگذاریم بلکه حق و حقوق خود ا نیز مشخص میکنیم .

اگر حق با ما باشد هر چند طرف مقابل بی احترامی کند باز می دانیم که حق با ماست و میشود در جایش حتی از این گذشت چند دقیقه ای ما نیز سود بیشتری برد اما اگر ناخواسته تابع خشونت شویم نه تنها خود را گرفتار کردیم بلکه در ذهن کودکان و نو جوانانمان نیز یک نهال کینه و دشمنی بوجود آورده ایم .

باید بسیار صبور باشیم و عاقبت اندیش !

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه یازدهم آبان ۱۴۰۳ ] [ 13:17 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

تیرگی روابط

دوست نازنین من پیشنهاد میکنم برای اینکه هرگز روابط خانوادگی شما به سیاهی نرود یک سری قوانین را در شروع زندگی با همسرتان ثبت کنید و اگر این کار را در زمان آغازین ازدواج انجام نداده از همین امروز بنشینید و این قاعده را انجام دهید ،جالب است بدانید دوست و برادر عزیزم جناب دکتر انوشه نیز همین پیشنهاد را دارد که:

هرگز در بین گفت و گو ها و درگیری به خانواده یکدیگر توهین نکنیم ،به هم فرصت بدهید تا صحبت هم را گوش کنیم هر کدام ده دقیقه باید حرف بزند و آن طرف مقابل خوب گوش کند،به هیچ عنوان ترک بستر مشترک ننمائیم،از بیان مشکلات بین مان با دیگران اجتناب پذیریم، حق نداریم مسائل و مشکلات کهنه رو مطرح کنیم. تو هر دعوا فقط راجع به همون موضوع بحث می‌کنیم.،شام و ناهار نپختن و شام و ناهار نخوردن نداریم. همه اعضا مثل حالت عادی باید برای غذا حاضر باشن.

،سلام و خداحافظی در هر صورت لازمه.،هر کس برای آشتی پیش قدم بشه اون یکی باید براش کادو بخره.حق نداریم اشتباه طرف مقابلو تعمیم بدیم، مثلا عبارت تو همیشه.... ممنوعه. چون اینکار دعوا رو به اوج می‌رسونه.باید به هم فرصت بدیم که هرکی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت کنه و طرف دیگه هم پنج دقیقه زمان برای پاسخگویی داره و بعد اگه حرفی باقی موند باید به فردا موکول بشه تا سر و ته بحث مشخص باشه.بی خبر بودن ممنوعه. باید از حال و اوضاع و موقعیت هم باخبر باشیم.نباید بیشتر از سه روز طول بکشه. توی سه روز حلش می کنیم. توی این مدت خیانت و زیر پا گذاشتن خط قرمز های طرف ممنوعه.

خوب به یاد دارم در سریال خانه سبز زند یاد خسرو شکیبایی هر وقت با همسرش دعوا میکرد و کار به قهر میکشید می گفت قهر که کنیم حرف میزنیم ؟

این حرف زدن و داشتن دیالوگ بسیار لازم است و ای کاش می دانستیم معجزه کلامی و بیانی بین انسانها چقدر کارساز می باشد و بشر با چه تلاشی در طول تاریخ سعی نمود تا بتواند با برقراری ارتباط بین خود و دیگران از جنگل ها جلوگیری نماید چرا وقتی میتوان صحبت کرد جند و خونریزی این پیام صلح و دوستی است .

با هم نجنگیم و به هم توهین نکنیم و برای هم خط و نشان نکشیم زندگی ارزش این همه بحث و جدال را ندارد .

دوست عزیز خوشا به حال خانواده های که بزرگتر دارند و با بزرگ منشی مشکلات بین عزیزانشان را مرتفع می سازند به امید شادی و خوشی شما و همه !

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ شنبه پنجم آبان ۱۴۰۳ ] [ 14:5 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

تیرگی روابط

دوست نازنین من پیشنهاد میکنم برای اینکه هرگز روابط خانوادگی شما به سیاهی نرود یک سری قوانین را در شروع زندگی با همسرتان ثبت کنید و اگر این کار را در زمان آغازین ازدواج انجام نداده از همین امروز بنشینید و این قاعده را انجام دهید ،جالب است بدانید دوست و برادر عزیزم جناب دکتر انوشه نیز همین پیشنهاد را دارد که:

هرگز در بین گفت و گو ها و درگیری به خانواده یکدیگر توهین نکنیم ،به هم فرصت بدهید تا صحبت هم را گوش کنیم هر کدام ده دقیقه باید حرف بزند و آن طرف مقابل خوب گوش کند،به هیچ عنوان ترک بستر مشترک ننمائیم،از بیان مشکلات بین مان با دیگران اجتناب پذیریم، حق نداریم مسائل و مشکلات کهنه رو مطرح کنیم. تو هر دعوا فقط راجع به همون موضوع بحث می‌کنیم.،شام و ناهار نپختن و شام و ناهار نخوردن نداریم. همه اعضا مثل حالت عادی باید برای غذا حاضر باشن.

،سلام و خداحافظی در هر صورت لازمه.،هر کس برای آشتی پیش قدم بشه اون یکی باید براش کادو بخره.حق نداریم اشتباه طرف مقابلو تعمیم بدیم، مثلا عبارت تو همیشه.... ممنوعه. چون اینکار دعوا رو به اوج می‌رسونه.باید به هم فرصت بدیم که هرکی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت کنه و طرف دیگه هم پنج دقیقه زمان برای پاسخگویی داره و بعد اگه حرفی باقی موند باید به فردا موکول بشه تا سر و ته بحث مشخص باشه.بی خبر بودن ممنوعه. باید از حال و اوضاع و موقعیت هم باخبر باشیم.نباید بیشتر از سه روز طول بکشه. توی سه روز حلش می کنیم. توی این مدت خیانت و زیر پا گذاشتن خط قرمز های طرف ممنوعه.

خوب به یاد دارم در سریال خانه سبز زند یاد خسرو شکیبایی هر وقت با همسرش دعوا میکرد و کار به قهر میکشید می گفت قهر که کنیم حرف میزنیم ؟

این حرف زدن و داشتن دیالوگ بسیار لازم است و ای کاش می دانستیم معجزه کلامی و بیانی بین انسانها چقدر کارساز می باشد و بشر با چه تلاشی در طول تاریخ سعی نمود تا بتواند با برقراری ارتباط بین خود و دیگران از جنگل ها جلوگیری نماید چرا وقتی میتوان صحبت کرد جند و خونریزی این پیام صلح و دوستی است .

با هم نجنگیم و به هم توهین نکنیم و برای هم خط و نشان نکشیم زندگی ارزش این همه بحث و جدال را ندارد .

دوست عزیز خوشا به حال خانواده های که بزرگتر دارند و با بزرگ منشی مشکلات بین عزیزانشان را مرتفع می سازند به امید شادی و خوشی شما و همه !

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ شنبه پنجم آبان ۱۴۰۳ ] [ 13:42 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

لحاف دوزی

بسیاری از مشاغل مدتهاست که از دور خارج شده اند و بی شک مشاغل زیادی دیگری نیز به زودی از دور خارج میشوند و در این شرایط بیکاری و تورم هر روز تعداد بیشتری از افراد جامعه به جمع بیکاران افزوده خواهند شد .

کمتر از ده سال آینده ما نسل جدید خودرو های برقی را خواهیم داشت و این یعنی هزاران انسان بیکار که باید برایشان فکری کرد ،دغ دغ مسئولان هر کشوری آینده نگری باید باشد آینده نسل های بعد و توجه به توسعه و رشد جامعه اینکه ما به فکر افزایش جمعیت باشیم عالیست اما در کنارش به فکر ایجاد اشتغال و کسب درآمد درمان و داشتن زندگی مناسب نیز اهم واجبات است ما بشر امروز باید به فکر محیط زیست و حفظ آن باشیم آب ،خاک و تمام منابع طبیعی معادن و هرآنچه در کره کوچک خاکی است بسیار محدود هستند و انسانهایی که مشغول کارهای ساده و خدماتی بودهاند مدتهاست به حاشیه رانده شده اند و این فقز کنونی جوامع بشری بدن دلیل است که سرعت رشد صنعت و علم بسیار بیشتر از گذشته شده و دهه های اخیر ما شاهد رشد قابل توجه علم و صنعت می باشیم به همین دلیل مسئولان هر کشور می بایست با فرهنگ سازی و توجه لازم به بحث آموزش نسل امروز را برای ده های پیش رو و نسل فعلی را برای زندگی کنونی و سالهای روبرویشان آماده سازند .

ما بشدت در آینده با انسان هایی مواجه خواهیم بود که به هیچ عنوان توان و یازی حضور در جامعه را ندارند و سالها از زندگی جهانی عقب مانده خواهند بود اگر آموزش ها را از همین امروز شروع نکنیم .

برای آموزش فصلی جدید شروع شده کودکان و میانسالان فرزندان ما به سرعت با علوم روز آشنا خواهند شد حتی سرعت یادگیری آنها از مدرسانشان نیز بیشتر و سریعتر خواهد بود اما از هم اکنون باید میانسالان را در یابیم و با آموزش های ساده ولی کاربردی به ادامه زندگیشان در آینده پیش رو کمک کنیم .

مشاغلی که از بین میروند انسانهای را ناخواسته سربار جامعه می سازند و این هزینه های زندگی را برای همه مردم دشوار می سازد.

نمیتوان بی تفاوت از کنار یک مرد عبور کرد که ناتوان و مستاصل کنار خیابان نشسته و ابزار کارش مانند چرخ پنبه زنی و لحاف دوزی را کنار دستش قرار داده او انسان است و به دنبال کار اما کو کار ؟ او فرزند و همسر دارد او زندگی دارد او حق زنده بودن دارد او نمی خواهد سربار جامعه باشد او برای کار آمده اما هیچ هنری جز لحاف دوزی ندارد و هزاران نفر مانند او که در جامعه زندگی میکنند با مشاغلی ساده که هر روز از بین میروند بقالی های کفاشی ها و مشاغل خورد نابود میشوند دیگر کسی به فکر تعمیر نیست هر چه هست تعویض است اجناس نو بجای قطعات کهنه و این برنامه ریزی و مدیریت می خواهد تا بشریت دچار مشکل نشود به امید این که مسئولان جامعه جهانی نه تنها ایران بلکه تمام جهان به این موضوع توجه نمایند و همزمان با توسعه علم و صنعت به آموزش میان سالتن نیز برای ورد به دروازهای تمدن جدید بکوشند.

یاحق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ چهارشنبه بیست و پنجم مهر ۱۴۰۳ ] [ 23:17 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

هفته اولیا و مدرسه

همیشه وقتی صحبت از جلسه انجمن اولیاء اولیا میشه اولین موضوعی که به ذهن والدین میرسه اینه که مدرسه پولا میخواهد و این آغاز شانه خالی کردن است تا با بهانهاهای مختلف از حضور در جلسه انجمن اولیا خود داری نمائیم و صد البته درست هم هست چرا که بعد از شروع جلسه و تقدیر مدیر از حضور خانواده ها یکی از اویلا و یا مسولین انجمن و یا معلمین یا معاون یا حتی خود میدر از مشکلات مدرسه که حل شده می گوید و بعد از مشکلات پیش رو و برای اینکه اهمیت موضوع را نشان دهد میگوید ما پند تا معلم نداریم و ی شک بچه ا در میانه تحصیل با کمبود معلم رو برو میشوند و این گونه خانواد های حاضر در جلسه می فهمند که باید موضوع را جدی گرفت و دست به جیب میشوند !

این روش سالاهاست تکرار شده و جواب هم می دهد وبه همین دلیل بیشتر خانواده ها که سالهاست فرزندشان در مدارس بخصوص دولتی تحصیل می کنند می دانند که موضوع چیست و صفر تا صد دستور جلسات را از بهر می باشند!

اما واقعیت چیز دیگری است و آن این است که حضور در جلسات انجمن اولیا بیش از هر چیز نشان دادن قدردانی ما بعنوان والدین از مسولان مدارس است که به ایشان بفهمانیم در این راه طولانی کناشان خواهیم بود و برای حل مشکلات و برنامه های تحصیل فرزندانمان ارزش قاعل هستیم !

والدینی که با این موضوع بصورت جدی برخورد مینمایند نشان میدهند که مسولیت پزیر می باشند و حتی حضور پدر و مادر با هم در جلسه بسیار مهم و زروری است باور بفر مائید این نوع حضور و بشدت در برخورد مسولان مدرسه با فرزند شما تاسیر میگزارد و برای رشد فرزند شما لازم است .

فرزندان ما الگوی رفتاری مارا دنبال میننمایند و چنانچه اهمیت حضور در جلسالت این گونه را متوجه شوند در آینده مسولیت پزیریشان بیشتر میشود و از طرف دیگر می پذیرند که برای آنها اهمیت قائل شده اید .

پوشش مناسب دانش آموز و رفتار صحی وی سر وقت آمدن و نداشتن غیبط همه نشان دهنده تربیت و دقت شما والدین گرامی است، بد نیست بدانید این گونه مراسم خواص ایران نیز نمی باشد و در تمام جهان مسولان آموزشی مدارس با والدین جلساتی را به صورت عمومی و در صورت نیاز خصوصی برگزار می کنند .

ما باید بدانیم یکی از محمترین وظایفمان بعنوان ولدین فرزندانمان در هر شرایط توجه داشتن به موضوع تعلیم و تربیت آنها بخصوص در فضا های آموزشی می باشد .

ضمن آرزوی سلامتی و موفقیت برای همکاران خوب آموزش و پرورش برای شما خانواده های محترم نیز آرزوی بهروزی دارم.

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ دوشنبه بیست و سوم مهر ۱۴۰۳ ] [ 20:11 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

روز حافظ

هر ملتی به داشته های فرهنگی و هنری خود افتخار می نماید و بدون شک ملت ایران نیز با داشتن مفاخر ادبی چون حافظ به خود می بالد .

افتخار ما این است که در طول تاریخ و سالها کشورمان ایران عزیز ضمن حفظ تمام ارزشهای فرهنگی و بومی خود تمام لهجه ها و گویش هایش را زنده نگاه داشته است و در کنار این همه نعمت الهی از جمله طبیعت زیبا و چند فصلش همواره شاعران و فرهیختگان بویژه در حوزه ادبیات با سرودن اشعار و ترانه های مختلف زبان فارسی را به بهترین شکل ممکن پاس داشته اند .

بسیار از اساتید و محققان سالها عمر گرانبهایشان را برای حفظ این ارزشها نهاده اند و همین موضع باعث شده که به لطف خدا در طول تمام این مدت ها و زبان و ادبیات فارسی و ایرانی همواره برقرار بماند.

حافظ و شعرای توانمند ایران توانسته اند با بکار گیری واژه های درست فرهنگ و زبان فارسی همواره زبان فارسی را در بین مردم عموم مرده زنده نگه بدارند ،بیشتر ابیات و اشعار شعرای ایران بویژه حافظ در بین مردم تبدیل به مثال هایی بین شان شده است.

حافظ شاگرد نانوایی بود که طرقی نمود و به اوج ادبیات ایران دست یافت، همانطور که خودش در اشعارش می گوید حافظ چهارده روش قرآن و تفسیر آن بود وی با شاعران قبل از خود بسیار آشنا بود و ابیاتی را زیباتر از آنها و به سبک شان سروده که جای تحسین دارد سعدی ،فردوسی ، بابا طاهر و یا خیام همه از شعرایی بودند که حافظ از ابیات آن بهره گرفته و پاسخ های وزین و ارزشمند به ایشان داده است.

خواجه شیراز به ترانه سرایی و آهنگسازی نیز بسیار مسلط بوده و کم نیستند ترانه های و اشعاری که با وزن و ساز کوک می باشند عروض و قافیه را به درستی می شناخت و در سن کمش حدود شصت و پنج سال عمر دها بار از قرآن بهره گرفته و اشعار زیبندای را سروده است

حافظ فخر ایران و جهان است و کمتر ادیبی در جهان است که حافظ را نشناسد و به او عشق نورزد.

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن

به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات ؟

بخواست جامِ می و گفت عیب پوشیدن

مرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست ؟

به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدن

به می‌پرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب

که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن

به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم ور نه

کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن ؟

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس

که وعظ بی‌عملان واجب است نشنیدن

ز خطّ یار بیاموز مِهر با رخِ خوب

که گرد عارضِ خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لبِ ساقی و جامِ می حافظ

که دستِ زهدفروشان خطاست بوسیدن


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ دوشنبه بیست و سوم مهر ۱۴۰۳ ] [ 20:10 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

روی سیاه

شمارش معکوس برای روشن شدن دلیل حادثه معدن طبس/ کارگران معدن چقدر حقوق می‌گیرند؟

با مرحوم پدرم برای اولین بار وارد معدن شدم ،هم جا تاریک بود کمی زمان برد نفسم گرفته بود و رطوبتی را هم احساس میکردم البته ما زیاد وارد نشدیم همان ابتدای معدن پدرم گفت :رویش ا بزنید کنار و من جسدی را دیدم که در بین سنگ ها گیر کرده بود و خون زیادی ریخته شده بود .بعد با پدرم برگشتیم و او شروع به نوشتن کرد .

بر اثر سانحه ریزش معدن زغال سنگ سه نفر از کارگران در دم جان باخته اند !

این اولین و آخرین بار دیدار من از معدن بود .

خوب یادم هست بوی عرق تن کارگران و لباسهایشان که خیس بود و صورتشان که سیاه بود و دست های سیاه برایم چای ریختن و همه آرام بودن من متعجب از این همه صبوری و آرامش دوست پدرم گفت : گویا شما عادت کردید ؟

و یکی از کارگران لبخند تلخی زد و گفت : بله ما هر روز مرگ را بارها می بینیم ...

سالها از آن روز میگذرد و من بار ها خبر کشته شدن معدنچیان را در سراسر جهان شنیده ام و متعجبم چطور با این همه پیشرفت علم و دانش هنوز انسانها اینطور مظلومانه در سخت ترین شرایط کار میکنند و گاهی نیز جان می بازند!؟

بحث ایمنی و نظارت بر امکانات اولیه و مهم در معادن بسیار مهم است و بیشک می طلبد که با آخرین تکنولوژی های روز جهان برای کارگران معدن امنیت لازم را بوجود آورد و این کمترین کاری است که مسئولان بر دوش دارند بوجود آوردن بستر مناسب کار برای مشاغل مختلف به ویژه سخت و خطرناک وظیفه صاحبان این مشاغل است .

خبر جان سپردن عزیزان معدن کار بسیار دردناک بود و این که این مردان با غیرت با کمترین درآمد بیشترین تلاش را می کنند تا شرایط زندگی را برای خود و خانواده راهم سازند مهم است ،جای تاسف است که بگویم متاسفانه بیشتر این کارگران به عنوان کارگر قراردادی و روزمزد به کار گرفته میشوند و از کمترین حق بیمه خود و خانواده شان بهره مند هستند و این بسیار نگران کننده است ،آنها به ناچار پای برگهای را امضا میکنند که بیشترین حقشان را نادیده گرفته شده میداند !

باید فکری کرد و از ادامه این نا عدالتی ها در کار و زندگی شان جلوگیری شود!

امیدوارم به موضوع دردناک زندگی فرزندان این مردان و آینده شان بیشتر و با دقت تر توجه شود آنها که رویشان سیاه میشود تا در مقابل خانواده خود و جامعه رو سفید باشند .

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ سه شنبه سوم مهر ۱۴۰۳ ] [ 13:22 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

منو به یادت بیار!

اگر مردی را دیدی که سوراخ کمربندش کهنه و فرسوده شده و یا کفش هایش از فرم خارج شده پیراهنش اتو نداره سر آستین پیراهنش نخ نما شده منو به یادت بیار !

منو به یادت بیار که دوستانه بهت گفتم حق نداری نه قضاوت کنی و نه لبخند بر لب بیاری فقط نگاه کن و رد شو برو .

آن مرد و یا زن آبروداری که به سختی زندگی میکنه و هر لحظه بار ها وبار ها شرمنده خانوادش میشه برای دیدن و خندیدن نیست !

وای به حال من و تو ای که گاهی وقتها در حال خشم میگیم یه کاری نکن چیزی بگم که تا پشت گوشت بسوزه ! این رسم انسانیت و مسلمانی ؟

دنبال مسلمان هستیم و به دنبال انسانیت میگردیم کجای کاری مگر جز مسلمانان که نماز ظهر خوان بودن کسی امام حسین (ع) و فرزندانش را به شهادت رساندند.

مگر مسلمان نبودن !؟

طرف خلخال از پای اولاد رسول خدا باز میکرد و گریه میکرد گفتند چرا گریه میکنی گفت شما فرزندان رسول خدا هستید گفت پس چرا این کار را با ما میکنی ؟ گفت اگه من نکنم یکی دیگه میکنه!

منو بیاد بیار وقتی دردمندی را دیدی که نمیتواند جهیزیه دختر دم بختش را فراهم کنه منو بیاد بیار وقتی طرف برای وام عروسی نمیتونه دوتا ضامن کسر از حقوق بیاره منو بیاد بیار وقتی با حسرت نگاه میکنه که بچش چقدر داره نان میخوره نانی که گران میشود تا جماعتی اندک راحت تر از راحت زندگی نمایند و درد بی نانی نکشند !گیرم که بنزین را هم باز گران کردید ایا به فکر گرانی همه چیز بعد از بنزین هستید ؟ بارها دیدی آید که با گران کردن بنزین همه چیز گران میشود و فقیر و تنگدست بیشتر از گذشته گرفتار میشود مستاجر بی خانمان می شود مسکن گران می شود کرایه رفت و آمد گران میشود و خلاصه فقط بنزین گران نمی شود!

منو بیاد بیاور وقتی با آرزو ی فراوان در انتظار تحولی برای رفاه بودم و امروز اینگونه گرفتار تر از گذشته میشوم !

درد و رنج من و امثال من دیدن ندارد !

چه بگویم اگر میدانستی که اینگونه است و از توانت خارج میباشد نمی آمدی اگر هم که نمی دانستی چرا نادانسته آمدی !آمدی تا باز به زخم من و امثال من نمک بزنی با لبخند از پله هواپیما بالا بروی و بگوای میروی زیارت کربلا و نجف !مرا و فرزندان حسن را به یاد آوردی یا به یاد داری که چه بر سرمان می گذرد.

هر کسی هستی و هر جای هستی مرا و مرا به یاد بیاورید که سخت گرفتار و درمانده !

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ یکشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۳ ] [ 21:24 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

یک دقیقه تامل!

جی پی تی

در حوزه عربی خلیج فارس چهار تریلیون دلار صندوق ذخیره ارزی وجود دارد!

در حال حاضر حوزه عربی خلیج فارس در دنیا بعنوان مهمترین بانک محسوب میشود!

و کلیه شرکت های به خصوص فناوری و انرژی در تاش هستند که در این مجموعه یک سهمی داشته باشند!

ابوظبی در این صندوق 968 میلیارد دلار،عربستان 925 میلیارد دلار،کویت 846 میلیارد دلار،قطر 510 میلیارد دلار ،دبی 360 میلیارد دلار و یک مجموعه به نام مبادله 302 میلیارد دلار سرمایه در ای صندوق دارند!

عربستان و امارات اعلام کرده اند که به تدریج مسیر تنوع سازی و تکثر در جی پی تی ملی و پیشبینی میکند تا سال 2030 عربستان 12%از جی پی تی خود در نتیجه تولید تراشه باشد! به همین منظور برنامه ریزی کرده اند که تا سال 2025

پانصد شرکت غربی و آسیایی را مستقر نمایند و ضمن فاینس به آموزش پرسنل زیادی از نیرو های خود اقدام نموده و به کار بگیرند !

آنها برنامه دارند یکصد میلیارد دلار فقط در حوزه تراشه سرمایه گذاری نمایند!

در حال حاضر ریاست دانشگاه فناوری و تکنولوژی هنگ کنگ در عربستان حضور دارد که حدود چهار سال است با سرمایه ای حدود چهل میلیارد دلار برای آموزش شیش هزار نفر مشغول باشد!

در اسنپ ژن ،دیپارتمنت ،انجنیری و مدیریت آموزش بدهند!

صرفان در حوزه فناوری و تکنولوژی و مهندسی و ریاضیات!

در حال حاضر عربستان 100 مگابایت سرور در اختیار دارد،امارات 220 مگابایت و عربستان 100 مگابایت دیگر مشغول به ساخت است و برای 400مگابات دیگر نیز برنامه ریزی نموده اند!همچنین 15 مگابایت دیگر در امارات در حال ساخت است و 200مگا بایت نیز برنامهریزی ساخت داند!

کافیست تصور نماییم کمتر از بیست سال دیگر یک شهروند عربستانی یا اماراتی یا قطری در چه شرایطی به لحاظ تکنولوژی قرار گرفته است؟!

جالب بدانیم حتی در حال حاضر سطح دیجیتالی شدن زندگی این مردم از اروپا و آمریکا هم بالاتر است!

کافیست به این بیندیشیم که در آینده نه چندان دور چه شکاف عزیزی بین مردم ما و این کشور ها وجود خواهد داشت!

کشور چین در یک زمان به خود می آید و می اندیشد با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر اگر همچنان ادامه دهد چقدر از کشور های همسایه خود عقب خواهد ماند و فقر و گرسنگی بر سر مردمش چه خواهد آکورد به همین منظرشروع به بررسی نمودیم و دانستیم که اولاً باید صنعتی شویم و لی یک پیش نیاز مهم داشت و آن این بود که باید دارای روابط خارجی شویم تا زمانی که ما وارد این رابطه نشویم واین روابط نرمال نباشد هیچ تحولی در صنعت نمی توانیم داشته باشیم.

در حال حاضر برای ماه نوامبر امارات خود را آماده میکند تا برگزار کننده یک کنفرانس بسیار مهم باشد که در دو بخش می باشد یک هوش مصنوعی و دوم انرژی !

در حال حاضر انرژی پاک حدود 36% مصرف انرژی در امارات است!

امارات 5/1 میلیون نفر جمعیت دارد و حدود ده میلیون نفر نیز مهاجر شهروند در خود جای داده است!

و اینکه 36 %انرژی را پاک نموده نشان از عظمی بالا دارد تا پیشرو باشد.

در گزارش دانشگاه استنفورد آمده از نظر نوآوری کشور های که در خصوص هوش مصنوعی سرآمد هستند یک آمریکا و با یک فاصله زیاد کشور چین و بعد انگلستان و بعد امارات قرار دارد و بعد با یک فاصله فرانسه ایتالیا آلمان و حتی ژاپن می باشد!

کشور امارات به دلیل داشتن سرمایه تصمیمی که در برنامه رشد خود قرار داده مغز ها ی صاحب اندیشه را در کنار یکدیگر جمع نماید.

و ما تصمیم داریم کاری کنیم تا از این قافله عقب نمانیم

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ دوشنبه دوازدهم شهریور ۱۴۰۳ ] [ 16:50 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

خدای سگ ها!

چند سال قبل من به این می اندیشیدم وقتی خانواده ای در مخارج خود می ماند و هزینه های زندگی بالا است چطور برای یک حیوان خانگی میلیونی هزینه میکند؟

تا اینکه پسرم یک توله سگ کوچک سه چهار روزه را آورد و گفت این حیوان مادرش را از دست داده و به همین دلیل اجازه بده تا پیدا کردن شخصی که او را نگه آرد خودمان نگهش داریم و این طور شد که ما حتی نام هم برای این توله سگ انتخاب کردیم و او را بارها به پزشک حیوانات هم بردیم دو بار پایش شکست و آنقدر ی حیوان در مقابل کار های ما از خودش محبت و تشکر نشان میداد که می ماندیم اگر کسی پیدا شد بدهیم برود یا نگهش داریم کل اهالی ساختمان با او آشنا شده بودن و به صدای پرسش هم عادت کرده بودن جالب این بود که او از نژاد سگهای درشت اندام و بزرگ بود ولی به هیچ عنوان آن خشم خواص این حیوانات را نداشت .

روزها میگذشت و و پسرم ازدواج کرد و این حیوان را هم با خودش برد فقط آخر هفته ها که می آمد او را هم می آورد ،رژیم غذایی خاصی داشت و با کمال تعجب به هیچ عنوان گوشت در آن نبود بیشتر سبزیجات و سیب زمینی ...به هر شکل تا چندی پیش که مستاجر یکی از واحد ها رفت و مستاجر جدید یک روز آمد درب خانه ما و گفت من از وجود ای سگ در آپارتمان شاکی هستم و نباید بیاید!

خوب به هر شکل ساختمان مشترک بود و او هم حق داشت از طرفی قوانین در کشور هم این حق ا به او می دادند که با حضور این سگ مخالفت داشته باشد بیش از ده سال می گذشت و هیچ کس تا امروز شکایتی از وجود این حیوان نداشت من به پسرم گفتم خیلی مراقب باش و تا می توانی این حیوان را نیاور،با خودم می اندیشیدم اگر این همسایه شکایت کند و قانون این حیوان را بگیرد و ببرد و خلاصه داستانهای زیادی در ذهنم می گذشت طوری که حسابی بخشی از ذهنم را درگیر نمونده بود تا اینکه یک روز دیدم همسایه تازه وارد کمتر از یک ما نشده دارد میرود و آنجا بود که با خود اندیشیدم سگ ها هم خدایی دارند !

پرا ما آدم ها باور نداریم که نگهدارندای است همان کسی که این حیوان را بیش از ده سال قبل به خانه ما آورد و تمام هزینه هایش را هم از طرق مختلف ه مارساند تا خرجش کنیم و بزرگش کنیم همان خدا هست که مواظب او باشد و صد البته مواظب ما و تمام موجودات که خلق نموده 1

دوستی میگفت حیوانات بسیار هتر و شایسته تر از ما انسان ها شاکر الطاف خدا وند هستند و حسابی با خدا راز نیاز میکنند و چقدر درست می گوید!

بیشک شما هم مثل من انسانهای را در اطراف خود سراغ دارید که در مقابل لطف و معرفت تان تشکر که نمیکند بماند تو حین هم می نمایند و این شبیه آدم ها شا کر خداوند خویش هم نیستند جالب این که بخش بزرگی از ایشان تحصیل کرده و با سواد و تمدن هم هستند و بطور کل منکر خدا می باشند و این افراد نظرشان را عاقلانه و خردمندانه میدانند و معتقد هستند افراد با شعور در تمام جهان هم این طور می اندیشند !

بگذریم آنها را با تمام ارزش هایشان به حال خود گذاشته به سراغ کسانی می رویم که در هر نفس دم و باز دم شاکر خدا بوده و هست !

رفیقی میگفت در ایام کرونا تصمیم گرفتم ماهی یک شب ده پرس غذا تهیه کنم و برای نیازمندان ببرم یک شب وقتی رفتم به کمپ نگهداری مسئول کمپ گفت دیر آمدید دوستان شام خوردن ببر برای نیازمندان دیگری من در مسیر کنار یک پل ایستادم فردی را دیدم که در زیر پل کنار مشتی زباله در شرایط نامطلوبی نشسته بوق زدم و گفتم با شام ببر!او نگاهم کرد و گفت خودت بیار ...من با خودم اندیشیدم چقدر پور توقه است مردک نشسته به من میگوید خودت بیار ...با خودم کلنجار رفتم گفتم شاید معلول است و برایش مشکل است اما با کمال تعجب دیدم بلند شد و رفت کنار چرخ دستیش و چند قدمی هم راه رفت باز با خودم گفتم این ندی خدا نیازمند است و من برای رضای خدا قرار است کاری کنم بی خیال شوم و غذا را برایش ببرم در همین اندیشه و تفکر بودم که دیدم یک اتومبیل بسیار شیک و گران قیمت کمی جلوتر از من ایستاد و شخصی بلافاصله بیرون آمد و ازروی صندلی عقب ماشین سه پرس غذای بسته بندی شده به بهترین شکل با کلیه مواد خوراکی از نوشابه و ماست گرفته تا سالاد و مخلفات دیگر را دست گرفت رفت پایین کنار مرد با احترام یک تکه سفره یکبار مصرف هم بها و داد و برگشت سوار اتومبیل شد و رفت...در این هنگام با صدای آن مرد به خودم آمدم که گفت برو داداش غذای ما رسید شکر خدا ما هم خدایی داریم !

بله خدای هست یاد این شعر زیبا حافظ افتادم که میگوید:

صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا؟

ببین تفاوتِ رَه کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس

کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا؟

چه نسبت است به‌ رندی، صَلاح و تقوا را؟

سماعِ وَعظ کجا، نغمهٔ رَباب کجا؟

ز رویِ دوست، دلِ دشمنان چه دریابد؟

چراغِ مُرده کجا، شمعِ آفتاب کجا؟

چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست

کجا رویم، بفرما ازین جناب کجا؟

مَبین به سیبِ زَنَخدان که چاه در راه است

کجا همی‌ رَوی ای دل، بدین شتاب کجا؟

بِشُد! که یادِ خوشش باد روزگارِ وصال

خود آن کِرِشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا؟

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست

قرار چیست، صبوری کدام و خواب کجا؟

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ شنبه دهم شهریور ۱۴۰۳ ] [ 11:6 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

نا باروری

نعمت داشتن فرزندی سالم لطف پروردگار است که شامل حال بسیاری میشود اما کمتر شاکرش هستند!

آنها که از این عمت برخوردار نیستند سالها در تلاش می باشند تا بتوانند طعم در آغوش کشیدن فرزندشان را تجربه نمایند ،هزینه های بسیار و مدت طولانی درمان همه و همه باعث میشود تا فشار روحی و روانی زیادی بر این گونه افراد وارد شود.

موضوع این شماره هفته نامه بین المللی همسر به معرفی خدمات سازمان درمانی بسیج است که به صورت کاملاً رایگان اقدام به تامین کلیه هزینه های درمانی خانواده ای محترمی که به دنبال داشتن فرزند هستند نموده است .

این سازمان با استفاده از بهترین کارد درمانی و خدماتی عظمی عظیم نموده تا بتواند گامی برای فرزندآوری خانواده ی محترم بنماید.

ما در روز پزشک ضمن عرض تبریک فراوان به عزیان پزشک بخصوص این بزرگواران به اطلاع دوستانی که سوال میکنند مراسم گرامیداشت روز پزشک امسال کی برگزار میشود عرض میکنیم به دلیل همزمانی این روز با ایام اربعین و درگیری شغلی دوستان پزشک دبیرخانه بزرگداشت روز پزشک مقرر نمود بعد از ماه صفر این مراسم برگزار شود .

تا فرصتی هم باشد تا از عزیزانی که در موضع ناباروری تلاش می نمایند تقدیر ویژه به عمل آید امسال بران هستیم تا از بخش پزشکان بدون مرز و آنها که نه تنها در کشور بلکه بیرون از ایران نیز تلاش می نمایند تقدیر به عمل آید .

خانواده های محترمی که تمایل دارند از این شرایط بهره مند شوند با شماره تلفن ای داد شده تماس بگیرند و همچنین خر سند میشویم در صورت امکان این موضوع را اطلاع رسانی نموده تا به اطلاع دیگر هموطنان عزیزمان نیز برسانند.

با کمال تشکر و قدردانی از همراهی شما دوستان گرامی.

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه دوم شهریور ۱۴۰۳ ] [ 16:13 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

اول عقل

بیشک سخنان بزرگان همواره می تواند راهگشای ما باشد و ما نیز از ابتدای ماه محرم در هر شماره از هفته نامه همسر کلمات زیبای حضرت امام حسین (ع) را زینت بخش کارمان نموده ایم و در این شماره بخشی از یک حدیث زیبا را که از حضرت سیدالشهدا می باشد تقدیم حضور می نمایم

حضرت در این بیان می فرماید :پنج خصلت است که هرکس داشته باشد به خیر کسیر نمی رسد ،به معنای دیگر منفعت زیاد در دنیا و آخرت است!یعنی شاید در این دنیا به جای گاهی هم برسد اما وقتی از این دنیا برود در دنیای دیگر زمان حساب و کتاب به او می فرماید ای بندی خدا تو می توانستی به درجات بالاتری از رشد انسانی و موفقیت برسی اما به دلیل عدم توجه به این موارد در همان شرایط ماندی و رشد ارزشمندی نداشتی!

آن پنج مورد این ها هستند:

عقل

دین

ادب

حیا

حسن خلق

اما نکته جالب توجه این است که چرا عقل را حضرت پیشتاز حتی دین قرار می دهد چرا که انسانی که عقل کامل داشته باشد در دین نیز افراط و تفریط مینماید.

معنای عقل از عقال می آید و به واقع کنترل کننده است .

خداوند غریزه زیادی در ما قرار داده از جمله :توهم ،تخیل ،غرایز جنسی ،مقام ،شهوت و همه این ها را در وجود انسان قرار داده اگر بد بود خدا به انسان نمی دهد هر یک ارزش و جایگاه خود را دارد و لازم است اما برای هار کردن هم این ها عقل را نیز داده که انسان بتواند بر همه این موارد قلبه نماید و کنترل اصلی با او باشد .

عقل از عقال می آید عقال معنای دیگری دارد که میشود بندی که به پای شتر می بنددند،شتر حیوان بسیار ارزشمندی است کمترین غذا را میخورد بیشترین خدمت را به صاحبش میکند شیر می دهد بار می برد و یک کودک کاروانی از شتران ا می تواند رهبری نماید اما همین شتر اگر خشمگین شود ده مرد هم از پس آن بر نمی آیند!

عقل کنترل کننده است برای همه نعمت های خداوند حتی نعمت دیدن و دینداری !

همانطور که عرض کردم اگر دین قبلش عقل نباشد رو به خرافت میرود یا شل میشود یا سفت و در راه درست و مستقیم قرار نخواهد گرفت ،روایت است پیامبر اسلام میرود مسجد شخصی را سخت در عبادت می بیند و بعد از بازگشت باز همان مرد را در عبادت می بیند سوال می کند این شخص چه می کند میکند عبادت می فرماید از کجا رزق و روزی می خورد زن و بچه او چطور ارزاق بدست می آورند می گویند او مرد با خدای است و فقط عبادت می کند برادرش مخارج خانواده او را می پردازد !

پیامبر میفرماید این درست نیست و انسان عاقل در وقتش عبادت و در وقتش کار برای زندگی م یونایتد و مخارج خانواده را تامین می نماید این کار خدمت به خلق و تهیه رزق و روزی کمتر از عبادت و جهاد در راه خدا وند نیست!

عبادت به جای خود دین و تفریح هم به جای خود به همین دلیل حضرت سید شهدا عقل را قبل از دید منظور می فرماید.

برای نمونه می توان اوایل انقلاب را نمونه آورد که بعضی به عنوان دیواری جوانانی که آستین پیراهنشان و تا بود را می گرفتن و دستشان را رنگ میزنند در صورتی که شهید عراقی امین حضرت امام خمینی(ره) همیشه آستین کوتاه می پوشید و یا حتی شهید رجای هم بیشتر وقتها آستین پیراهنش گوتا بود !

عجیب این که همین جمعه تون بعد از چند سال آمدن گفتن می شود بر علیه خدا هم مطلب نوشت و امام حسن که شهید شد حقش بود و او فرزند علی بود که آدم کش بوده!

آن افراط و تفریط را ما دیدم.

و این گونه است که حضرت عقل را اول بیان می نماید انشالله در فرصت های دیگر ادامه مطلب تقدیم حضور خواهد شد.

لازم است از دوستت و برادر عزیزم جناب آقای موسوی امام جماعت مسجد جامع باغ فیض بابت بیان این حدیث کمال تشکر ا به عمل آورم.

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه دوازدهم مرداد ۱۴۰۳ ] [ 23:21 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]


ما همه قاتل هستیم!

تا حالا به بطری نوشابه و یا حتی آب معدنی که در طبیعت رها کردیم اندیشیده ایم؟

میدانیم که این بطری چه زیانی به زندگی دیگر انسانها تا چهارصد و پنجاه سال دیگر میگزارد ؟یک کیسه مشمای که خرید مان را انجام دادیم و در سطل زباله انداختیم ؟یا حتی کی نخ سیگار که کشیدم و فیلترش را در گوشه ای پرت کردیم !

شما فکر میکنید فقط آدم کشتن اینکه در یک لحظه جان انسانی را بگیرد!؟

فکر نمی کند همه ما با رفتار هایمان حتی گفتارمان هر لحظه یک قتل را و شاید یک قتل عام را بوجود می آوریم ،وقتی به محیط زیستمان توجه نکنیم اول خودمان را میکشیم و بعد هم نوعانمان را و این جنایت تا سالیان سال ادامه خواهد داشت و اما وقتی با کلاممان دلی را میشکنیم و یا رفتارمان باعث عصبی شدن و یا استرس شخص و یا اشخاصی می شود راحت داریم عمر دیگران را از آنها میگیرم و در بیماری و مرگ زودهنگام آن نقش مهمی داشته و داریم .

باور اینکه یک کارمند ساده با رفتارش باعث قتل ارباب رجوع میشود شاید در ابتدا غیر ممکن به نظر برسد اما واقعی است باور اینکه یک قاضی با نوع برخوردش حتی با متهم میتواند از عمرش بکاهد و یا پزشکی که به دلیل خستگی و یا بی حوصلگی با سردی پاسخ بیمارش را میدهد و یا معلمی که به دانش آموزش توجه کافی نشان نمی دهد و هزاران مواردی از این دسته که به نظر ما چیزی نیست ولی بسیار مهم است .

تا حالا به کاغذ سمباتمه به دقت نگاه کردید حتی نوع بسیار نرمش بیشترین اصطکاک را به وجود می آورد و صفحه مورد نظر را بشدت صیقلی می کند این تصویر ساده ای است که رفتار و گفتار های ما روی یکدیگر می گذارد و صد البته همین رفتار ها و گفتار ها به طور باور نکردنی به زندگی و خود ما باز می گردد و این گونه می شود که محیط زیست بله محیط زیست ما نابود میشود و نسلها بعد از مرا نیز به نابودی می کشاند محیط زیست فقط طبیعت اطراف ما نیست خانه مدرسه اداره و همه این ها جای زندگی ما محسوب می شود وقتی ما برای خالی شدن حرصمان بوق اتومبیل مان را به صدا در می آورد او به خودمان و بعد به دیگران لطمه میزنم و از عمر یک پدر و یا مادر می کاهیم و این که چه بلای سر فرزندان آنها می آید وقتی سرپرستشان را با همین چیز ها ی کوچک از دست داده اند باید برای ما مهم باشد !

ما در یک چرخا از رفتار ها و گفتار ها زندگی میکنیم و هر عملی را عکس العملی خواهد بود شک به این موضوع دال بر بی خردی است .

چه باید کرد؟

نکته همین جا است باید مثل آدم زندگی کنیم همان طور که دوست داریم با ما رفتار شود با دیگران رفتار کنیم چیز زیاد سختی نیست ما باید خودمان باشیم و خودمان را دوست داشته باشیم تا دیگران نیز ما را دوست داشت باشند.

اگر سر کارمان با ارباب رجوع برخورد داریم آن گونه که شایسته برخورد با خودمان می دایم با او برخورد کنم حتی اگر او برخورد مناسب نباشد ما باید اول یاد بگیرم به خودمان کمک کنم تمام .

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ دوشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۳ ] [ 15:12 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

بنگاه داری

میخواستم از همستر سرگرمی جدید جماعتی بنویسم که گویا می دانند چگونه خود را به خواب بزنند و از اهمیت زندگی و زنده بودنشان غافل شوند !

اما دیدم نمیتوانم درد و رنج جتی خود ایشان را ببینم و سکوت اختیار کنم ، تابستان که میشود قشر زیادی از مردم عزایشان میگیرد که قرار است چه بر سرشان بیاید و جماعت بنگاه دار برای برای افزایش حق ثبت قرارداد چگونه نرخ کرایه ها را بالا خواهند برد و مالکین که برای رفاه بیشتر حالشان سکوت اختیار میکنند و همه تصمیم گیری را به بنگاه داران میسپارند و می دانند در هر صورت ملکشان اجاره خواهد رفت!

همین ماه قبل همسایه ما مرا دید و گفت مالک ملک چیزی نگفته ولی بنگاه دار اجاره را بالا برده و من چه کنم ؟سوالی که بیشتر مستاجران می پرسند بخش عظیمی از این افراد کارکنان دولت هستند و کم نیستند افراد شاغل در نیروی انتظامی این خدمتگزاران که در حالت معمولی همواره در حال ماموریت می باشند و کمتر در کنار خانواده خود هستند حاشیه شهر ها بشدت ساخت و ساز افزایش یافته و حتی روستاهای اطراف تهران تبدیل به شهرک های مسکونی به شکل آپارتمان نشینی شده دیگر شهریار و ملارد و رباط کریم و اسلامشهر خودشان با جمعیتی بیش از یک تا دو میلیون نفر مواجه هستند !

لازم میدانم این خبر خوش را به همه بنگاه داران بدهم که بزودی کل کسب و کار شما مثل آژانس های مسافرتی و تاکسی سرویس ها و نظیر آنها به فنا خواهد رفت و دیگر اثری از آثار شما باقی نخواهد ماند تنها دلخوشی تان همین ثبت قرارداد های کد دار بود که آن ها به همت دولت به صورت اینترنتی شده و دیگر نیازی به وجود شما نخواهد بود و مالکین ومستاجران در دنیای مجازی یک دیگر را پیدا و سپس قرار داد میبندند کاری که البته مدتهاست شروع شده است!

خبر دیگر اینکه مدتهاست دولت سیاست اجاره مناسب را شروع کرده و مالکین محترم اگر هنوز متوجه نشدند بزودی خواهند دانست که اینطور نیست که کرایه خانه را بالا ببرند و سودش را ببرند سیستم یکپارچه بانکی چنان رسدی انجام میدهد که هر مقدار پول که وارد هر حسابی شود با هر عنوانی از صفر تا صد روش بررسی و مالیاتش گرفته میشود آن هم به صورت تصاعدی پس جال که قرار نیت مالک محترم تنها تو بخوری دست از سر این هم نوع خود بردار و بگذار او نیز زندگی مناسبی داشته باشد و با این مقدار اندک حقوق بتواند شرمنده خانواده خود نشود،دوست بزرگوار گران کردن ملک شاید در نگاه اول کمکی به تو است اما در باطن باطلاقی است که همه افراد جامعه به خصوص خودت و اطرافیانت را نیز گرفتار می نماید و تو خوب این را میدانی افزایش قیمت ملکت سود کازبی است که در نگاه اول به شما ولی در باطن به حساب دولت واریز می شود صد البته اگر این مالیاتها به چرخه مملکت برگردد نیکو هم هست اما دوست عزیز آنچه مشخص و قطعی است به جیب تو نمیرود و برای تو کاری صورت نمی گیرد !

اما در این میان جمعی از مالکین رو به اجاره دادن ملک هایشان به صورت روزانه و یا حتی ساعتی نموده اند که درآمد بیشتری داشته باشند یک اینکه انشالله مورد نظر شما خدمت به مسافران و گردشگران است انشالله ! و اما در هر صورت هر درآمدی نانش خوردن ندارد!

اینکه قیمت کالاها افزایش پیدامیکند بخش عمدهی آن داستان سادای دارد و آن این است که از ماست که بر ماست!

و تا وقتی ما ملت سرگرم بازی همستر و نظیر آن باشیم همین هست که هست!

یاد دیالوگ معروفی از فیلم هزار دستان مرحوم زند یاد علی حاتمی افتادم که بازرس به جماعت شاهد میگفت:

جماعت خواب، اجتماع خواب زده. جامعهٔ چرتی!!!

فرق میان قاتل و شاهد این است که قاتل شاهد جنایت هم هست. اما شاهد قاتل نیست.

البته خواجهٔ شیراز میگه: شاهده که کمر به قتل آدمی بسته، این قول حافظ ماست.

البته عرفای شما تعبیر دیگری از شاهدی دیگر دارند! پس فرق بسیاره بین شاهد و شاهد...


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 19:38 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

بنگاه داری

میخواستم از همستر سرگرمی جدید جماعتی بنویسم که گویا می دانند چگونه خود را به خواب بزنند و از اهمیت زندگی و زنده بودنشان غافل شوند !

اما دیدم نمیتوانم درد و رنج جتی خود ایشان را ببینم و سکوت اختیار کنم ، تابستان که میشود قشر زیادی از مردم عزایشان میگیرد که قرار است چه بر سرشان بیاید و جماعت بنگاه دار برای برای افزایش حق ثبت قرارداد چگونه نرخ کرایه ها را بالا خواهند برد و مالکین که برای رفاه بیشتر حالشان سکوت اختیار میکنند و همه تصمیم گیری را به بنگاه داران میسپارند و می دانند در هر صورت ملکشان اجاره خواهد رفت!

همین ماه قبل همسایه ما مرا دید و گفت مالک ملک چیزی نگفته ولی بنگاه دار اجاره را بالا برده و من چه کنم ؟سوالی که بیشتر مستاجران می پرسند بخش عظیمی از این افراد کارکنان دولت هستند و کم نیستند افراد شاغل در نیروی انتظامی این خدمتگزاران که در حالت معمولی همواره در حال ماموریت می باشند و کمتر در کنار خانواده خود هستند حاشیه شهر ها بشدت ساخت و ساز افزایش یافته و حتی روستاهای اطراف تهران تبدیل به شهرک های مسکونی به شکل آپارتمان نشینی شده دیگر شهریار و ملارد و رباط کریم و اسلامشهر خودشان با جمعیتی بیش از یک تا دو میلیون نفر مواجه هستند !

لازم میدانم این خبر خوش را به همه بنگاه داران بدهم که بزودی کل کسب و کار شما مثل آژانس های مسافرتی و تاکسی سرویس ها و نظیر آنها به فنا خواهد رفت و دیگر اثری از آثار شما باقی نخواهد ماند تنها دلخوشی تان همین ثبت قرارداد های کد دار بود که آن ها به همت دولت به صورت اینترنتی شده و دیگر نیازی به وجود شما نخواهد بود و مالکین ومستاجران در دنیای مجازی یک دیگر را پیدا و سپس قرار داد میبندند کاری که البته مدتهاست شروع شده است!

خبر دیگر اینکه مدتهاست دولت سیاست اجاره مناسب را شروع کرده و مالکین محترم اگر هنوز متوجه نشدند بزودی خواهند دانست که اینطور نیست که کرایه خانه را بالا ببرند و سودش را ببرند سیستم یکپارچه بانکی چنان رسدی انجام میدهد که هر مقدار پول که وارد هر حسابی شود با هر عنوانی از صفر تا صد روش بررسی و مالیاتش گرفته میشود آن هم به صورت تصاعدی پس جال که قرار نیت مالک محترم تنها تو بخوری دست از سر این هم نوع خود بردار و بگذار او نیز زندگی مناسبی داشته باشد و با این مقدار اندک حقوق بتواند شرمنده خانواده خود نشود،دوست بزرگوار گران کردن ملک شاید در نگاه اول کمکی به تو است اما در باطن باطلاقی است که همه افراد جامعه به خصوص خودت و اطرافیانت را نیز گرفتار می نماید و تو خوب این را میدانی افزایش قیمت ملکت سود کازبی است که در نگاه اول به شما ولی در باطن به حساب دولت واریز می شود صد البته اگر این مالیاتها به چرخه مملکت برگردد نیکو هم هست اما دوست عزیز آنچه مشخص و قطعی است به جیب تو نمیرود و برای تو کاری صورت نمی گیرد !

اما در این میان جمعی از مالکین رو به اجاره دادن ملک هایشان به صورت روزانه و یا حتی ساعتی نموده اند که درآمد بیشتری داشته باشند یک اینکه انشالله مورد نظر شما خدمت به مسافران و گردشگران است انشالله ! و اما در هر صورت هر درآمدی نانش خوردن ندارد!

اینکه قیمت کالاها افزایش پیدامیکند بخش عمدهی آن داستان سادای دارد و آن این است که از ماست که بر ماست!

و تا وقتی ما ملت سرگرم بازی همستر و نظیر آن باشیم همین هست که هست!

یاد دیالوگ معروفی از فیلم هزار دستان مرحوم زند یاد علی حاتمی افتادم که بازرس به جماعت شاهد میگفت:

جماعت خواب، اجتماع خواب زده. جامعهٔ چرتی!!!

فرق میان قاتل و شاهد این است که قاتل شاهد جنایت هم هست. اما شاهد قاتل نیست.

البته خواجهٔ شیراز میگه: شاهده که کمر به قتل آدمی بسته، این قول حافظ ماست.

البته عرفای شما تعبیر دیگری از شاهدی دیگر دارند! پس فرق بسیاره بین شاهد و شاهد...


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 18:43 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

سقف آرزوهای خیلی ها!

چقدر خوبه و زیرکانه است که در زندگی هایمان از تجربه و آموخته ای بزرگتر ها و معلمین وبا تجربه ها بیشتر کمک بگیریم !

اگر هم دسترسی به این گونه افراد با تجربه نداریم لااقل کتاب و مقالاتی که در خصوص مهارت های زندگی تهیه شده را با دقت و حوصله بخوانیم .

وقتی به ساختمانی که ده یا بیست طبقه است وارد می شویم و هدفمان رفتن به طبقات بالا است اولین کاری کهمیکنیم به دنبال آسانسور میگردیم پرا که میدانیم در زمان کمتری به مقصد میرسیم ،این طبیعی است بشر در طول سالها با اختراع صدها وسیله و مواد گونا گونه سعی داشته تا زود تر به مقصد و مطلوب خود دست یابد کاتالیزور ها در شیمی و بسیاری لوازم از پس از پیدایش چرخ و بکارگیری همه و همه در همین راستا هستند ک زودتر به هدفشان برسند اما جای بسی تعجب است چرا وقتی از تحصیل و مطالعه سخن به میان می آد و افراد نسبت به یادگیری معجزه میگیرند و یا می گویند خودمان می دانیم !

در سال 1397 مقاله ای با عنوان مبدل ها را نوشتم و به همین راه های رسیدن به اهداف اشاره نمودم که بواقع هر کدام مبدل و یا کاتالیزور هستند تا ما زودتر به اهدافمان دست یابیم.

بسیاری از آدمها با لجبازی سعی می کند تا چرخ اختراع شده و تولید شده را مجدد اختراه تمایند و اسم این کار را میگذارند آرزوهای من !

این افراد در ملاقات با یک صاحب نظر و تجربه کمتر سعی می نماید تا از این گوهر ارزشمند تجربه و دانش بهرمند شود و بیشتر به اندیشه ها و آرزوهایش اشاره می کند ،فرد خردمند و با تجربه سکوت میکند و با لبخندی بر لب برایت موفقیت آرزو می نماید.

در طول روز هفته و ماه و سالها ست که ما با چنین افرادی برخورد می کنیم و می دانیم از هر چند صد نفرشان تعداد اندکی تلاش میکند تا از مبدلهای اطرافشان بهره مند شوند،و در زبان ساده میگویم سقف آرزوهای شما کف خاطرات ما می باشد!

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه یازدهم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 15:3 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

چند ساعت از یک روز

خوبه آدم گاهی وقتها لحظاتی از زندگیش را بررسی کند و ببینه چه کرده و چقدر آدم بوده!؟

ما من همراه باشید:

حدود هفت صبح بود باید بیدار میشدم و اخبار ناراحت کنندهای را شنیدم و آرزو کردم انشالله همه ما عاقبت بخیر شویم!

روش و صبحانه و بعد هم کار روزانه را شروع کردم چند تماس و ارسال مدارک کار های روزمره بررسی پیام ها و پاسخ به بعضی از آنها شنیدن چند پیام و تماس با مادرم راس ساعت ده می دانستم که منتظر تماسم هست شکر کمی شوخی و گفت و گو می گفت خواهرت نگران حالم است و میگوید چرا رفتی ظرف های داخل سینک ظرفشویی را شکستی مگه تو این خونه تو قرار کار کنی می گفت مادر کار میکنم سرحال هستم نگران نباش میشینم رو صندلی و ظرف می شورم

بهش گفتم مادر یه وقتهای خواهرم را صدا کن و بی بهانه بغلش بگیر فکر نکن که ما بزرگ شدیم هنوز عاشق بغل مادرمان هستیم و یا بهش بگو بیا میخوام موهاتو شانه کنم و ببافم بزار بیاد کنارت کلی گریه کنه سبک میشه !

گفت باشه

خداحافظی کردم و بعد باز کار...

یکی از اساتید قدیم دانشگاه زنگ زد که چطوری دکتر دلم خیلی هواتو کرده چه کار میکنی ؟

گفتم راستش هیچی شهر که بلاتکلیف است خودمو مشغول نوشتن سرمقاله کرد

گفت ول کن بیا پیش من منتظرت هستم!

نماز را شوع کردم که بعدش برم بین دو نماز دوستی زنگ زد و پرسید کجای ؟

گفتم خانه کاری دارید؟

گفت نزدیکم اجازه هست بیام و گفتم بیا !

یاد استاد افتادم و حاضر شدم تا آمد راهی شدیم منزل استاد و در راه باش از استاد و سابقه دوستی مان گفتم بیش از سی سال است!

رسیدم تماس گرفتم استاد آمد با لباسی معمولی و دمپایی گفت بریم .

گفتم کجا ؟

گفت بریم برات میگم !

خانم استاد تماس گرفت و گفت : حالش خوب نیست ببرش بیرون این خانه میترسم حالش بد بشه !

با زبان خوش و آرام استاد را راضی کردم برگشتیم خانه و دوستم با استاد شروع به صحبت کرد من نگران حالش بودم خانمش هم برایم توضیح داد که این روزها حال خوب ندارد ولی استاد میگفت خوب هستم اینا بیخود نگران هستند !

بعد از نماز خواندن دوستم از استاد خداحافظی کردیم و برگشتیم سمت خانه دوستم درددلش باز شد و گفت : راستش میخواستم یک حقیقتی را بگم و از تو مشورت بگیرم پند سالی است با خانمی ارتباط دارم و او قرار نبود بچه دار شود یعنی کلاً نمی توانست بردمش دکتر گویا شکر خدا مشکل حل شده و ما تا چند ماه دیگر بچه دار خواهیم شد !می دانی من زن و بچه دارم حالا عروس و داماد هایم چه خواهند گفت؟

لبخند زدم و گفتم:کلی کیف میکنند!نگران نباش خواست خدا بوده انشالله همه چی درست میشه !

او هم شماره خانم جدیدش را گرفت و گفت باهاش صحبت کن و بهش همینا رو بگو!

زن پشت گوشی صدایش می لرزید و ترس همراه با شرم در وجودش موج میزد من سالهاست این گونه صداها را می شناسم زنان و دخترانی که خواسته و یا ناخواسته در چنین شرایطی قرار گرفته اند و مستاصل هستند او از نگرانی ثبت ازدواجشان و اینکه حالا بازی این بچه چگونه باید شناسنامه بگیرد صحبت می کرد دلداریش دادم میدانستم که بای او در این زمان مهمترین مسئله سلامتیش است و نباید به خطر بیفتد چرا که به نوزاد صدمه وارد میشود سعی کردم آرومش کنم این کار خیلی سختی بود بعد به رفیقم گفتم: به خدا توکل کن نگران نباش انشالله درست میشه این زن گناه دارد گرچه به نظر من اشتباه بزرگی هر دو مرتکب شدید اگر رسمی و قانونی ازدواج مجدد میکردید خیلی بهتر بود !

خانه و نهار را میخوردم که دوست وکیلی تماس گرفت مدتها بود خبری از او نداشتم و تقاضای دیدار نمود گفتم تشریف بیاورید منزل هستم و کمتر از یک ساعت بعد منزل بود از گرفتاری هایش گفت و اینکه چقدر خوب میشود از ارتباطاتم استفاده نمایم و پرونده ای را به او معرفی کنم با لبخند گفتم :سه سال قبل یک مورد را معرفی کردم مبلغی گرفته بودید و کارش را ناتمام گزارده بودید ال انکار کرد و بعد پزیرفت مقرر شد تماس بگیرد و موضوع را حل نماید اما میدانم این کار را نمیکند من هم کسی را زان پس به او معرفی نکردم و نخواهم کرد گرچه میگفت مشکلات زیادی دارد و حتی پیشنهاد پرداخت قسمت قابل توجهی از دریافتی هایش را نمود اما برایش توضیح دادم این روزها مردم هوشیار هستند و هر کسی را من معرفی کنم قبل از باور شما به من اطمینان کرده و من حاضر نیستم برای مبلغی هرچند قابل توجه آبروی خودم را به خطر بیندازیم.

او رفت و دوست دیگری از آن سوی دنیا در واتساپ پیام داد که یکی از عزیزانش درگیر موضوع تغییر جنسیت شده و برایش توضیح دادم که روشهای درمانی چیست !

با نگاه به ساعت روی میزم دیدم وقت دیدن سریال مورد علاقه ام است و ترجی داد سوت پایان کارم را بکشم گرچه میدانم بعد از دیدن سریال و خوردن شام باز به ساغ گوشیم میروم و تا حدود دو مشغول چت خواهم بود ضمن اینکه امشب دوستم از ترکیه برای کار و اشتغال و اقامت مهاجرین افغانستانی تماس می گیرد و چون همیشه لااقل یک ساعت صحبت خواهیم کرد.

این هم چند ساعت از یک روز من روزی که در طول سالها تکرار می شود 365 روز کاری کمی بیشتر و یا کمتر از امروز .

شاید یک پزشک جراح برایش عمل جراحی تکراری شده باشد حتی عمل قلب یا چشم اما کار من و امثال من هرگز تکراری نمی شود گرچه شاید در ظاهر زندگی و اتفاقات آدمهای اطرافمان شبیه هم باشد اما آنچه من آموخته ام از کتاب آسمانی قرآن حتی سر انگشت انسانی شبیه دیگری نیست و باید با هر انسانی در خور خودش ملاقات و گفتگو کنم ،خدا را شاکرم که این توفیق را دارم که آدمها مرا قابل میدانند و به من اطمینان میکنند از مشکلاتشان سخن میگویند بیشک من نمی توانم به هم کم کنم اما یاد گرفتم که لااقل شنونده خوبی باشم .

ارنست همینگوی میگوید دو سال طول کشید که حرف زدن را یاد بگیرم و پنجاه سال است که حرف زدن را تمرین میکنم!

در شغل ما آدمها آدم هستند پیزی فراتر از پوستو گوشت و استخوان من آنها را اسکناس نمیبینم که منبع درامدم باشند من نم یتوانم برای کسی نقشه بکشیم و یا سیاست به خرج بدهم من و امثال من در لحظه باید تصمیم بگیریم و میتوانیم احساساتی عمل کنیم ما باید بار وزنی کلمات و واژه ها را خوب بشناسیم تا زمان بکار گیریش را بدانیم ا باید حرکات افراد را بطور کامل بفهمیم تا احساساتش را درک کنیم و خاصه ما باید هر لحظه چیز تازه یاد بگیرم و مداد در حال آموزش هستیم تا بتوانیم در این مجموعه به کارمان ادامه دهیم مجموعه ای که به لطف خدا و مبارکی میلاد امام هشتم (ع) وارد بیست و هشتمین سال تولدش شده هفته نامه همسر بیست و هشت ساله شد و در طول این سالها هر روزش من و دوستانم بارها و بارها اتفاقات گوناگونی ا تجربه کرده ایم.

خدا یا شکرت که توفیق با مردم بودن و برای مردم بود را نصیب ما کرده ای تا گوشی برای شنیدن سخنان و زبانی برای بیان کلامشان باشیم.

یا حق

ارادتمند

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ دوشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 21:55 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

شرمنده به مجرد خانه نمیدیم!

از اینکه مرد هستم و خجالت میکشم!شرم میکنم که اسم خودم را آدم میزارم و شاهد این صحنه ها هستم !

وقتی یک زن در مقابلم می نشیند و از رنج هایش در جامعه می گوید از سختی هایش و از اینکه با او گاه چه برخوردهای میشود از مرد بودنم از انسان بودم شرم میکنم !

شاید بعضی مطالب برای خیلی ها ساده باشد اما برای خیلی ها فاجعه است وقتی زنی برای اجاره خانه میرود و بنگاه دار می گوید ما به مجرد ها خانه اجاره نمی دهیم !یا صاحب خانه گفته به مجرد اجاره ندهید عرق شرم بر پیشانیم می نشیند!

فرض کنید یک جوان دانشجو از شهرستان دختر یا پسر انسان نیست حق زندگی ندارد ؟یک زن که همسرش فوت شده یا از او جدا شده باید چگونه یک سرپناه اجاره نماید و گاهی با قیمت بیشتری به او اجاره میدهند واو ناچار است که بپذیرد و گاه صاحب خانه و یا آژانس املاک به خودش اجازه میدهد که مزاحمت های مکرری برای این زن تنها یا جوان حتی اگر فرزند دارد بوجود بیاورد !

ما چگونه به خود اجازه می دهیم تا این رفتار ها را داشته باشیم چه قدرتی و قانونی باید از این گونه بانوان و حقوقشان دفاع نماید ؟

زمان ثبت نام فرزندشان در مدرسه از او اجازه ولی می خواهند این زن و مادر چه باید نماید ؟

سرکار میرود صاحب کار به خودش اجازه میدهد که به او پیشنهاد یک رابطه مثلاً شرعی را بدهد و در غیر این صورت از کار خبری نیست !

پروژهای را دنبال میکند اطرافیان با آن که میدانند او میتواند موفق شود اما شرط و شروطی را باید میگذارند که اگر بپذیرد از ادام کارش جلوگیری می نمایند!

ودر نهایت فرزند یا فرزندانی را پرورش میدهند که برخی از نابخردان جامعه برخوردی ناشایست با آنها مینمایند و آنها را فرزندان طلاق می شمارند و حتی برای ازدواج و تشکیل خانواده نیز دچار دها مشکل میوند و همواره با نگاهای سرد و ترحم آمیز همراه هستند!

چیزی نمیتوان گفت و نوشت جز اینکه متاسفم متاسفم متاسفم و هزاران بار دیگر متاسفم…

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ شنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 11:12 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

شرمنده به مجرد خانه نمیدیم!

از اینکه مرد هستم و خجالت میکشم!شرم میکنم که اسم خودم را آدم میزارم و شاهد این صحنه ها هستم !

وقتی یک زن در مقابلم می نشیند و از رنج هایش در جامعه می گوید از سختی هایش و از اینکه با او گاه چه برخوردهای میشود از مرد بودنم از انسان بودم شرم میکنم !

شاید بعضی مطالب برای خیلی ها ساده باشد اما برای خیلی ها فاجعه است وقتی زنی برای اجاره خانه میرود و بنگاه دار می گوید ما به مجرد ها خانه اجاره نمی دهیم !یا صاحب خانه گفته به مجرد اجاره ندهید عرق شرم بر پیشانیم می نشیند!

فرض کنید یک جوان دانشجو از شهرستان دختر یا پسر انسان نیست حق زندگی ندارد ؟یک زن که همسرش فوت شده یا از او جدا شده باید چگونه یک سرپناه اجاره نماید و گاهی با قیمت بیشتری به او اجاره میدهند واو ناچار است که بپذیرد و گاه صاحب خانه و یا آژانس املاک به خودش اجازه میدهد که مزاحمت های مکرری برای این زن تنها یا جوان حتی اگر فرزند دارد بوجود بیاورد !

ما چگونه به خود اجازه می دهیم تا این رفتار ها را داشته باشیم چه قدرتی و قانونی باید از این گونه بانوان و حقوقشان دفاع نماید ؟

زمان ثبت نام فرزندشان در مدرسه از او اجازه ولی می خواهند این زن و مادر چه باید نماید ؟

سرکار میرود صاحب کار به خودش اجازه میدهد که به او پیشنهاد یک رابطه مثلاً شرعی را بدهد و در غیر این صورت از کار خبری نیست !

پروژهای را دنبال میکند اطرافیان با آن که میدانند او میتواند موفق شود اما شرط و شروطی را باید میگذارند که اگر بپذیرد از ادام کارش جلوگیری می نمایند!

چیزی نمیتوان گفت و نوشت جز اینکه متاسفم متاسفم متاسفم و هزاران بار دیگر متاسفم…

یا حق

جعفر صابری


موضوعات مرتبط: سر مقاله
[ جمعه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 22:21 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
<< مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

معرفی: جعفر صابري

متولد بیست و یکم آذر ماه هزارو سیصدو چهل شش هجری شمسی مصادف با دوازدهم دسامر 1967 میلادی در حوزه 2 زنجان (شهر ابهر)، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین ...
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن  بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:

قوره نشوده مویز شدیم.

با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران  گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران  به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری  در  قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
                                                                        با تشکر از شما بازدید کننده محترم    
    
امکانات وب